سینا در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:
سلام و خسته نباشید!
در بیت آخر، حرف "از" غلط است؛ کما آنکه ما از چیزی رو نمی نماییم، بلکه "به" چیزی رو می نماییم. در توضیح همین بس، که مولانا این بیت را در دلجویی از شمس تبریزی(که به غرب مهاجرت کرده بود) میگوید و از او خواهش می کند که به شرق(در حدود ترکیۀ امروزی) برگردد.
اگر پاسخی بدهید یا "ز" را به "به" تغییر بدهید، ممنون می شوم.
گیسو نادری در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:
ممنون خانم سمیه. خیلی خوب اسفار اربعه ملاصدرا را به داستان شیخ صنعان پیوند زدید
فرزاد شهزاد در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴:
درود بر شما
احساس میکنم این بیت با این شکل صحیح تر باشه ،چون موقع خواندن شعر آهنگین تر هستش
تسبیح و« نماز» و توبه و زهد و ورع
این جمله رهست و خواجه منزل پنداشت
هادی امیری فلاح در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۲:
سلام
این یکی از سنگین اشعار مولانا هست. کسی که این شعر را با تمام وجود درک کنه قطعا متوجه رتبه ی بالای عرفانی این شخصیت خواهد شد.
به تازگی متوجه شدم که محسن چاوشی آنرا در سبک پاپ خوانده که وقتی گوش کردم بسیار لذت بردم اما برای عاشقان مولانا و این شعر اکیدا پیشنهاد می کنم که آواز استاد سید حسام الدین سراج که چند سال پیش با این شعر خوانده شده را حتما گوش کنند. صدای عرفانی سراج قطعا بهتر و لذتبخش تر خواهد بود. به نظر می رسه که سراج در این اجرا حجم نفس و صدای خودش را داره به رخ همه ی خوانندگان می کشه و همه را به رقابت فرا می خوانه. البته سبک ها با هم خیلی متفاوت هستند و این نظر بنده هست.
لینک دانلود با صدای سید حسام الدین سراج:
پیوند به وبگاه بیرونی
این اجرا بسیار استادانه هست و بصورتی اجرا شده که برای مخاطب ، صحنه ای که در زیر می نویسم را تداعی می کنه:
اجرای آهنگ به دو دسته خواننده تقسیم شده که یکی را حسام الدین سراج (بعنوان شخصی جدید الورود) و صدای دیگر را گروهی که همخوانی می کنند (بعنوان اهالی یک شهر) روایت می کنند.
در ابتدا ، موزیک با اجرای همنوازی برای مدتی حدود 5 دقیقه شروع میشه و در ذهن انسان ، صحنه ای را تداعی می کنه که یک شخص برای دیدن یوسف ثانی داره سفر می کنه و تشنه ی دیدار کسی هست که به دنبالش اومده
به نظر می رسه شخصی به شهری وارد شده و قبلا تعریفاتی از جناب یوسف ثانی ( که احتمالا شمس منظورش هست ) شنیده . این شخص ناگهان یوسف ثانی را می بینه و از اهالی شهر سوال می کنه که این کیست؟
اهالی شهر هم در جواب اون فرد ، چیزهایی که از یوسف ثانی شنیده و دیدند را بیان می کنند.
در این بین چندین بار سوال کننده تغییر می کنه و مردم از این شخص جدیدالورود در مورد شخصیت یوسف ثانی سوال می کنند. در هر سوال ، شخص جدیدالورود از شخصیت یوسف ثانی چیزهایی میگه و مردم شهر یاد می گیرند و تکرار می کنند.
در نهایت مردم شهر و شخص جدیدالورود به نتیجه ی واحدی از یوسف ثانی می رسند و به ستایش مرام و مسلک یوسف ثانی می پردازند.
البته این دیدگاه شخص من از این اجرای استادانه حسام الدین سراج هست و خوشحال میشم که نظرات سایر دوستان را هم بدونم
پیشنهاد می کنم که در همینجا نظرات را مطرح کنید اما برای اعلام نظر خصوصی ، این ایمیل بنده هست:
h.amirifallah@gmail.com
هادی امیری فلاح در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۳:
سلام
این یکی از سنگین اشعار مولانا هست. کسی که این شعر را با تمام وجود درک کنه قطعا متوجه رتبه ی بالای عرفانی این شخصیت خواهد شد.
به تازگی متوجه شدم که محسن چاوشی آنرا در سبک پاپ خوانده که وقتی گوش کردم بسیار لذت بردم اما برای عاشقان مولانا و این شعر اکیدا پیشنهاد می کنم که آواز استاد سید حسام الدین سراج که چند سال پیش با این شعر خوانده شده را حتما گوش کنند. صدای عرفانی سراج قطعا بهتر و لذتبخش تر خواهد بود. به نظر می رسه که سراج در این اجرا حجم نفس و صدای خودش را داره به رخ همه ی خوانندگان می کشه و همه را به رقابت فرا می خوانه. البته سبک ها با هم خیلی متفاوت هستند و این نظر بنده هست.
لینک دانلود با صدای سید حسام الدین سراج:
پیوند به وبگاه بیرونی
این اجرا بسیار استادانه هست و بصورتی اجرا شده که برای مخاطب ، صحنه ای که در زیر می نویسم را تداعی می کنه:
اجرای آهنگ به دو دسته خواننده تقسیم شده که یکی را حسام الدین سراج (بعنوان شخصی جدید الورود) و صدای دیگر را گروهی که همخوانی می کنند (بعنوان اهالی یک شهر) روایت می کنند.
در ابتدا ، موزیک با اجرای همنوازی برای مدتی حدود 5 دقیقه شروع میشه و در ذهن انسان ، صحنه ای را تداعی می کنه که یک شخص برای دیدن یوسف ثانی داره سفر می کنه و تشنه ی دیدار کسی هست که به دنبالش اومده
به نظر می رسه شخصی به شهری وارد شده و قبلا تعریفاتی از جناب یوسف ثانی ( که احتمالا شمس منظورش هست ) شنیده . این شخص ناگهان یوسف ثانی را می بینه و از اهالی شهر سوال می کنه که این کیست؟
اهالی شهر هم در جواب اون فرد ، چیزهایی که از یوسف ثانی شنیده و دیدند را بیان می کنند.
در این بین چندین بار سوال کننده تغییر می کنه و مردم از این شخص جدیدالورود در مورد شخصیت یوسف ثانی سوال می کنند. در هر سوال ، شخص جدیدالورود از شخصیت یوسف ثانی چیزهایی میگه و مردم شهر یاد می گیرند و تکرار می کنند.
در نهایت مردم شهر و شخص جدیدالورود به نتیجه ی واحدی از یوسف ثانی می رسند و به ستایش مرام و مسلک یوسف ثانی می پردازند.
البته این دیدگاه شخص من از این اجرای استادانه حسام الدین سراج هست و خوشحال میشم که نظرات سایر دوستان را هم بدونم
پیشنهاد می کنم که در همینجا نظرات را مطرح کنید اما برای اعلام نظر خصوصی ، این ایمیل بنده هست:
h.amirifallah@gmail.com
فرهاد در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
مجسم کنید فردی غیر ایرانی و غیر مسلمان اما پارسی دان از این شعر چه برداشتی ممکن است داشته باشد؛ آنگاه این حاشیه ها محو خواهد شد. گمان می کنم شاید مخاطب این غزل، هر عزیز و محبوبی که او را یار می توان خواند و از او دلگیر هستیم، اما دل کندن نمی توانیم؛ باشد. قرینه های معنایی واژه ها چندان مهم نیست که این همه کشمکش برانگیزد. خود را از لذت غزل های شیرین چند وجهی خواجه شیراز محروم نکنیم. البته اختلاف نسخه ها را باید دید، اما به نظر می رسد که ابیات مورد مناقشه (رندان تشنه لب ...) با باقی ابیات غزل مناسبت ندارد.
Ali در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:
چه بحثی با این همه تعجب!
Ali در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:
عجب غزلی،عجب آهنگی،عجب خواننده ای
زنده باد
احسان محمد پور در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۷ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵:
آهنگ همخواب از محسن چاوشی رو محسن چاوشی به نحو احسن و بسیار با احساس خوانده اند . واقعا بغص گلویم را گرفته بود وقتی این آهنگ رو گوش کردم . وحشی بافقی رو باید اشعارش رو با طلا نوشت
احسان محمد پور در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۵ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵:
درود بر مرد اشعار غمگین وحشی بافقی . این ابیات را استاد محسن چاوشی به بهترین نحو ممکن اجرا کردن . بسیار زیباست
۷ در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸:
آب روان سرشک و آتش سوزان آه
پیش تو بادست و خاک بر سر خود بیختن
اشک روان و آه جگرسوز من پیش تو چون خاک ریختن بر سر و همانا خواری من هست
هر که به شب شمع وار در نظر شاهدیست
باک ندارد به روز کشتن و آویختن
هر کس شبها در برابر دیدگان شاهد و دلبر همچون شمع ذره ذره آب میشود باکی ندارد که هنگام روز او را به دار بکشند و بکشند
روفیا در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:
هرگز اندیشه نکردم که تو با من باشی
چون به دست آمدی ای لقمه از حوصله بیش؟!
باور از بخت ندارم که تو مهمان منی
خیمه پادشه آنگاه فضای درویش!!
چند سال پیش شعری با این مضمون گفتم که امیدوارم بزرگان کودک طبیعت را خوش آید :
A great guest
Today i have invited a great guest
Into my heart
I should clean the house
And throw away all junk
I'm going to decorate the house
With music, flowers and poems
I should make the house larger
I have a great guest
And i do not expect him to turn small to fit in my house
دوستان اگر در متن شعر غلط دستوری یافتید با اصلاح آن مرا مرهون لطف خود کنید.
۷ در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷:
زهد نخواهد خرید چاره رنجور عشق
شمع و شرابست و شید پیش تو نفروختن
بیمار عشق(عاشقی) با زهد و تقوا درمان نمیشود که نمیشود بلکه درمان او شمع و شراب است و پرهیز از ریا و زهد نر برابر تو
مسعود ملکی در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷۰:
درستش این هست به نظرم:
آن مرغ که پر زند به بام و در دوست
خواهد که دهد سر به دم خنجر دوست
این نکته نوشته اند بر دفتر عشق
سر دوست ندارد آنکه دارد سرِ دوست
۷ در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷:
چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوق
روز دگر بامداد پاره بر او دوختن
تا کی شبها از شدت پایکوبی پیراهن چاک میکنی و بامداد بر آن پاره و صله میدوزی.
این جامه به ظاهر تقوا را دور بینداز
۷ در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:
ما را نظر به خیرست از حسن ماه رویان
هر کو به شر کند میل او خود بشر نباشد
زمانی که ما به ماهرویان نگاه میکنیم باورکن فقط نظر خیر داریم و اگر کسی نظر بد کند بدان که بشر نیست
معادل این بیت حافظ:
در نظربازیِ ما بیخبران حیراناند
من چُنینام که نمودم؛ دگر ایشان دانند
۷ در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:
هوشم نماند با کس اندیشهام تویی بس
جایی که حیرت آمد سمع و بصر نباشد
هوشی برایم نگذاشته ای.چنان درگیر تو شده ام که جشم و گوش ندارم و گیج گیج شده ام
۷ در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:
هر آدمی که بینی از سر عشق خالی
در پایه جمادست او جانور نباشد
جانور در اینجا به معنی جاندار و انسان میباشد در برابر بیجان و جماد
تا آتشی نباشد در خرمنی نگیرد
طامات مدعی را چندین اثر نباشد
طامات=گزافه گویی
اگر آتش و گرمای عشق نباشد سخنم بی اثر است و همچون لاف گزافه گو اثر ندارد
روفیا در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:
درود محدث جان
دوست دیرین!
به کار عطرگیری گرویده اید؟!
لیک عطرتان آنچنان غلیظ و کم حجم است که از بوی آن هیچ نفهمیدیم!
کمی از کیفیت بکاهید و بر کمیت بیفزایید تا قطره ای هم گیر ما کند شامگان بیاید!
جلال الدین در ۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۴۹ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان: