گنجور

حاشیه‌ها

صفورا یوسفی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۰۴:۳۲ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » حکایت بلبل » حکایت درویشی که عاشق دختر پادشاه شد:

بنده اشتباه کردم، هیچ کدام صحیح نیست، ظاهرن این مصرع نامفهوم است و در هیچ کدام از تصحیح‌ها معنی ندارد.

 

رامین در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۰۲:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶ - صبر فرمودن خواجه مادر دختر را کی غلام را زجر مکن من او را بی‌زجر ازین طمع باز آرم کی نه سیخ سوزد نه کباب خام ماند:

تا جماعت عشوه می دادند و گال
گال : فریب.بازی (دادن).

 

مهدی پژوهنده در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:

آخرین مصراع، مفهوم نیست.

 

مهدی پژوهنده در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:

در مصرع دوم از بیت نخست ، الف اکر مخل وزن است و باید کر نوشته شود.

 

بهار در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۲:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲:

بیت پنجم باید باشه: امروز روی یار بسی خوب‌تر «ز» دیست
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

حمید رضای بزرگوار درود به شما . راستش را بخواهید از هر کسی لغزشی را می توانم بپذیرم مگر این سعدی در سخنوری اش ! طمع با یک میم خاموش ( ساکن ) در عربی یافت نمی شود پس شاید این طمح باشد یعنی دید و نگاه گویا حافظ شعری دارد که هتا مطمح را هم به کار برده است . ولی من طمع با سکون م هنوز ندیده ام ولی شاید آن هم باشد و من ندانم . گوی را هم که فرمودید درست است سپاسگزارم من تند خوانده بودم چون تنها به واژه ها فکر می کردم لغزیده بودم .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » دِلِ زاری که من دارم:

درود به شبروی نیکو رایم . البته شما درست می فرمایید . انسان در نگاه کلان یگانسته است یعنی دشوار نیست همه مردم جهان را هم مردمی یگانه دید.

 

دیبا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۳:

دقیقا از زمان شکل گیری صفوفی توهین کردن در ایران امری عادی میشه
ولی نا گفته هم نماند ذات ایرانی در اغراق کردن و تمثیل نهادن و بزرگنمایی استاد و فیلسوف هستن
و با خوار و زبون شمردن اسلام میخوان چهره ی اسلام واقعی رو کریه جلوه بدن و با بزرگنمایی مذهب صوفی خودشون رو بزرگ و والا
چرا؟؟؟!!!
ودر جواب فیض هم باید بگم
با تیغ مهر هر سه تن گردن زدنم این فیض را
هم سر ببرم فیض را هم پای صوفی بشکنم

 

محمد غافری در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:

با سلام به گردانندگان سایت گنجور و این که سعیشان مشکور و مأجور باد!
من می خواستم با تأیید سخنان مرحوم استاد دکتر محمد جعفر محجوب یکی دو نکته را به اطلاع خوانندگان برسانم.
اول این که مصراع دوم بیت اول را بعضی و از جمله استاد شجریان، که من از دوستداران پروپا فرص صدایشان هستم، به غلط چنین خوانده اند:
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
چرا به نظر من این غلط است؟ اگر توجه کنید همه ی افعال این غزل به شکل ماضی مطلق اورده شده اند. از قوافی بگیرید تا افعال دیگر مثل: بر کی دهد، درویشی نبود، جنگ داشت، کس نکرد، خود دادی وغیره همه و همه ماضی مطلق هستند. در حالی که (آنچه می پنداشتیم) ماضی استمراری است و با ساختار غزل نا همگون. بنابراین همان شکل (ما پنداشتیم) که در متن آمده است صحیح می باشد. اگر امکانی دست بدهد این نظریه و مطلب بعدی را به نظر استاد شجریان خواهم رساند.
دوم مصراع دوم بیت چهارم است که بعضی خطا کردیم و پاره ای از جمله استاد شجریان ندانستیم خوانده اند. در این باره مرحوم استاد دکتر محجوب به اندازه ی کافی داد سخن داده اند و من تنها در تأیید گفته های ایشان باید بگویم که این آثار میراث همه ی ایرانیان است و هیچ کسی حتی اگر در حد استاد شجریان باشد و یا مرحوم احمد شاملو حق تغییر آن ها را به میل خود ندارد. مگر این که دلیل و مدرکی همه پسند برای این کار داشته باشند. از جمله این که اکثر نسخ اولیه ی دیوان خواجه چنان بوده باشند. اجتهاد در برابر نص، آنچنان که مرحوم شاملو عمل کرده اند، شایسته ی یک کار تحقیقی نیست. خدا رحمتشان کند.
با جناب بهرام مشهور هم موافقم که "کمینه" را خانم ها به کار می برند. مگر این که جناب قلاوند اکرم باشند و نه کرم که در این صورت این واژه را درست به کار برده اند.

 

محمدرضاتحقیقی احمدی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۱ - تفسیر قول حکیم: به هرچ از راه وا مانی، چه کفر آن حرف و چه ایمان، به هرچ از دوست دور افتی، چه زشت آن نقش و چه زیبا، در معنی قوله علیه‌السلام ان سعدا لغیور و انا اغیر من سعد و الله اغیر منی و من غیر ته حرم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن:

ابیات آخراشاره به مقام انسان کامل وپیرمرشدداردکه مستی باده ازاووهست هستی طفیل هستی اوست

 

رضوان در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

ممنون از برنامه جالبتون

 

سعید صادقی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۳:

سلام.
به نظر بنده مصرع اول بیت پنجم ایراد وزنی دارد.

 

علی علیمردانی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۲ - در خواستن قبطی دعای خیر و هدایت از سبطی و دعا کردن سبطی قبطی را به خیر و مستجاب شدن از اکرم الاکرمین و ارحم الراحمین:

این حکایت جالب خون شدن آب نیل برای قبطیان ، یعنی مصریان پیرو فرعون در حالی که برای سبطیان یعنی اولاد حضرت یعقوب (علیه السلام) همان آب گوارا ست، به طور خلاصه این نتیجه را عاید می سازد که برای تغییر شرایط ،باید خود را تغییر داد .
کاری که مرد قبطی به آن رسید.
تطبیق دادن خود بسیار ساده تر از تغییر دادن پیرامون ما و اوضاع و شرایط بیرونی است .
تعبیر فوق در هر دو کارکرد دنیایی و عرفانی اش صادق است.

 

حمیدرضا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

تشکر از سعید عزیز که پای استاد کیخای عزیز را به این شعر باز کردند.
سؤالی داشتم از امین کیخای عزیز:
نظرتان راجع به واژه ٔ«طمع» در بیت 9 بند 2 (چون مرغ به طمع دانه در دام) چیست؟ با توجه به این که نمی‌توان با توجه به وزن شعر آن را طمَعَ خواند؟
ضمنا «گو»در مصرعی که فرمودید به نظر من بلااشکال می‌رسد. برداشت من این است که می‌فرماید بیچاره دل در حلقه ٔزلفش که شبیه چوب چوگان است مثل توپ (گو)ی چوگان افتاده است.

 

علی علیمردانی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۱ - گفتن نابینای سایل کی دو کوری دارم:

این حکایت از هر دو بعد ظاهری و معنایی به حکایت سعدی در گلستان ( باب فواید خاموشی ) شباهت دارد :
ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی خواند. صاحبدلی بر او بگذشت گفت: تو را مشاهره چندست؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمت خود چندان چرا همی دهی؟ گفت: از بهر خدا می خوانم. گفت: از بهر خدا ، مخوان.
گر تو قرآن بدین نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۱۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

حوض آب یک نماد بازانیده ( منسوب ) به فرشته ی فرخنده به نام اناهیتا است که تا امروز نامش مانده است از نگاه نسک های کهن آناهیتا نگهبان رودی در بهشت است که اردویسور ( سلسبیل ) نام دارد .

 

الف در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۹:

محسن نامجو هم خیلی عالی خونده این شعرو ! گوش کنید ضرر نمی کنید

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

من منصور جان خواب را خرافه نمی دانم ولی خواب در پهنه و حیطه فراخرد و رازدانی است و برای برکشیدن مومنان . برای هدایت جامعه نمی شود به خواب عمل کرد جامعه خرد می خواهد این دلهای مومنان پاک است که با خواب راستادهی و هدایت می شود .من یک پیوسته و خویشاوند دارم هفته ای دوبار خواب انسان کامل را می بیند ولی هیچ نیکی از کردو کارش آشکار نیست . شالوده و کدواده کنش ها و واکنش های اجتماعی خرد است و فرا خرد برای دانایان و عارفان باورمند باید وانهاده شود و البته که خواب درست است و همه گیتی خوابی بیش نیست گویا کسی ما را خواب می بیند برادر . ولی باید بپذیریم که جامعه همه نوع انسانی دارد از باورمند و ناباورمند و که همه باید گرامیده و نکو داشته شوند و دارای برابری حق باشند .

 

علی علیمردانی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۶ - عتاب کردن حق تعالی موسی را علیه السلام از بهر آن شبان:

زمانی که همه تو را دیوانه بپندارند بدان که ایمانت کامل شده (امام علی علیه السلام).
-----
بر خلاف بعضی منتقدین به این داستان شگفت مولانا که به ترازوی عقل تکیه کرده اند و نادانی ظاهری شبان را ملامت کرده و خلاف دین می پندارند، جنون الهی است که معادل ایمان است .
درک این ایمان یا جنون الهی با عقل، ممکن نیست. به قول مولانا در دفتر اول مثنوی : «عقل در شرحش چو خر در گل بخفت».
مگر نه این است که در سوره کهف موسی( علیه السلام) این پیامبر اولوالعزم که 118 بار نامش در قرآن آمده در مقابل بنده ای از بندگان خدا که مفسران خضر(علیه السلام) می نامند، کم آورد و با عقل شریعت محورش آن سه کار خضر را منکر دانست؟
پس این حکایت، که خود مولانا همواره حکایت را ظرف معنی میداند، نیز صرف نظر از درستی یا نادرستی ، پند آموز است که :
ملت عشق از همه دین ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب، خداست
سخن به درازا کشید . خلاصه این که :
سوز خواهم سوز با آن سوز ساز

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

منصور جان درود به شما واقعا شما خودتان اندازه نگهدار هستید .همینکه نظر مرا درست نمی دانید ولی تندی و درشتی نکردید سپاسگزارم .

 

۱
۴۱۶۱
۴۱۶۲
۴۱۶۳
۴۱۶۴
۴۱۶۵
۵۰۶۱
sunny dark_mode