گنجور

حاشیه‌ها

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

بانو روفیای گرامی و ایزدجو عزیز
البته با ماسوا عبارتی عقلی توصیف میشود:مثالی ساده تر بگویم: من وقتی میگویم چشم من میبیند هر کس متوجه منظور میشود، در حالی که این من است که میبیند و نه چشم من. و همین برای خداوند هم صادق است. با این که بنده حقیر میگویم من حرف میزنم، میخندم و مینویسم مرزی برای خود و پروردگار تایین نکرده ام اگر بدانم که البته همه اوست و بس. با این همه میشود از زات خدا و از صفات اوکه تجلیات آن عالم را فرا گرفتند صحبت کرد و البته ماسوا مرزی بین مخلوقات و خداوند فرض نمیکند چون این مرز البته خداوند را محدود میکند که این اشتباه است. این شعر بیشتر از یک کتاب به این سؤال جواب میدهد:
شیخ محمود شبستری » گلشن راز
بخش 31 ء قاعده در بطلان حلول و اتحاد
من و ما و تو او هست یک چیز
که در وحدت نباشد هیچ تمییز
هر آن کو خالی از خود چون خلا شد
انا الحق اندر او صوت و صدا شد
شود با وجه باقی غیر هالک
یکی گردد سلوک و سیر و سالک
حلول و اتحاد از غیر خیزد
ولی وحدت همه از سیر خیزد
تعین بود کز هستی جدا شد
نه حق شد بنده نه بنده خدا شد
حلول و اتحاد اینجا محال است
که در وحدت دویی عین ضلال است
وجود خلق و کثرت درنمود است
نه هرچ آن می‌نماید عین بود است
وسلام

حسین در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:

شاهکاری دیگر از محسن چاوشی

حسین در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵:

شاهکاری دیگر از محسن چاوشی

حسین در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵:

شاهکاری دیگر از محسن چاوشی

ایزدجو در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:

مسلم جان
کاش یکبار آنچه نوشتی میخواندی که قابل فهم باشد
فعل ها هیچ یک با فاعل ها همخوانی ندارد
آدمی مثل من نمیتواند مقصود شما را درک کند
پاینده باشی

احمد در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

اوضاع این دنیا کی می خواهد سامانی پیدا نماید , همه شب نمی برد خوابمان ...

مسلم در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:

سلام برشما بانوروفیا دفتر عقل یا برداشت از عقل نشانه های عشق را پیدا کنی مثل یک نسخه می ماند که شما با این روش یانشانه ها می توان عاشق را شناخت نه که عاشق شد شاید علاقه مند شوی ولی عاشق نه نکته که در اشعار زیادی مشاهده می شود همان درک عاشق است نکته ای هست درین پرده که عاشق داند ... عقل درکنرل نفس ناطقه است تا یک مرحله ای بعد آن که نفس به درجات بالاتر رسید ازین به بعد آن عقل است که به دنباله نفس می رود که داستانهای فراوانی داریم برای اینکه چیزی با عقل جور نبوده و بعد مدتها یا با نشانه ها و نتیجه ها به درستی آن پی می برد

علیرضا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵:

بیت اول این غزل به همراه ابیاتی از دو غزل دیگر وحشی ، به زیباترین نحو توسط جناب چاوشی اجرا شد... دعوت می‌کنم بشنویدحتما

بهزاد در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۷ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵:

باز هم محسن چاوشی عزیز

بهرام مشهور در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰:

مصرع دوّم از بیت دوّم : که بتی چهره نیافروخت به زیبایی ما

بهرام مشهور در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

مصرع نخست بیت ششم : مستانه کاش بر حرم و دیر بگذری

روفیا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:

ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی
ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست
کدام نکته را حافظ میترسد به تحقیق درنیابیم ؟
اصلا عشق آموزی جز از راه عقل هم مگر میشود ؟؟
لازمه عشق ورزی عقل است :
گفت پیغمبر که زن بر عاقلان
غالب آید سخت و بر صاحبدلان
عاقل زیبایی را میفهمد و عاشق میشود .
نادان را چه به عاشقی !

بهرام مشهور در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴۷ - رسیدن اسکندر به دشت قفچاق:

لطفاً مصرع دوّم بیت بیستم را به این ترتیب درست کنید :
نه باک از برادر نه از شویشان

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۲ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

در بیت 8 چند چیز به نظر من اشتباه است:
عشق این را این و این را آن کند
گر نباشد عشق این و ان کجا
این بیت باید اینطوری باشد، و گر نه فاقد معنی است
عشق آن را این و این را آن کند
گرنباشد عشق این و آن کجا

مرحوم_فراز_خراسانی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۱ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳:

فکر کنم اینطوری صحیح تره :
بسرکش آنچه دلم بار او بسر کشدا
باز هم از اساتید فن تقاضا دارم یه نظری رو ارائه کنند

مرحوم_فراز_خراسانی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳:

مصرع دوم بیت اول مشکل وزنی داره
لطفا تحقیق و تصحیح بفرمایید

داریوش ابونصری در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۹:

موریانه در این سروده به چمارِ زنگار و مورانه است نه حشره موریانه که میشناسیم.

داریوش ابونصری در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۹:

موریانه در این سروده به معنای زنگار و یا مورانه است نه حشرهء موریانه که میشناسیم.

اسمعیل در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

عراقی نیز شعری با همین مظمون و با مطلع شعری مشابه به شکل زیر دارد
هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد
باشد که چو روز آید بروی گذرت افتد
زیبد که ز درگاهت نومید نگردد باز
آن کس که به امیدی بر خاک درت افتد
آیم به درت افتم، تا جور کنی کمتر
از بخت بدم گویی خود بیشترت افتد
من خاک شوم، جانا، در رهگذرت افتم
آخر به غلط روزی بر من گذرت افتد
گفتم که: بده دادم، بیداد فزون کردی
بد رفت، ندانستم، گفتم: مگرت افتد
در عمر اگر یک دم خواهی که دهی دادم
ناگاه چو وابینی رایی دگرت افتد
کم نال، عراقی، زانک این قصه‌ی درد تو
گر شرح دهی عمری، هم مختصرت افتد

الیا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۴ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

خیلی قشنگ من ک خوشم اومدمرسی ولی ازایناگذشته همه این روزادلشکسته هستن

۱
۴۱۰۴
۴۱۰۵
۴۱۰۶
۴۱۰۷
۴۱۰۸
۵۴۶۶