در جام جهاننمای اول
شد نقش همه جهان مشکل
جام از می عشق برتر آمد
گشت این همه نقشها ممثل
هر ذره ازین نقوش و اشکال
بنمود همه جهان مفصل
یک جرعه و صدهزار ساغر
یک قطره و صد هزاز منهل
بگذر تو ازین قیود مشکل
تا مشکل تو همه شود حل
با این همه، این نقوش و اشکال
بگذار، اگر چه نیست مهمل
کین نقش و نگار نیست الا
نقش دومین چشم احوال
در نقش دوم چو باز بینی
رخسارهٔ نقشبند اول
معلوم کنی که اوست موجود
باقی همه نقشها مخیل
خواهی که به نور این حقیقت
چشم دل تو شود مکحل
اخلاق و نقوش خود بدل کن
چون گشت صفات تو مبدل
خود را به شراب خانه انداز
کان جا شود این غرض محصل
زان غمزهٔ نیم مست ساقی
گر بتوانی به وجه اکمل
بستان قدحی و بیخبر شو
از هر چه مفصل است و مجمل
پس هم به دو چشم مست ساقی
می آن نظری به چشم اجمل
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
عشق است که هم می است و هم جام
عشق است می حریف آشام
این جام جهاننمای اول
عکسی بود از صفای آن جام
وین غمزهٔ نیم مست ساقی
نوشد هم ازین می غم انجام
این جام بسر نرفت و زین فیض
گشت آب حیات در جهان عام
زین آب پدید شد حبابی
شد هجدههزار عالمش نام؟
آغاز جهان بین چه چیز است؟
بنگر که چه باشدش سرانجام؟
هر چیز از آنچه گشت پیدا
آن چیز بود به کام و ناکام
آن را که ز می سرشت طینت
بی می نفسی نگیرد آرام
و آن کس که هنوز در خمار است
هم مست شود ولی به ایام
خرم دل آنکه از لب یار
جام می ناب میکند وام
ای بیخبر از شراب مستی
ننهاده ز خویشتن برون گام
در صومعه چند دیگ سودا
پختیم؟ و هنوز کار ما خام
در میکده نیز روزکی چند
بنشین تو ز وقت روز تا شام
مینوش به کام دوست باده
پس هم به دور چشم آن لارام
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
پیش از عدم و وجود عالم
وز کاف «کن» و کتاب مبرم
از عشق ظهور عشق درخواست
اظهار حروف اسم اعظم
برداشت به جای خامه انگشت
زد در دهن و نوشت در دم
بر کف بنوشت نام و چه نام؟
نامی که طلسم اوست آدم
در همزهٔ او وجود مدرج
در نقطهٔ او حروف مدغم
بنوشت و بخواند و باز پوشید
از دیدهٔ هر که نیست محرم
ای طالب اسم اعظم، این نام
خواهی که تو را شود مسلم؟
مفتاح جهان گشا به دست آر
بگشا در این طلسم محکم
بینی که همه به تو مضاف است
معنی صریح و اسم مبهم
چون بند طلسم وا گشودی
بینی که تویی خود اسم اعظم
اسمی که حقیقت مسماست
گر دانستی «اصبت فالزم»
ورنه، کم نام و ننگ خود گیر
میزن در میکده دمادم
چون بگشایند ناگه آن در
بگشای دو چشم شاد و خرم
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
پیش از عدم و وجود اغیار
وز سلطنت و ظهور اظهار
سلطان سرای عشق فرمود:
پاک است سرای ما ز اغیار
یعنی که به جز حقیقت او
در دار وجود نیست دیار
واجب شود از شهادت و حکم
کز غیر نه عین بد، نه آثار
لیکن چو به غیر کرد اشارت
اغیار ظهور کرد ناچار
چندان که همه گواه گشتند
بر هستی وحدتش به یکبار
دیدند عیان که اوست موجود
ویشان همگی محال و پندار
گشتند همه گواه و رفتند
هم با سر نیستی ، دگر بار
این بود شهادت «اولوالعلم»
وین بود فرشه را هم اقرار
این بود همه بدایت خلق
وین بود همه نهایت کار
این کثرت نفس بهر آن بود
تا وحدت از آن شود پدیدار
چون ظاهر شد که جز یکی نیست
چه فایده از ظهور بسیار؟
گر در نظر تو کثرت آید
وحدت بود آن، ولی به اطوار
چون سر کثیر جمله دیدی
کثرت همه نقش وحدت نگار
فیالجمله، ز غیر دیده بردوز
این است طریق اهل انوار
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
عشق از سر کوی خود سفر کرد
بر مرتبهها همه گذر کرد
صحرای وجود گشت در حال
هر کتم عدم، که پی سپر کرد
میجست نشان صورت خود
چون در دل تنگ ما نظر کرد
وا یافت امانت خود آنجا
آنگه چو نظر به بام و در کرد
خود آن سر کوی بود کاول
زانجا به همه جهان سفر کرد
جان را به امانت خود آنجا
واداشت، لباس خود بدر کرد
در جان پوشید و باز خود را
آن بار لباس مختصر کرد
وآنگاه چو آفتاب تابان
سر از سر هر سرای در کرد
اول که به خود نمود خود را
انسان شد و نام خود بشر کرد
فیالجمله، به چشم بند اغیار
ظاهر شد و نام خود دگر کرد
تغییر صور کجا تواند
در نعت کمال او اثر کرد؟
تقلیب و ظهور او در احوال
اظهار کمال بیشتر کرد
ای دیده، تو نیز دیده بگشای
ما را چو ز خویشتن خبر کرد
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
عشق از پس پرده روی بنمود
کردم چو نگاه، روی من بود
پیش رخ خویش سجده کردم
آن لحظه که او جمال بنمود
خود را به کنار در کشیدم
آنگاه که او کنار بگشود
دادیم همه بوسه بر لب خویش
آن دم که لبم لبانش میسود
بودم یکی، دو مینمودیم
نابود شد آن نمود در بود
چون سایه به آفتاب پیوست
از ظلمت بود خود برآسود
چون سوخته شد تمام هیزم
پیدا نشود از آن سپس دود
گویند که عشق را بپوشان
خورشید به گل نشاید اندود
آن کس که زیان خویش خواهد
پند من و تو نداردش سود
پروانه که ذوق سوختن یافت
نبود به شعاع شمع خشنود
این حالت اگرت عجب نماید
بشنو ز من، ار توانی اشنود
برخیز، اگر حریف مایی
آهنگ شرابخانه کن زود
میباش خراب در خرابات
ور بتوانی به چشم مقصود
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
یاری است مرا، ورای پرده
انوار رخش سوای پرده
برداشت ز رخ نقاب و گفتا:
میبین رخ من به جای پرده
هرچ از دو جهان تو را خوش آید
میدان که منم ورای پرده
عالم همه پردهٔ مصور
اشیا همه نقشهای پرده
در پرده چو من سخن سرایم
چون خوش نبود نوای پرده؟
این پرده مرا ز تو جدا کرد
این است خود اقتضای پرده
نی نی،که میان ما جدایی
هرگز نکند غطای پرده
تو تار ردای کبریایی
ما را نبود ردای پرده
جای تو همیشه در دل ماست
بیرون ز در است جای پرده
من مردم دیدهٔ جهانم
دیده نبود سزای پرده
گر غیر من است پرده، خود نیست
ورنه منم انتهای پرده
تو هم به سزای پرده برخیز
وز دیدهٔ خود گشای پرده
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
آن مرغک نازنین پر و بال
گشتی همه گرد کوه اقبال
بودی شب و روز در تکاپوی
کردی همه ساله کشف احوال
جایی برسید او به یک دم
کان جا نرسد کسی به صد سال
در اوج فضای عشق روزی
پرواز گرفت و من به دنبال
ناگاه عقابی اندر آمد
آورد شکسته را به چنگال
او را چه محل؟ که هر دو عالم
چون باز کند ز هم پر و بال
در قبضهٔ او چنان نماید
کاندر رخ خوب نقطهٔ خال
خالی است جهان شکار وحدت
کثرت عدم محال در حال
این حال تو را چو گشت روشن
بگذر ز حدیث پار و امسال
گرد سر کوی حال میگرد
خاک در او به دیده میمال
تا کشف شود تو را حقیقت
از آینهٔ عدوم اعمال
ظاهر گردد تو را به تقصیل
این راز که گفته شد به اجمال
دیدی چو یقین که میتوان دید
پس بر در دل نشین چو ابدال
میبین رخ جان فزای ساقی
در جام جهان نمای باقی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عمق عشق و ارتباط آن با جهان و حقیقت میپردازد. شاعر با استعارههایی از می و جام، به توصیف حالاتی میپردازد که انسان به واسطه عشق به آنها میرسد. اشاره به نقشها و نقوش جهان به مثابه جلوههایی از حقیقت، و همچنین تأکید بر وحدت وجود در پس ظواهر کثرت، نشاندهنده تفکر فلسفی عمیق شاعر است.
شاعر میگوید که با یک جرعه عشق و نوشیدن می، انسان میتواند از قید و بندهای دنیوی رها شود و به حقیقت وجود نزدیکتر شود. او عشق را به عنوان اصل حیات و نیرویی که وجود را معنا میبخشد، توصیف میکند. تأکید بر بیپرده بودن عشق و فاصلهگذاری بین صورتهای ظاهری و حقیقت معنوی، گویای یک جستجوی عمیق برای درک واقعیات جهان و جایگاه انسان در آن است.
در نهایت، شاعر دعوت به گشایش چشم دل و شناخت حقایق وجود میکند و میگوید که در این راستا، عشق میتواند کلید ورود به عوالم بالاتر و رسیدن به وحدت باشد. در کل، شعر به زیبایی عشق، حقیقت و درک عمیق از وجود انسانی میپردازد.
هوش مصنوعی: در جام بلورین که جهان را نشان میدهد، ابتدا همه تصاوير و شکلهای جهان به وضوح نمایان میشود.
هوش مصنوعی: جام عشق از هر چیزی بالاتر است و این همه نقشهایی که میبینیم، تنها نمایشهای آن عشق هستند.
هوش مصنوعی: هر قسمت از این نقشها و شکلها، تمام جهان را به تصویر میکشد و به گونهای گسترده و مفصل نشان میدهد.
هوش مصنوعی: یک نوشیدنی کوچک میتواند به اندازه صدها جام تأثیرگذار باشد، درست مانند اینکه یک قطره آب به اندازه صدها چشمه ارزشمند است.
هوش مصنوعی: از محدودیتهای دشوار عبور کن تا تمام مشکلاتت حل شود.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه این اشکال و نقوش ممکن است بیمعنی به نظر برسند، اما آنها را رها نکن.
هوش مصنوعی: این تصویر و تزئینات تنها انعکاسی از دومین دیدگاه و حالتی است که در آن قرار داریم.
هوش مصنوعی: وقتی دوباره به چهرهٔ اولین تصویر نگاه کنی، متوجه خواهی شد که در نقش دوم چه تغییراتی در آن به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه تو باید مشخص کنی که او (خالق یا حقیقت) وجودی دائم و واقعی دارد و همه چیز دیگر تنها تصویرها و تجلیاتی از او هستند. به عبارت دیگر، وجود حقیقی او باقی و همیشگی است و همه چیز دیگر تنها نقش و نمایشی از آن وجود واقعی است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که با نور این حقیقت، چشم دل تو روشن و بینا شود، باید به آن توجه کنی.
هوش مصنوعی: اخلاق و ویژگیهای خود را تغییر بده، وقتی که صفات تو دگرگون شد.
هوش مصنوعی: به خودت اجازه بده که به میخانه بروی، زیرا در آنجا میتوانی به هدفی که داری برسی.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی به بهترین شکل از زیبایی و جذابیت نیمه مست ساقی بهرهبرداری کنی، از آن غمزه و نگاه او لذت ببر.
هوش مصنوعی: یک جام بگیر و از هر چیزی که پیچیده و مبهم است، بیخبر باش.
هوش مصنوعی: به ساقی که با چشمان زیبا و مستانهاش از می نوشان میدهد، نگاهی به چشمان زیبا و دلنشین من بینداز.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت چهرهٔ ساقی اشاره میکند که به جذبهای نزدیک به جان انسانها میباشد، این زیبایی در جامی تجلی یافته که نمایانگر جهان باقیاست. به عبارتی دیگر، ساقی با چهرهٔ دلربایش، نیروی زندگی و عشق را به تصویر میکشد که در دل هر کسی تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: عشق، هم به مانند شراب است و هم خود ظرف شراب. عشق، رفیق و دوستانی است که در کنار هم این نوشیدنی را مینوشند.
هوش مصنوعی: این جام که به جهانی اشاره دارد، در ابتدا تصویری از زیبایی و شفافیت آن را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: غمهای که این ساقی با نگاهی نیمه مست به من میدهد، از همین شراب غم انگیز سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: این جام هرگز تمام نمیشود و به واسطه این نعمت، آب حیات در جهان برای تمامی مردم جاری است.
هوش مصنوعی: از این آب، حبابی پیدا شد که نامش به همهی عالمهای هجدههزار میرسد.
هوش مصنوعی: آغاز دنیا از چه چیزی است؟ به آنچه که در انتها میرسد، توجه کن.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به وجود میآید، بر اساس آن چیزهایی است که میتواند رضایت یا نارضایتی ایجاد کند.
هوش مصنوعی: کسی که از آغاز وجودش با شراب عشق آمیخته است، بدون آن عشق و سرمستی هرگز آرامش نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: آن کسی که هنوز در حال نشئگی به سر میبرد، به مرور زمان هم مست میشود، اما در زمانهای خاص و معین.
هوش مصنوعی: فردی خوشحال و شاداب است که از لب محبوبش جرعهای از شراب خالص مینوشد و از این خوشی لذت میبرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که از حال مستی و شراب بیخبری، نگذار که از خودت دور شوی.
هوش مصنوعی: در مکانی دور هم جمع شدهایم و در تلاشیم چیزی فراهم کنیم، اما هنوز کار ما به پایان نرسیده و به نتیجه نهایی نرسیده است.
هوش مصنوعی: مدتی را در میخانه بگذران، از صبح تا غروب.
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب به خاطر خوشحالی و سعادت دوست است و همچنین به یاد چشمان زیبای آن معشوق.
هوش مصنوعی: ساقی را میبینم که چهرهای جذاب و زندگیبخش دارد و در جامی که نماد زیبایی و شگفتیهای جهان است، به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: قبل از آنکه چیزی وجود داشته باشد یا نابود شود، عالم بوده است و فرمان "باش" و کتابی روشن وجود داشته است.
هوش مصنوعی: این عبارت به معنای درخواست نشان دادن عشق و بیان اسم بزرگ و مهم است. به نوعی، عشق را به عنوان نیرویی میبیند که باید به صورت واضح و آشکارتر بیان شود.
هوش مصنوعی: انگشت خود را به جای قلم در دهانش گذاشت و نوشت.
هوش مصنوعی: بر روی کف دستش نامی نوشته شده است، و چه نامی؟ نامی که راز و جادوهای وجود انسان در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: در وجود او، ذات و هستی به گونهای روشن و مشخص نمایان است و هر یک از حروف در باطن او به هم پیوسته و در هم فرو رفتهاند.
هوش مصنوعی: او چیزی را نوشت و خواند، اما آن را از چشم هر کسی که به این راز دسترسی ندارد، پوشاند.
هوش مصنوعی: ای کسی که دنبال نام بزرگ و عظیم هستی، آیا واقعاً میخواهی که این نام تو را به حقیقتی مسلم و واقعی برساند؟
هوش مصنوعی: کلید فتح و گشایش دنیا را در دست بگیر و در این طلسم محکم را بگشای.
هوش مصنوعی: تو میبینی که همه چیز به تو وابسته است؛ این جمله بهروشنی بیانگر واقعیتی است، در حالی که اسم آن موضوع هنوز مشخص نیست.
هوش مصنوعی: زمانی که طلسم را باز کنی، خواهی دید که خود تو، همان نام بزرگ و والایی هستی.
هوش مصنوعی: اگر به حقیقت و واقعیت یک نام پی بردی، آن را از خودت دور نکن و به آن پایبند باش.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حفظ آبرو و اعتبار خود نیستی، پس چرا مدام در میکده رفت و آمد میکنی؟
هوش مصنوعی: وقتی ناگهان آن در باز شود، دو چشم شاد و خوشحال میشوند.
هوش مصنوعی: من چهرهی زیبا و دلانگیز ساقی را در جامی که نشاندهندهی همهی زیباییهای جهان است، مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه چیزی به وجود بیاید یا برود، و قبل از سلطنت و نمایان شدن دیگران، همه چیز در حال تحول و تغییر است.
هوش مصنوعی: سلطان عشق اعلام کرد: خانه ما از وجود دیگران پاک و خالی است.
هوش مصنوعی: به جز واقعیت او، در این جهان هیچ وجودی نیست.
هوش مصنوعی: شهادت و حکمی که از غیر از خود واقعیات به وجود نیامده، ضروری میشود. این یعنی تنها شاهدی که بر اساس حقیقت مستقل است، معتبر است و نه نظرهای نادرست یا بیپایه.
هوش مصنوعی: اما زمانی که به دیگران اشاره کرد، به ناچار چیزی نمایان شد.
هوش مصنوعی: تا آنجا که همه به وجود یگانهاش شهادت دادند به یکباره.
هوش مصنوعی: آنها به وضوح مشاهده کردند که او وجود دارد و تمام موجودات دیگر تنها در خیال و غیرواقعی هستند.
هوش مصنوعی: همه بر این موضوع شهادت دادند و به سوی عدم و نیستی رفتند، دیگر بار.
هوش مصنوعی: این جمله اشاره دارد به شهادت افرادی که در علم و دانش برتر هستند و همچنین به کسانی که در این زمینه به حقایق و واقعیتها اقرار دارند. به نوعی نشاندهنده تعهد و صداقت در علم و دانش است.
هوش مصنوعی: این که آغاز و سرآغاز همه مخلوقات همین است و نتیجه و انتهای کار نیز به همین سمت میرود.
هوش مصنوعی: این تنوع و فراوانی نفس به این خاطر است که وحدت و یکپارچگی از آن نمایان شود.
هوش مصنوعی: زمانی که مشخص شد که جز یک حقیقت وجود ندارد، ظهور و وجودهای متعدد چه سودی دارند؟
هوش مصنوعی: اگر در نظر تو تعداد و کثرت دیده شود، در حقیقت آن واحد و یکپارچه است، اما به شکلها و شیوههای مختلف ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که بسیاری را دیدی، بدان که همهی آنها در حقیقت جلوهای از یک وحدتند.
هوش مصنوعی: به طور کلی، غیر از دیده، این به راه اهل نور اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ساقی که جانم را شاداب میکند، چهرهاش را در جامی میبینم که نمایانگر دنیا است.
هوش مصنوعی: عشق از محل محبوب خود به سفر رفت و در مسیرش از همه مراحل و رنجها گذشت.
هوش مصنوعی: وجود انسان در جهان گویی در حال تحولی است که از هیچ و عدم به سمت وجود و نمایان شدن حرکت میکند و در این مسیر، به دنبال حفاظت و پشتیبانی از خود است.
هوش مصنوعی: او به دنبال نشانهای از چهرهاش میگشت وقتی که در دل ما نگاهی انداخت.
هوش مصنوعی: او در آنجا به امانتی که داشت دست یافت، وقتی که به بام و در نگاه کرد.
هوش مصنوعی: آن شخص خود در سرکوچهای بود که از همانجا به همه جا سفر کرد.
هوش مصنوعی: روح را به امانت سپرد و در آن مکان، لباس خود را کنار گذاشت.
هوش مصنوعی: او در دل خود رازهایی دارد و بار دیگر خود را با لباس سادهای معرفی کرد.
هوش مصنوعی: سپس آفتاب درخشنده به هر خانهای نگاهی انداخت و سر از آن بیرون آورد.
هوش مصنوعی: در ابتدا، انسان با شناخت خود به وجودش پی برد و به این ترتیب، نامش را بشر گذاشت.
هوش مصنوعی: به طور کلی، در بین مردم و به چشم دیگران نمایان شد و نامش را به چیز دیگری تغییر داد.
هوش مصنوعی: اگر صورتها و شکلها تغییر کنند، نمیتوانند در وصف و ویژگیهای کمال و زیبایی او تأثیر بگذارند و این ویژگیها ثابت و بیتغییر هستند.
هوش مصنوعی: ظهور او در اوضاع و احوال، نشاندهنده کمال بیشتری است.
هوش مصنوعی: ای چشم، تو هم چشمانت را باز کن و ما را به حقیقت وجودمان آگاه کن.
هوش مصنوعی: من چهرهی دلانگیز و زندگیبخش ساقی را در جامی که نمایانگر جهان است، میبینم.
هوش مصنوعی: عشق پس از پنهانی خود را نشان داد و وقتی نگاه کردم، دیدم که آن عشق در واقع روی من بود.
هوش مصنوعی: در لحظهای که او زیباییاش را نشان داد، من به خاطر او به سجده افتادم.
هوش مصنوعی: زمانی که او در را باز کرد، من خودم را کنار در قرار دادم.
هوش مصنوعی: در آن لحظه که لبانم به لبانش میرسید، همه بوسهها را به خودم تقدیم کردیم.
هوش مصنوعی: من یک نفر بودم که دو نفر به نظر میرسیدیم، اما آن حالت دوگانگی که داشتیم، در واقعیت از بین رفت و تنها خودم باقی ماندم.
هوش مصنوعی: وقتی سایه به آفتاب نزدیک میشود، از تاریکی دور شده و آسوده میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که تمام هیزم سوخت، دیگر نشانی از آن باقی نمیماند و فقط دود به جا میماند.
هوش مصنوعی: میگویند عشق را نمیتوان با چیزهای دنیوی مانند گلهای زینتی پنهان کرد، چرا که عشق به اندازهای درخشان و باارزش است که قابل پوشاندن نیست.
هوش مصنوعی: کسی که به فکر آسیب رساندن به خود باشد، اصلن از نصیحت و راهنمایی ما بهرهای نخواهد برد.
هوش مصنوعی: پروانهای که لذت سوختن را درک کرد، از نور شمع راضی نبود.
هوش مصنوعی: اگر این حالت تو را شگفتزده کند، از من بشنو، اگر بتوانی بشنوی.
هوش مصنوعی: برخیز و اگر ما همدست تو هستیم، زود به سمت میخانه برو.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که در محفلهای خراباتی حضور داشته باش و اگر بتوانی، با نگاهی خاص و معنادار به دیگران بنگر.
هوش مصنوعی: میبینم چهره زیبا و جانبخش ساقی را در جامی که تصویر دنیا را در خود دارد.
هوش مصنوعی: دوستی دارم که فراتر از حجاب و پردهها، روشنی چهرهاش به من میرسد.
هوش مصنوعی: چهرهام را از زیر پوشش برداشت و گفت: به جای پرده، چهرهام را ببین.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از جهانهای مختلف برای تو لذتبخش و خوشایند است، بدان که من فراتر از اینها قرار دارم.
هوش مصنوعی: جهان همانند پردهای است که تصاویر و نقشهای مختلفی روی آن نمایش داده میشود. همهٔ موجودات و اشیاء در این پرده به صورت نقوشی ظاهر میشوند.
هوش مصنوعی: اگر من همچون پردهای صحبت کنم، چگونه ممکن است که صدای پرده خوشایند باشد؟
هوش مصنوعی: این پرده مرا از تو جدا کرد و این نتیجه طبیعی وجود پرده است.
هوش مصنوعی: نه، هیچکس نمیتواند میان ما جدایی بیندازد. پردهای که میان ماست نمیتواند مانع ارتباط ما شود.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که وجود و عظمت خداوند به قدری بزرگ و بینظیر است که هیچ چیز دیگری نمیتواند به آن نزدیک شود یا آن را پوشش دهد. به نوعی، هر آنچه در این دنیا وجود دارد، نمیتواند به اندازه کبریایی و شکوه الهی مهم باشد.
هوش مصنوعی: جای تو همواره در دل ما وجود دارد، حتی اگر بیرون از در و پشت پرده باشی.
هوش مصنوعی: من از تجربههای زندگی و دنیا آگاهی دارم، اما هیچ وقت به اندازهٔ لازم درک نکردم که چه چیزهایی لیاقت پردهپوشی و پنهانکاری دارند.
هوش مصنوعی: اگر کسی جز من در ورای پرده باشد، وجود ندارد؛ چرا که تنها من هستم که انتهای این پرده را میشناسم.
هوش مصنوعی: از جای خود بلند شو و پرده را کنار بزن و خودت را به دیگران نشان بده.
هوش مصنوعی: ساقی را میبینم که چهرهای زیبا و جانبخش دارد و در جامی که نشانهگر باقیات و باقیماندههاست، تجلی میکند.
هوش مصنوعی: آن پرنده زیبای ناز بهخوبی پرواز کرده و در اطراف قلههای بلند و خوشبختی در حرکت است.
هوش مصنوعی: مدت طولانی است که در تلاش و کوشش بودهای، شب و روز به دنبال شناخت و درک وضعیتها و احوالات مختلف هستی.
هوش مصنوعی: به جایی خواهید رسید که در آن لحظه، هیچکس به مدت صد سال نتواند حضور پیدا کند.
هوش مصنوعی: در بالاترین نقطه احساس عشق، روزی بر افراز و پرواز کرد و من به دنبالش رفتم.
هوش مصنوعی: ناگهان عقابی وارد شد و پرندهای که آسیب دیده بود را با چنگالهایش گرفت.
هوش مصنوعی: او را چه اهمیتی دارد؟ وقتی که هر دو جهان (این دنیا و دنیای دیگر) را با هم مقایسه کنیم، مانند پر و بالی است که به هم پیوستهاند.
هوش مصنوعی: در دستان او به گونهای است که بر روی چهرهی زیبا، لکهای مشکی مشاهده میشود.
هوش مصنوعی: جهان پر از تناقضات و تضادهاست، و در این میان، اصل وحدت و یگانگی که بر همگان حاکم است، در حال حاضر در میدان مبارزه مختل شده است.
هوش مصنوعی: وقتی حالت روشن و واضح شد، دیگر به یاد خاطرات گذشته و حال نمان.
هوش مصنوعی: در اطراف کوچهای که حال و هوای خاصی دارد، گرد و غبار نشسته و مردم در آنجا به دقت نگاه میکنند و بر روی این خاک، احساس و شوق خود را چشیده و نشان میدهند.
هوش مصنوعی: برای فهمیدن حقیقت وجودت، باید به بازتابی در آینهٔ عدم کارهایت نگاه کنی.
هوش مصنوعی: این راز به طور خلاصه بیان شده است و اکنون به تو به روشنی نشان داده خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر میتوانی حقیقت را بشناسی و ببینی، پس بهتر است که در درون دل خود ساکن شوی و به سادگی و آرامش زندگی کنی.
هوش مصنوعی: من چهرهی زیبا و دلربای ساقی را در جامی که نمایانگر تمام دنیا است، میبینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.