روفیا در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:
نگران نباش محدث جان
ما همیشه و هر لحظه در حال تصحیح خود هستیم.
و این زندگی را هیجان انگیز و به دور از روزمرگی نگاه میدارد.
هشدار شما بار دیگر به خاطرم آورد که اگر از خود رکوردی به جا نگذارم به از آن است که رکورد نادرست به جای بگذارم.
از این پس دقت و حساسیت بیشتری به خرج داده و تنها هرگاه سخن تازه و ارزنده و سنجیده ای داشتم سخن سرایی میکنم. سپاسگزارم دوست گرامی.
گرجی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۴ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب برزویه الطبیب » بخش ۱۲:
در سطر 13 واژه مکر صحیح است نه مرک
شیون در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷ - خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک:
باحکیم او قصه ها میگفت فاش
از مقام و خواجگان وشهر و"باش"
باش بمعنی باشیدن ، اقامتگاه
شرح مثنوی بدیع الزمان فروزانفر ص103
محدث در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:
یا رب سببی ساز که روفی به سلامت
بازآید و گنجورش شود جای اقامت
روفیا، استاد گرامی؛ خواهش می کنم نروید و بمانید و بنویسید.
من اصلا منظورم نبود که شما مطلقا ننویسید و می شود هم آن عرفا(؟؟؟) بمانند و هم شما؛ مانعه الجمع که نیست. سخن من در توجه به مرزها و رعایت حدود معرفتی هر کس در اظهار نظرهایش بود. اصلا مقصودم این نبود شما ننویسید.
اگر دیگر ننویسید من تا همیشه خودم را سرزنش می کنم که چرا گنجور را از نظرات سفید شما محروم کرده ام.
کاش این چند نظر را هم ننوشته، و مثل سابق فقط خواننده بودم و ساکت و صامت و خاموش.
خموش حافظ و از جور...
:(
بی غم در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دلآزار:
چرا بعضیا نمیخوان قبول کنن ک این ترکیب بند و شرح پریشانی رو وحشی در وصف ی پسر گفته.بعضیا میگن از زبان زلیخا خطاب ب یوسف گفته شده اما وحشی این ادعا رو با بیت های زیر رد میکنه و عینا میگه از خاطر وحشی رفت نه از خاطر زلیخا یا کس دیگه
ﮔﺮﭼﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻭﺣﺸﯽ ﻫﻮﺱ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖ
ﻭﺯ ﺩﻟﺶ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻗﺎﻣﺖ ﺩﻟﺠﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖ
ﺷﺪ ﺩﻝ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻭ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺩﻝ ﺍﺯ ﮐﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖ
ﺑﺎ ﺩﻝ ﭘﺮ ﮔﻠﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﺧﻮﺷﯽ ﺧﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖ
ﺣﺎﺵ ﻟﻠﻪ ﮐﻪ ﻭﻓﺎﯼ ﺗﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﺪ
ﺳﺨﻦ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺁﻣﯿﺰ ﮐﺴﺎﻥ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﺪ
****در جای دیگم ک بقول دوستمون ک بالا گفتن عینن پسرو خطاب قرار میده:
ﺍﯼ ﭘﺴﺮ ﭼﻨﺪ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ
ﺳﺮﺧﻮﺵ ﻭ ﻣﺴﺖ ﺯ ﺟﺎﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ
ﻣﺎﯾﻪ ﻋﯿﺶ ﻣﺪﺍﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ
ﺳﺎﻗﯽ ﻣﺠﻠﺲ ﻋﺎﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ
امید عطایی فرد در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۹ - استعانت آب از حق جل جلاله بعد از تیره شدن:
{} هنگام تاخت اهریمن، ستاره ی تیشتر به برج چهارم: خرچنگ آب سرشت، به خرده ی ازرگ (منزل نهم قمر)، به کده ای رفت که «جانان» میخانند. تیشتر، هم در بامگاه و هم در شامگاه، همیشه درخشان مینمود. او خدای آب و فرشته ی سامان بخش، خدای چهارمین ماه: تیر است. شامگاهان همان روز، از برای رفتن تیشتر به برج خرچنگ، از سوی خوروران (مغرب)، ابر برآمد و نشانه ی باران سازی پدیدار شد. تیشتر، آب را با نیروی باد، به بالا، به ابر، روانه کرد. ایزدان بهمن و هوم: برای راهنمایی و راهبری، برز ایزد آبان ناف (آب سرشت): برای همکاری، و اردای فرورد (فروهر درستکار): برای پیمانه داری، دور هم آمدند.
{} آنگاه تیشتر به سه پیکر درآمد؛ ده شب: مرد تن، ده شب: گاو تن، ده شب: اسب تن. اخترشماران میگویند که هر اختری سه نماد دارد. تیشتر سی شبانه روز در روشنی پرواز کرد و برای نابودی خرفًس تران (گزندگان و خزندگان)، باران فرو ریخت. سرشک های آب و چکه های باران هر کدام به بزرگی یک تشت بودند. همه ی زمین را آب به بلندای یک مرد ایستاد. همه ی خزندگان و گزندگان کشته شدند مگر آنها که پر داشتند و پرواز کردند؛ و انهایی که در سوراخها نهان گشتند.
{} سپس مینوی باد، هویدا شد بسان مردی روشن و بلندبالا و چنین مینمود که کفشی چوبین بر پای دارد. همان گونه که جان با زور خود، تن را میجنباند و فرا میبرد، آن مینوی باد سرشتی (اندر-چهری) نیز باد کیهانی و هوای جَوّ زمین (اندر-وایی) را از فراز به پویش دراورد. سراسر زمین را باد وزید و آبها به پس، مالانده و رانده شدند. و دریاهای کوچک و بزرگ، نمایان گردیدند. در خشکیها، از لاشه و مرده ی خزندگان و حشرات، زهر و گند آنها به زمین آمیخت.
{} ایزد تیشتر برای از میان بردن آن زهرها و پلیدیها، در ده شب پایانی به چهره ی اسبی سپید و درازدنب به دریا فرو شد. دیو اپوش همانند اسبی سیاه و کوتاه دنب، به رویارویی اش برخاست و او را یک فرسنگ به پس راند. تیشتر به اورمزد نیاز آورد و توانایی خواست. اورمزد از برای آن نیایش و ستایش، چنان زوری به تیشتر بخشید که یکجا برابر بود با نیروی ده اسب و ده گاو و ده شتر نر، ده کوه و ده رود ناوپیما. تیشتر با آن زورمندی اش، اپوش دیو را یک فرسنگ برانید و شکست داد.
{} تیشتر برای پیمانه گری، به یاری خمره ای که از فروهران داشت، و با جام ابر، به اندازه ی چند وجب، آبها را برستانید و شگفت گونه بارانید؛ چکه هایی کوچک و بزرگ که برخی از آنها به اندازه ی سر یک مرد یا سر گاو بود. در آن باران سازی، آتش وازشت، آب را در ابرها گرم کرد. سپس گرز آتشینش را گردانید و بر دیو اسپَنجغَر (تند غرنده) کوبید. اسپنجغر از آن گرز خوردن، غرید و بانگ کرد؛ همان سان که امروزه در نبردی باران ساز، تندر و آزرخش، دیده و شنیده میشوند. تیشتر بر آن گونه، ده شبانه روز باران آورید و زهر خزندگان و گزندگان که در زمین بود، تند و تیز گداخته شد؛ همه در آن آب امیخت و دریاها را شور کرد. هرچه از خزندگان و گزندگان در زمین زنده ماند، از تخم و بازمانده ی همانهاست.
امید عطایی فرد در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۸ - پاک کردن آب همه پلیدیها را و باز پاک کردن خدای تعالی آب را از پلیدی لاجرم قدوس آمد حق تعالی:
{} ایزد اردویسور اناهیتا (آبان): مینو و مادر آبها و نگاهبان تخمه و نطفه ی نران پس از پالودگی از خون است. مینوی پاک کننده ی زمین و تخمه ی ابهاست. همچنین پاسدار تخمه ی مادگان برای آبستنی و زایش میباشد.
{} ایزد برز یزد: خدای مادگان، ناف ابها و تیزاسب. جایگاهش همان جاییست که اردویسور و آب نیالوده است. کارگزاری اش بخش کردن آب دریاها به همه ی کشورهاست. برز یزد و اناهید به آفریدگان یاری میکنند برای گزشتن از دریا و ایشان را از خیزابهای بلند میرهانند. نگاهبان فره هستند.
{} امشاسپند خرداد در گیتی پیوندگاری اش با آب است. هستی و زایش و پرورش همه ی جانداران جهان از اب است و آبادانی زمین نیز از اوست.
رحمان در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸۶:
در ادبیات باستان واژه ترک دلالت بر معشوق تندخوی دارد. از آنجا که مولوی هرگز به هندو سخنی نگفته و آن زبان را نمیدانسته پس این شعر رنگ استعاری دارد نه قومیتی.
در این رباعی ترک استعاره از زیباروی است و هندو اشاره به زشت رو دارد. مولوی اشاره دارد به این موضوع که اگر چه صورتم تیره و شبیه به هندوهاست اما سیرت من زیباروی و پاک است. مولاناکه در اصل زاده وخش تاجیکستان امروزی بوده(نه بلخ) اصالتا ترک نبوده است هرچند که اصرار بر قومیت او تلاشی سخیف است اما میتواند دغدغه افراد ظاهربین را تسکین دهد!! در بیت ایشان در مثنوی میفرماید:
ای تُرک ِ ماهچهره، چه گردد که صبح، تو//
آیی به حجرهی ِ من و گویی که: گـُل برو!//
تو ماه ِ ترکی و من اگر ترک نیستم،//
دانم من این قَدَر که به ترکی است، آب سُو//
آب ِ حیات ِ تو گر از این بنده تیره شد،//
تُرکی مکن به کُشتَنَمام ای تُرک ِ تُرک خو//
سلطان ولد فرزند مولانا نیز که به ترکی چندان آشنایی نداشت و رغبت نداشته است می گوید:
تورکچه اگر بیلیدیم
بی سوزی بین ایلیه دیم
تات جه اگر دیله سوز
گویم اسرار اولی
(ترجمه: اگر ترکی می دانستم, یک سخن به هزار میرساندم. هرگاه به زبان تات(فارسی پهلوی) گوش فرادهید, اسرار سزاوارتر می گویم)
باز پسر مولانا در یکی از منظومه های مخلوط و ملمع , سخنش را با این ابیات پایان داده و ناتوانی خود را در سرودن اشعار ترکی و محرومیت از اصطلاحات آن زبان, بیان داشته است:
گذر از گفت ترکی و رومی
چون از آن اصطلاح محرومی
لیک از پارسی گوی و از تازی
چونکه در هر دو خوش همی تازی
محمد تدینی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۲ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:
با درود به سرکار خانم طاهره؛ من خودم در گوگل "شیخ سمعان" سرچ کرده ام و "شیخ صنعان" یافته است.
Hamishe bidar در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
با عرض سلام خدمت روفیا گرامی و جناب حبیب الله:
خانم روفیای عزیز: شما گمان دارید که همه افراد در یک کشور امپریالیستی با این سیاست موافقند؟
این مدینه فاضله که شما میپرسید در دیار "کفر" بهتر پیاده شده تا در دیار اسلام. این را من نمیگویم بلکه سید جمالالدین اسدآبادی می فرماید.
جناب حبیب الله گرامی: اینکه شما فرمودید "چون ما ابتدا در برابر خودمان مسئول هستیم. مسئول پیشرفت خودمان هستیم. مسئول سیر بودن شکم خودمان هستیم که اگر چنین نکنیم در حق “خودمان” ظلم کرده ایم."
درست است. این قانون طبیعت است دوست عزیز، و کسانی که این قانون را اجراع میکنند حیوانات هستند. ما انسانها هم حیوانیم. این بیت که شما از حافظ خواندید جز دستور پروردگار در مورد "انسان" نیست. دوست عزیز باور بفرمایید که مدارا با دشمنان بهترین راه رسیدن به حق هست. اگر مثال دینی دوست ندارید کمی در مورد گاندی بخوانید و ببینید که چگونه او حق خود را گرفت.
وبلاگ پروین اعتصامی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱ - آتش دل:
پروین اعتصامی یکی از بهترین شاعران است ممنون از زحمات شما که به فرهنگ پارسی احترام میگذارید من یک از طرفداران شعر های پروین اعتصامی میباشم و وبلاگی در مورد این شاعر عزیز راه اندازی کرده ام.
از وبلاگ منم بازدید کنید. پیوند به وبگاه بیرونی
بی نشان در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۷:
من هم قبلا تصورم این بود که اشعار مولانا برای خداست . اما وقتی فهمیدم که مثلا اون شعر " آب زنید راه را " مستقیما برای شمس سروده شده نظرم تغییر کرد . البته با نوشته های تاریخی نمیشه در مورد نیت کسی قضاوت کرد اما لااقل دیگه دوس ندارم به اون صورت خوش بینانه با قطعیت بگم اشعار مولانا برای خداست
اربابی در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:
مارا به چشم دل ببین
درست است
پویان در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:
با سلام
مسعود عزیز
همانطور که پیشتر نیز عرض کردم، کاملاً نظر شما و سایر دوستان را درک می کنم و البته نظرتان برایم قابل احترام است. اگر چه که خود خلاف آن می اندیشم. امید دارم که این شکار سرکش نیز به تور صید خردتان درافتد تا بتوانید با میزان عقل درباره آن قضاوت کنید.
پاینده باشید
یوسف در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:
با سلام
خدمت جناب دکتر ترابی عزیز
میفرمایند :
که چون شکنج ورقهای غنچه , تو برِ توست
بدین مفهوم که دل من چون حمیدگی و شکنج اوراق غنچه داخل برنده ی توست (تو : به معنای داخل)
\ Tu bare towst\
حبیب اله در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
آخرین سخنی که نوشته ام با این فرض است که "ما در برابر انسان های دیگر مسئول هستیم"
به نظر بنده این حرف درست نیست
چون ما ابتدا در برابر خودمان مسئول هستیم. مسئول پیشرفت خودمان هستیم. مسئول سیر بودن شکم خودمان هستیم که اگر چنین نکنیم در حق "خودمان" ظلم کرده ایم.
اما دوستان نظر خودشان را دارند و می گویند باید از حق اش بگذرد و گذشت کند.
من پاسخم را نگرفتم گرچه میدانستم کسی نخواهد توانست اینگونه پاسخ ها را بدهد.
امیدوارم در ابدیت به همه این پاسخ ها برسم.
بحث خوبی کردیم.
چشم عزیز چشم / ما که روی موبایل خ.دم.ن این نرم افزار رو نصب کردیم / گنجور رومیزی اش رو هم نصب می کنیم تا بیشتر فایده ببریم.
ناشناس در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:
محسن جان
نظرت را پسندیدم
ایران نمیتواند جمع باشد ، ایرانیان جمع است
ممنون از نظرت
بیبسواد در ۹ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:
نمونه آنکه سخنهایش بکردار بازیست، خود سرکارید!!
ایران در این بیت اسم جمع است( ایرانیان ) ازین رو روایت درست باید به شرح زہر باشد:
از ایران و ترکان و از تازیان
نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان ، نه ترک ، و نه تازی بود
سخن ها بکردار بازی بود
توجه کنید در بیت نخست جمع و در بیت دوم مفرد آوده است او که خلاف مایان سخنانش بکردار بازی نبوده است
محسن در ۹ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:
آورده شده است:
ز ایران وز ترک وز تازیان - نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود - سخنها به کردار بازی بود
قابل توجه است که در شاهنامه مکررا از واژه دهقان به معنی ایرانیزاده استفاده شده است. لذا به توجه به نحوه بکارگیری صنایع ادبی توسط فردوسی، و همچنین با رجوع به منابع دیگر، ابیات زیر صحیح تر به نظر میرسند:
ز "دهقان" وز ترک وز تازیان - نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود - سخنها به کردار بازی بود
ف س در ۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶: