گنجور

حاشیه‌ها

سیّد مبین محدثی در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱:

بنظر میاد مصراع اول در بیت هفتم، این شکلی درست باشه:

خواهم اندر طلبت عمر به پایان آرم

هادی چامی پور در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹:

من این دو بیت را خیلی دوست دارم

چون دلارام می زند شمشیر/سر ببازیم و رخ نگردانیم/// دوستان درهوای صحبت یار/  زر فشانند ما سرافشانیم

می خوانم یاد امام حسین(ع) می افتم

رحمت خدا بر حضرت سعدی

Bando۰o در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:

درود بیکران 🙏

در بیت ۱۴

بده ساقی آن مِی که عکسش ز جام

به کیخسرو و جَم فرستد پیام.

منظور حضرت حافظ از "عکسش" چیست؟ و آیا در آن دوران عکس و عکاسی بوده؟!  سپاسگذارم 

محمدباقر زینالی در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳:

در بیت سوم راز اشتباه است. نوشتار صحیح به اینگونه درست است:

سودای ابروی تو مغان را ز مصطبه

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۰:

کامروز ، ز هر روز تو آشفته‌تر آیی

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۰:

گیرَم تو هم ، ای نخلِ محبّت به در آیی

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۰:

ای نَفس ، اگر از درِ معنی به در آیی،

امید در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳:

لازم به ذکر است که حافظ، این غزل را به استقبال قصیده‌ای از خاقانی شروانی با مطلع "عهد عشق نیکوان بدرود باد/ وصل و هجر هر دوان بدرود باد" سروده است.

شهرام همائی بروجنی در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۳ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۱:

یک آواز بر پایه ی این رآی

درود بر دوستداران فرهنگ ایرانزمین و

حضرت شاه نعمت الله ولی.

در پاسخ به بزرگوارانی که غزل حضرت حافظ با آغازین بیت:

آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند

را پاسخی به این غزل حضرت شاه می دانند،

این کوچک سخنی دارم و آن اینکه:

*شاید آن غزل حضرت حافظ، پاسخی به این غزل 

حضرت شاه بوده باشد.*

بدینسان آنچه که از رویاروئی در این بین گفته شده است، جایش را به همدلی حضرت حافظ و حضرت شاه می دهد. که به رآی این کوچک، این برداشت درست تر می نماید و با اندیشه ها ی حضرت حافظ سازگار تر است، که:

روضه ی خلد برین خلوت درویشانست ...

در پناه مهربان دادار باشید.

 

https://t.me/shahramhomaee_121/3373

م احرار در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

درود 

بنظرم زیبایی و گیرایی اشعار حافظ چند بعدی و چند وجهی بودن آنست ، هم با خدا عشقبازی می‌کند هم زیبایی ها و لذت های زمینی رو ستایش میکنه. جایی که میفرماید : فدای پیرهن چاک ماهرویان باد / هزار خرقه تقوی و جامه پرهیز. و راز ماندگاری حافظ شناخت روح کمالگرا و لذت جو و زیبایی خواه انسان است. و لذت بردن از اشعار حافظ جز با آزاد اندیشیدن حاصل نمیشد و جزم اندیشی و محدود کردن شعر به عرفانی یا زمینی با روح بلند آزادیخواه و تعصب گریز حافظ در تضاد است 

jfrym۸۷۰۹@gmail.com 𐎶𐎼𐎿𐎠𐎭 در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶۵:

نقد جان در بغل از بهر نثار آمده ایم

همه جا رقص کنان همچو شرار آمده ایم

عشق استاده و ما جای دگر مشغولیم

به طواف حرم از بهر شکار آمده ایم

نقد جان چیست که در راه فنا نتوان باخت؟

ما درین کار به صد حرص شرار آمده ایم

برگ ما لخت جگر، میوه ما بار دل است

ما چه نخلیم ندانیم به بار آمده ایم

چشم باطن بگشا، رم مخور از ظاهر ما

گنج عشقیم که در کسوت مار آمده ایم

چهره عیش در آیینه ما ننموده است

تا به این خانه پر گرد و غبار آمده ایم

پرده سنگ خطر دامن ساحل بوده است

دل ما خوش که ز دریا به کنار آمده ایم

نیست یک نقطه بیکار درین صفحه خاک

ما درین غمکده یارب به چه کار آمده ایم

چون گل از خاک به نظاره رویش صائب

با طبقهای پر از زر نثار آمده ایم

jfrym۸۷۰۹@gmail.com 𐎶𐎼𐎿𐎠𐎭 در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶۵:

نقد جان در بغل از بهر نثار آمده ایم

همه جا رقص کنان همچو شرار آمده ایم

عشق استاده و ما جای دگر مشغولیم

به طواف حرم از بهر شکار آمده ایم

نقد جان چیست که در راه فنا نتوان باخت؟

ما درین کار به صد حرص شرار آمده ایم

برگ ما لخت جگر، میوه ما بار دل است

ما چه نخلیم ندانیم به بار آمده ایم

چشم باطن بگشا، رم مخور از ظاهر ما

گنج عشقیم که در کسوت مار آمده ایم

چهره عیش در آیینه ما ننموده است

تا به این خانه پر گرد و غبار آمده ایم

پرده سنگ خطر دامن ساحل بوده است

دل ما خوش که ز دریا به کنار آمده ایم

نیست یک نقطه بیکار درین صفحه خاک

ما درین غمکده یارب به چه کار آمده ایم

چون گل از خاک به نظاره رویش صائب

با طبقهای پر از زر نثار آمده ایم

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۲ دربارهٔ محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۳۹ - مختوم به اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام:

شَهان عالمِ ایجاد و مالکانِ وجود،

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۱ دربارهٔ محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۳۹ - مختوم به اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام:

شَهان عالمِ ایجاد و مالکانِ وجود،

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۳۹ - مختوم به اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام:

به رویِ خویش ، ز شش سوی بسته راهِ یقین،

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۸ دربارهٔ محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۳۹ - مختوم به اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام:

که اهلِ قال ، ز سر تا به پای ، گفتار اند

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۷ دربارهٔ محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۳۹ - مختوم به اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام:

عجب ز حالتِ آنان بوَد ، که هُشیار اند

بابک چندم در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۶ در پاسخ به میلاد کمالی دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۸ - اندوه فقر:

که آوخ -> که آخ 

برابر است با اِی آخ 

میگوییم آخ و مینویسیم آوَخ

بابک چندم در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱:

@ پرویز شیخی

دوست گرامی،

آنچه که شما نوشتی سراسر تخیلی/توهمی و جعل تاریخ است، منابعی را هم که آوردی همگی ساختگی/جعلی اند...

۱- روح القدس ساخته و پرداخته مسیحیت ثانویه است و نه حتی مسیحیت اولیه و مرتبط است با عیسی و نه موسی!!!...

آنوقت به بیان شما موسی که روح القدس است!!! در شبهای یلدا (آنهم فقط شب یلدا!!!) در پاسارگاد فرود میامد!!! و نور افشانی میکرد!!! و به کسانی که با او صلح میکردند حیات جاوید عطا میکرد!!!... خودش که حیات جاوید نداشت چطور آنرا بذل و بخشش میکرد؟!!!...برای این دست از محملات فقط باید گفت جل الخالق... 

۲- زبان اوستای کهن مشخص میکند که زمان و مکان زرتشت بسیار دورتر/پیشتر (حدوداً یک هزاره شاید هم بیشتر) از کورش و داریوش است و هیچ ربطی به سرزمینهای ماد و پارس نداشته که او بخواهد بردیا را در سرزمین ماد بکشد یا پاسارگاد در پارس را تخریب کند!!!...

۳-هیچ جا در کتیبه های داریوش، کتاب مقدس شما (چه در تورات یهود و چه در انجیل مسیحیت)، و چه در قران نامی از زرتشت نیامده!!! همچنین در این کتابهای مقدس نیز نامی از بردیا و پاسارگاد هم نیامده!!! در قران هم که نامی از کورش ، بردیا، پاسارگاد نیامده!!!...

۴-داریوش در کتیبه هایش هیچ اشاره ای به تخریب و بازسازی پاسارگاد نمی کند!!! حتی اگر حافظه ام خطا نکند نامی هم از پاسارگاد نیاورده!!!

۵- پاسارگاد شکل یونانی شده پاتراگادا است که معنی آن مشخص نیست و آنهم از الواح یافت شده از تخت جمشید

آمده و نه از کتیبه های داریوش...

۶- در شاهنامه و آثار سعدی، حافظ، و مولوی هم نه نامی از کورش و بردیا و پاسارگاد است و نه نشانی!!!...

۷- آنوقت این معبد مقدس که به گفته شما خانه خدا بوده و در پاسارگاد!!! و هیچ اشاره ای هم در منابع یونانی، اشکانی، ساسانی به خانه خدا بودن آن و معبد مقدس بودنش نشده !!! را محمد رضا شاه برای وصله زدن خودش به کورش تخریب کرد!!! تا بگوید مقبره کورش است؟!!!

عزیز جان به جای تخیلات و توهمات و نوشتن محملات کمی تحقیق و مطالعه به شما توصیه میشود

بابک چندم در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۸:

@ پرویز شیخی

دوست گرامی،

آنچه که شما نوشتی سراسر تخیلی/توهمی و جعل تاریخ است، منابعی را هم که آوردی همگی ساختگی/جعلی اند...

۱- روح القدس ساخته و پرداخته مسیحیت ثانویه است و نه حتی مسیحیت اولیه و مرتبط است با عیسی و نه موسی!!!...

آنوقت به بیان شما موسی که روح القدس است!!! در شبهای یلدا (آنهم فقط شب یلدا!!!) در پاسارگاد فرود میامد!!! و نور افشانی میکرد!!! و به کسانی که با او صلح میکردند حیات جاوید عطا میکرد!!!... خودش که حیات جاوید نداشت چطور آنرا بذل و بخشش میکرد؟!!!...برای این دست از محملات فقط باید گفت جل الخالق... 

۲- زبان اوستای کهن مشخص میکند که زمان و مکان زرتشت بسیار دورتر/پیشتر (حدوداً یک هزاره شاید هم بیشتر) از کورش و داریوش است و هیچ ربطی به سرزمینهای ماد و پارس نداشته که او بخواهد بردیا را در سرزمین ماد بکشد یا پاسارگاد در پارس را تخریب کند!!!...

۳-هیچ جا در کتیبه های داریوش، کتاب مقدس شما (چه در تورات یهود و چه در انجیل مسیحیت)، و چه در قران نامی از زرتشت نیامده!!! همچنین در این کتابهای مقدس نیز نامی از بردیا و پاسارگاد هم نیامده!!! در قران هم که نامی از کورش ، بردیا، پاسارگاد نیامده!!!...

۴-داریوش در کتیبه هایش هیچ اشاره ای به تخریب و بازسازی پاسارگاد نمی کند!!! حتی اگر حافظه ام خطا نکند نامی هم از پاسارگاد نیاورده!!!

۵- پاسارگاد شکل یونانی شده پاتراگادا است که معنی آن مشخص نیست و آنهم از الواح یافت شده از تخت جمشید

آمده و نه از کتیبه های داریوش...

۶- در شاهنامه و آثار سعدی، حافظ، و مولوی هم نه نامی از کورش و بردیا و پاسارگاد است و نه نشانی!!!...

۷- آنوقت این معبد مقدس که به گفته شما خانه خدا بوده و در پاسارگاد!!! و هیچ اشاره ای هم در منابع یونانی، اشکانی، ساسانی به خانه خدا بودن آن و معبد مقدس بودنش نشده !!! را محمد رضا شاه برای وصله زدن خودش به کورش تخریب کرد!!! تا بگوید مقبره کورش است؟!!!

عزیز جان به جای تخیلات و توهمات و نوشتن محملات کمی تحقیق و مطالعه به شما توصیه میشود...

۱
۴۵۶
۴۵۷
۴۵۸
۴۵۹
۴۶۰
۵۵۰۶