هانی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲ - او بود و او نبود:
شاعر بودن به مدرک ادبیات داشتن نیست هر چند که بودن در محفل های شعر و ادبیات در تقویت روح شاعری و افزایش ابزار شعر جذاب گفتن بی تاثیر نیست.
در هر صورت، در بین معاصران شاعر بزرگی است این شهریار.
تشکر از نکته ای که درج فرمودید دوست گرامی
هانی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:
کوکب جان
به نظر من اتفاقا این روفیاست که فریفته ی این لذت آنی نشده و کار درست را او می کند.
لذات دنیوی زودگذر است و در پشت سرش هم یا ننگ یا دردسر و رنج.
اما اگر فریفته ی این لذات نشد همین فریفته نشدن و دل نبستن، لذتی را برای شما در دار آخرت می آورد که هم ماندنی و غیر رفتنی است و هم فاقد رنج و دردسر.
کاش کمی پیرامون حقایق دو سرا اندیشه یا مطالعه ی بیشتری کنیم ما جوانان ایرانی.
ناشناس در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۸ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » مفردات » شمارهٔ ۹:
سرخی چشم کبوتر هیچ دانی که ز چیست
نامه ام برده و بر رنج دلم میگرید
مجتبی خراسانی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶۲:
بسم الله الرحمن الرحیم
منت کفن، ننگ است، بر شهید استغنا/غیرت شرر دارد، مردنی که من دارم
دار و ریسمان اینجا تا به حشر در کارست/شمع بزم منصور است گردنی که من دارم
بیدل تشبیه زیبایی به کار می برد. شمع روشنی و گرمی می دهد. بزم منصور، بزم عرفان، توحید، عشق و فناست. اگر شمع نباشد، روشنی در بزم نخواهد بود. بیدل، گلوی عارف را شمع بزم منصور معرفی می کند. گلو محل صداست، محل گفتار است و در واقع منظور بیدل آن است که آنچه که من از فنا و عدم بیان می کنم، همان روشنی بزم حلاج است. بزم عشق و فنا با من یکبار دیگر روشنی می پذیرد. حلاج نیز بدانچه من می گویم، بزم خویش را روشنتر از آنچه هست، خواهد یافت.
کوکب در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:
روفیا جان
شما با این اندیشه لذت همان یک دم را از کف می نهی
شاد باشی
احمد در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:
با سلام
از نظر بنده نمیتوان با توجه به معنای ظاهری این اشعار قضاوت کرد،معنای نزدیک تر همان است که دوستان بر آن اتفاق دارند(فراموش کردن و بی اعتنایی به بهشت و جهنم...)
اما معنای دورتر(شاید عمیق تر) آن اینست که منظور خیام وصال و ملاقات خداوند را مقدم و برتر از بهشت میداند و دیدار خداوند را بهشت ترجیح میدهد،اگرچه بسیاری از مردم بهشت را مقدم میدانند(مقصود اصلی عرفا ملاقات و دیدار خداوند است نه بهشت).
کوکب در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » مدح حضرت علی (ع):
گفت : 21 ساله بودم ، هرشب همراه با شوهرم ، حدود دوساعت ، رو به قبله به عبادت ، به امید رحمت الهی ، اشک در چشم و ناله در گلو ، از گناه ناکرده ، در خواست عفو میکردم . در 23 سالگی از ناله و زاری رویگردان شدم، دست همت به زانو گرفتم و به جای نشستن و درخواست رحمت از ناشناخته دوساعت شبانه را به دوخت لباس عروس پرداختم ، در ابتدا کاری از پیش نمی بردم ، ولی پس از چندی چنان تبحری یافتم که امروز با کمک چند زن که خود نان آور خانواده اند ، کار گاهی با تولید فراوان براه انداختم ، از درآمد این کارگاه اکنون 12 کودک بی سرپرست را سر پرستی میکنم و 3 جوان را به دانشگاه فرستاده ام ، ولی همسرم هنوز هرشب به سوی قبله می نشیند و تقاضای رحمت دارد
گفتم : تو رحمت را با زحمت به دست آوردی و همسرت هنوز ،،،،
سعید رمضانی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - در ستایش اتابک سعدبن ابوبکر بن سعدبن زنگی بن مودود:
ابیاتی از این قصیده را استاد علیرضا افتخاری در آواز شوشتری اجرا نمودهاند.
کنسرت دی ماه 1394
جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹:
>>>>>>>>>>>>>>>>
**************************************
**************************************
بیا که لعل و گوهر در نثار مقدم تو
ز گنجخانۀ دل میکشم به .........
مخزن چشم: 37 نسخه (801، 803، 813، 816، 818، 819، 821، 822، 823، 825، 836، 843 و 25 نسخۀ متأخر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال، سایه
روزن چشم: 1 نسخه (827) قزوینی- غنی، خرمشاهی- جاوید
38 نسخه غزل 331 و بیت فوق را دارند. از نسخ کاملِ کهنِ مورّخ، نسخۀ مورخ 824 فاقد غزل است.
*************************************
*************************************
جاوید مدرس اول رافض در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:
>>>>>>>>>>>
****************************************
****************************************
یا که پردۀ گلریز ........... چشم
کشیدهایم به تحریر کارگاه خیال
هفتکاری: 15 نسخه (801، 803، 813، 821، 822، 823، 824، 825، 843 و 6 نسخۀ متأخّر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال
هفتخانه: 7 نسخه (827 و 6 نسخۀ متأخّر یا بیتاریخ) قزوینی- غنی، سایه، خرمشاهی- جاوید
بخیهکاری: 1 نسخه (849)
نقشکاری: 1 نسخه (867)
هفتپرده: 1 نسخه (874)
هفتگانه: 2 نسخه ( یکی بسیار متأخّر:893 و دیگری بیتاریخ)
هفت اختر: 1 نسخۀ بیتاریخ
30 نسخه غزل 297 را دارند و از آن جمله 2 نسخه یکی متأخر مورّخ 875 و دیگری بیتاریخ بیت فوق را ندارند. از نُسَخِ کاملِ کهنِ مورّخ، دو نسخۀ مورّخِ 818 و 819 خود غزل را ندارند.
****************************************
****************************************
دکتر مجید پسندیده در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۶۰:
واقعا محسن چاووشی کار بزرگ و زیبایی انجام داده است. در دوره ای که شعرهای خواننده ها بی مفهوم هست. ایشان از شعرهای کهن و بامعنای فارسی اسفاده کردند و چقدر زیبا اجرا نموده اند. دم ایشان گرم که با این کار هم از موسیقی لذت می بریم و هم ادبیات ما رو هم پاس می دارند.
خداوندگار آواز: سیاوش در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳:
بجز اجرای زیبای استاد شجریان جناب محمودی خوانساری نیز تصنیف ضربی بسیار زیبایی از این شعر و در دستگاه شور داشتند.
خداوندگار آواز: سیاوش در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:
محمودی خوانساری با این شعر بی نظیر چها که نکرده!
خداوندگار آواز: سیاوش در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:
این غزل زیبا را بجز دوباری که پویان و اصغر گرامی اشاره کردند یکبار هم استاد شجریان به همراه زخمه های جاودانه لطفی در مایه ابوعطا خواندند. البته قادر عزیز هم اشاره بجایی داشتند. چون اجرای بانو قمر هم یکی از اجراهای درخشان این شعر جاودانه بود.
محمّد محمودی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:
اوجِ کمالِ تنهاییِ ساوُجیِ بزرگ.
مجتبی خراسانی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۱۰ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » مدح حضرت علی (ع):
بسم الله الرحمن الرحیم
جلال الدین محمد، در فیه ما فیه (مجموعه ای از سخنان مولانا با احباب در اخلاق و تصوف) می فرماید:
هر کسی در دنیا به کاری مشغول است: یکی در محبتِ زن، یکی در مال، یکی در کسب، یکی در علم. همه را معتقدان است که درمان من و ذوق من و خوشی من و راحت من در آن است، و آن رحمت است. چون در آنجا می رود و می جوید نمی یابد، باز می گردد و چون ساعتی مکث می کند می گوید: آن ذوق و رحمت جستنی است، مگر نیک نجستم، باز بجویم. و چون باز می جوید نمی یابد، همچنین تا گاهی که رحمت روی نماید بی حجاب، بعد از آن داند که راه آن نبود. اما حق تعالی بندگان دارد که پیش از قیامت چنانند و می بینند آخر، علی رضی الله عنه می فرماید: لُو کُشف الغطاء ماازددت یقینا.
یعنی چون قالب را برگیرند و قیامت ظاهر شود یقین من زیادت نگردد. نظیرش چنان باشد که قومی در شب تاریک در خانه، روی به هر جانبی کرده اند و نماز می کنند، چون روز شود همه از آن بازگردند. اما آن را که رو به قبله بوده است در شب، چه بازگردد؟
چون همه سوی او می گردند. پس آن بندگان هم در شب روی به وی دارند و از غیر روی گردانیده اند، پس در حق ایشان قیامت ظاهر است و حاضر.
جلال الدین:
ای علی که جمله عقل و دیده ای/شمه ای وا گو از آنچه دیده ای
عقل و دیده: ماثورات در حق اوست: عین الله الناظرة و اذنه الواعیة و یده الباسطة
و:
باز گو ای باز عرش خوش شکار/تا چه دیدی این زمان از کردگار
و:
گفت فرما یا امیرالمومنین/تا بجنبد جان به تن در چون جنین
تا بجنبد جان به تن: یعنی جان چون جنین است و تن چون رحم و تو آفتاب، و تا تو نفرمایی جان زندگی حقیقی نگیرد.
بمنه و کرمه
بابک در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:
@مجید
با من سخن مگو، این بیان را نکن
عباس مشرف رضوی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:
اغلاط احتمالی:
بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد
به
بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد
هر جا که عاقلی بود این جا دم از جنون زد
به
هر جا که عاقلی بود آن جا دم از جنون زد ( به هرجا با "آن" اشاره می شود)
تفاوتها در ضبط:
هر گه که سنگ آهی بر طاق آبگون زد
به
هر گه که سنگ آهی بر طاق نیلگون زد (طاق مینایی)
دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت
به
دیدار دلربایش در پایم ارغوان ریخت (همخوانی دیدار و دلربا با الف کشیده)
مجتبی خراسانی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:
بسم الله الرحمن الرحیم
سر فرا گوش من آورد و به آواز حزین/گفت ای عاشق دیرینۀ من خوابت هست؟
صائب تبریزی، در عالمی دیگر این حال را برای عاشق مایۀ خجلت می داند:
به بوی گل ز خواب بیخودی بیدار شد بلبل/زهی خجلت که معشوقش کند بیدار عاشق را
هانی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » مدح حضرت علی (ع):