گنجور

حاشیه‌ها

عیسی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:

این بیت رو بشه شاید فقط در یک کلاس غزل تدریس کرد؛ وگرنه نباید دنبال مفهوم خاصی از اون گشت.

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۱:

از کج خلقی های احمد شاملو
رونوشت از ویکی پدیا
،،،
احمد شاملو در فروردین‌ماه 1369 در جلسه‌هایی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا با بیان سخنانی پیرامون شاهنامه به گفتگوهای زیادی دامن زد.[2][3] او دربارهٔ ضحاک گفت:
«ضحاک در دورهٔ سلطنت خودش که درست وسط دوره‌های سلطنت جمشید و فریدون قرار داشته طبقات را در جامعه به هم ریخته بوده‌است. حضرت فردوسی در بخش پادشاهی ضحاک از اقدامات اجتماعی او چیزی بر زبان نیاورده، به همین اکتفا کرده‌است که او را پیشاپیش محکوم کند و در واقع بدون این‎که موضوع را بگوید و حرف دلش را بر دایره بریزد، حق ضحاک بینوا را گذاشته کف دستش دو تا مار روی شانه‌هایش رویانده...»
شاملو بر این باور بود که ضحاک با رهبری توده‌های مردم، علیه نظام طبقاتی جمشید قیام کرده و کاوه فردی ضدانقلابی و در برابر توده‌های مردم بوده‌است.[3] او می‌گوید:
«ضحاک فردوسی درست همان گئومات غاصبی است که داریوش از بردیا ساخته بود... می‌بینید دوستان، که حکومت ضحاک افسانه‌ای با بردیای تاریخی را ما به غلط و به اشتباه مظهری از حاکمیت استبدادی و خودکامگی و ظلم و جور و بیداد فردی تلقی کرده‌ایم. به عبارت دیگر شاید تنها شخصیت باستانی خود را که کارنامه‌اش به شهادت کتیبه بیستون و حتی مدارکی که از خود شاهنامه استخراج می‌توان کرد سرشار از اقدامات انقلابی توده‌ای است، بر اثر تبلیغات سوئی که فردوسی بر اساس منافع طبقاتی و معتقدات شخصی خود برای او کرده به بدترین وجهی لجن‌مال می‌کنیم و آنگاه کاوه را مظهر انقلاب توده‌ای به حساب می‌آوریم. درحالی‌که کاوه در تحلیل نهایی عنصری ضد مردمی است.»
،،
بازپیرایی بهرام بیضایی
بهرام بیضایی در کتاب هزارافسان کجاست؟ این نگرش را -که با برخوانی «اژدهاک» از خودش و با مقالهٔ علی حصوری در روزنامه کیهان در سه شنبه 21 تیر ماه 1356 آغاز شده بود- پذیرفتنی نمی‌یابد و آن را دنباله دگرگشت‌های اسطوره این بار به شکل «اژدهای شورشی» در روزگار نو می‌داند.[4] پی آوردِ سوّم هزارافسان کجاست؟ با نام «اژدهای شورشی» این موضوع را به تفصیل می‌کاود.
،،
نگرش جلال خالقی مطلق
جلال خالقی مطلق نیز در گفتگویی باور شاملو را نادرست و نشانهٔ ناآگاهی‌اش از شاهنامه دانسته.
،،
فریدون جنیدی در پاسخ به اظهارات شاملو ضمن رد آن، باور دارد که ضحاک یک شخص نیست، بلکه بیانگر دورهٔ پادشاهی بابلیان بر ایران است که هزار سال به درازا کشیده‌است.
،،
ضمناً احمد شاملو در همین جا به دیگر بزرگان ادب ایران اهانت کرد که باعث شد در بدست آوردن جایگاهی که سالها در پی آن بود ناکام بماند .

یحیا نجوا در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۶:

بیت دوّم باید به این شکل باشد:
اشکی که سر زد از مژه بوی گلاب داد

عیسی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳:

چرا. البته این غزل از مواردیه که اصلا و ابدا تفاهمی راجع‌به اون وجود نداره. از تفاوت در واژه‌های هم‌وزن گرفته تا ترتیب و حذف و اضافات در ابیات. مثلا بیت آخر رو در برخی جاها به این شکل میارن:
حافظ ار باده خوری با صنمی گلرخ خور// که از این بِه نبود در دو جهان هیچ متاع.

فرهاد در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

این چند بیت را چند سال پیش به مناسبت روز فردوسی گفتم و آن مرد بزرگ و سخنی که به درستی پیشبینی کرده بود :)
برآمد چو خورشید از خاوران
مر آن مرد روشن دل خوش زبان
به دفتر در آورد داستان شگرف
که چون کوه برجا، نه چون آب و برف
ورا نام فردوسی است آن بزرگ
همی زنده است زان گفت سترگ
"از آن پس نمیرم که من زنده ام
که تخم سخن من پراکنده ام"

فرهود در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸۶:

هندی گوی با هندی روی تفاوت دارد.
هندی گویی با هندو گویی تفاوت دارد.
سیاق شعر با استعاره ترک به معنای زیباروی چندان منطبق نیست.

ب. رحیمی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۳:

با احترام و ادب
سکته موجود در مصراع اول از بیت هفتم با تبدیل و تلفظ ضمه به "و" در "گفتم" با کمی کشیدگی واو در گویش رفع میگردد...
گوفتم آفتاب را...
همانند: گو، بگو، گویش و ...
سلامت باشید و پایدار.

ارشادیفر در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:

بی شک معشوق زمینی است، نه تنها در این بیت که در سایر ابیات این غزل نیز مخاطب سعدی معشوق زمینی است.

جابر محسنی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۴:

میشه بفرمایید در مصرع دوم از بیت سوم معنی کلمه "قواده" چیست

حسنلو در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

(( کجاست تابه کجا ))سلام دوستان عزیز بنده هر از گاهی حافظ میخوانم و مشعوف میشوم اما به انصافی که خود حضرت حافظ به آن قائل بودند، اگر این غزل را حافظ نه بلکه یکی از شماها می سرود با همین تا به کجا به قافیه آن ایراد نمی گرفتید . بعضی از دوستان موضوع گویش را پیش میکشند ، اگر این طور باشد غزل در جامعه ادبی دچار تزلزل میشود و هر سراینده ای از بهانه گویشها سو استفاده خواهد کرد. بنابرین نظر بنده این است یا جناب حافظ چنان در محتوای غزل غرق بوده که متوجه چنین اشتباهی نشده و یا کلا این مصراع به گونه ای دیگر سروده شده است .

مهیار در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۳ - برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده:

اگر به جای "صد قضای بد سوی او رو نهاد" نوشته شود " صد بلای سوء روی او نهاد" شعر آهنگین تر میشود. جناب دکتر سروش در خواندن این شعر این بیت رو اینگونه بیان کردند.

نامور در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

وزن شعر به طور واضح مفعولن مفاعیلن مفاعیلن فعولن است

دکتر حسین وحید دستجردی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

این شعر فوق العادل را به شعر انگلیس با وزن و قافیه مشابه ترجمه کرده ام که در کتاب کوثر نور درج شده است. احتمالا برای کسانی که خوب انگلیسی میدانند جالب خواهد بود، هر چند ترجمه هیچگاه مانند اصل نیست.

عارف در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹:

واقعا خنده داره، چه برداشتی کردید، ایرانی بودن چیه، حافظ متعلق به کل جهانه

مجتبی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۴:

ردیف غزل " برسد " است ، لطفا تصحیح بفرمایید

خمش در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

این غزل را با صدای استاد حسام الدین سراج گوش کنید.

.... در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:

عقلاً، خارج محسوسات ما، امکان وجود هست و حتی وجوب وجود نیز هست. ( منظور این است که ممکن الوجود و واجب الوجود، هر دو می توانند در خارج احساسات ما باشند) علاوه برآن، فلاسفه، براینکه آیا خارج از ذهنیت ما، عینیتی هست یا نه، دلیلی اقامه نکرده اند. در فلسفه اسلامی فرض بر این است که عینیت، عین ذهنیت ما است و این نوعی تناقض به نظر می رسد که نیست، بیشتر به ستونی ماند آبگینه برای کاخی در هفت آسمان! ضعیف ترین پایه برای بزرگترین و طویل ترین مکتب.
اما منظور خیام، این لفاظی ها و پیچیدگی ها و تناقضات اهل کلام نبوده است، گرچه بر آنان تسلط خوبی داشته است. بلکه بیشتر این بوده که ما دلیلی و شاهدی بر ادعای وجود عالم باقی و معاد نداریم. پس ترک دنیا برای نسیه و موضوعی بی دلیل و بی گواه، بیهوده است. سخن بدی هم نیست! گرچه دینی و درست نیست. اما خوب با منطق آنان که می خواهند دین را منطقا ثابت کنند، سازگار است.
جای دیگری سخنی می گوید به این مضمون که در سرای آخرت، مژده شما مومنان، حور و چشمه سار و باغ و بلبل است، خوب من هم از همین ها بهره می برم و کسی هم منتی بر من ندارد. در حقیقت طعنه ای می تواند باشد، به کسانی که زندگی آدم را هدفمند می دانند و آن هم چه هدفی! کاستن آلام و زیست بی دغدغه. این را بسیاری هدف دانسته اند. در غرب و شرق. حتی به عقیده برخی، واپسین انسان فلسفه نیچه هم همین است. واپسین انسان انجا، کسی است که خوشبختی را آفریده و دیگر نه فکری دارد و نه دغدغه ای. دغدغه امروز انسان رسیدن به بی دغدغدگی است و این اختصاص به دین و نژاد و غیره ندارد. اکثریت در پی همین اند. خوانش ها متفاوت است.
مضمون دیگری که از بیت می توان دریافت، جبری بودن خیام است که می گوید من نمی دانم خدا مرا دوزخی آفریده یا بهشتی. مسئله جالبی است یعنی از دید خیام ممکن است فردی که در دنیا به دنبال لهو است، به دلیل خواست خدا در آخرت ممکن است از اهل بهشت باشد یا جهنمی.
در مورد مسئله جبر، مولانا پاسخ های تند و جالبی به جبریان داشته است که شما بزرگواران از من بهتر می دانید.

حسین در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

ببخشید که به تکریر حواشی رو اضاف میکنم چون هر بار این شعر را میخوانم مفاهیم تازه ای میتوان برداشت نمود.در ارتباط با بیت آخر که گویا برای عده ای مبهم بود بنده برداشت خودم را بیان میکنم ان شاالله که صحیح باشد:در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند /که با این درد اگر در بند درمانند در مانند
فکر میکنم منظور حافظ این بوده است که این حضرت آنقدر کریم است که مشتاقان هنگامی که نیازشان را برای برآورده شدن پیش او می آورند تازه ناز هم میکنند و حافظ در ادامه میگوید اگر این شیوه را پیش گیرند به درمان نمیرسند و شرط درمان افتادگی و خضوع است.
امید که برداشت صحیحی باشد.

سید علی اکبرموسوی آبملخی در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۵:

باز نویسی: سعدی می گفت فردی به جایگاه خوبی از مال و ثروت رسید. اسراف در پیش گرفت و شروع به فسق و فجور کرد. سعدی او را نصیحت کرد که دست از این کارها بردار که زمان نعمت کم است و نیاز به پس انداز هم داری. شاید بعدها به تکه نانی هم مجتاج گردی. نصیحت سعدی در گوشش نرفت. بعد از مدتی سعدی او را در حال بدبختی دید.
نکات
1- دوری از اسراف: قران در این مورد می فرماید: وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ ؛ بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید و خداوند اسراف کاران را دوست ندارد.(اعراف/31)
اشاره زیبایی به مبحث اقتصاد مقاوتی دارد؛ اقتصادی که در آن باید پایه های اقتصادی محکم باشد تا فشارهای داخلی و خارجی را تحمل کند و براحتی نابود نگردد.
2- «مبذّری پیشه گرفت» قران در مورد واژه تبذیر می فرماید: وَ آتِ ذَا الْقُرْبی‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً ؛ و به خویشاوند حقش را بپرداز و به مسکین و در ره مانده هم نیز، و هیچ‏گونه تبذیری مکن (اسرا/آیه26)
" تبذیر" در اصل از ماده" بذر" و به معنی پاشیدن دانه می‏آید، منتها این کلمه مخصوص مواردی است که انسان اموال خود را به صورت غیر منطقی و فساد، مصرف می‏کند، و معادل آن در فارسی امروز" ریخت‏وپاش" است.
و به تعبیر دیگر تبذیر آنست که مال در غیر موردش مصرف شود هر چند کم باشد، و اگر در موردش صرف شود تبذیر نیست هر چند زیاد باشد.
چنان که در تفسیر عیاشی از امام صادق ع می‏خوانیم: که در ذیل این آیه در پاسخ سؤال کننده‏ای فرمود:
من انفق شیئا فی غیر طاعة اللَّه فهو مبذر و من انفق فی سبیل اللَّه فهو مقتصد:
" کسی که در غیر راه اطاعت فرمان خدا مالی انفاق کند، تبذیر کننده است و کسی که در راه خدا انفاق کند میانه رو است" و نیز از آن حضرت نقل شده که روزی دستور داد رطب برای خوردن حاضران بیاورند، بعضی رطب را می‏خوردند و هسته آن را به دور می‏افکندند، فرمود:" این کار را نکنید که این تبذیر است و خدا فساد را دوست نمی‏دارد".
دقت در مساله اسراف و تبذیر تا آن حد است که در حدیثی می‏خوانیم پیامبر ص از راهی عبور می‏کرد، یکی از یارانش بنام سعد مشغول وضوء گرفتن بود، و آب زیاد می‏ریخت، فرمود: چرا اسراف می‏کنی ای سعد! عرض کرد: آیا در آب وضو نیز اسراف است؟ فرمود:
نعم و ان کنت علی نهر جار:
" آری هر چند در کنار نهر جاری باشی".
منبع: مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ اول، 1374 ش، ج12، ص86.
3- «خرج فراوان کردن مسلم کسی را باشد که دخل معین دارد.» افرادی هستند که کار بسیار می کنند ولی برنامه ریزی اقتصادی مناسبی برای آینده خود و خانواده خود ندارند. کار بسیار نیاز به برنامه مناسب برای مصرف کردن پول هم دارد. در اول ماه پول دارد آخر ماه به گدایی می افتد. افرادی هستند مقدار زیادی پول بدستشان می آید ولی در همان ابتدا به اسراف می افتند و در آخر از گرسنگی می میرند.
4- قران درمورد سرکشی انسان در زمان ثروتمند شدن و غنی گردیدن می فرماید: کلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَی*
أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنیَ(آیات سوره علق5و6) چنین نیست که انسان حقشناس باشد مسلّما طغیان می‏کند.
به خاطر این که خود را بی‏نیاز می‏بیند!
آدمی سرکش است بهر خدا چون توانمند حس کند خود را
5- «عقل و ادب پیش گیر و لهو و لعب بگذار» سعدی به او گفت: از این فرصت استفاده کن علم و اخلاق نزد اساتید بیاموز و سرمایه ات را در یادگیری و آموختن نه در عیش و نوش کردن صرف کن. اما سخن او را نپذیرفت و فکر کرد که این رفاه باقی خواهد بود.
6- آزمایش سخت الهی: گاه افراد دچار فقرند از خدا می خواهند که ما را به ثروت برسان و دعای آن ها اجابت می شود نه تنها طاعت خدا انجام نمی دهند بلکه بیشتر در معصیت او قدم برمی دارند. همین دلیل موجب آن شده که صدقه دادن به انسان فاجر و شرابخوار در اسلام درست نباشد. این فرد در امتحان الهی به راحتی مردود شد . می توانست به انفاق بپردازد تا خداوند به مال او بیفزاید در صورتی که دل در گرو کار ناصواب گذاشت.
وَ إِذْ قالَ مُوسی‏ لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنْجاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فی‏ ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظیمٌ ؛ و [ای پیامبر! یاد آر] زمانی را که موسی به قوم خود گفت: «نعمت خداوند را بر خودتان یاد آرید، آن‏گاه که شما را از فرعونیان نجات داد که عذابی سخت به شما می‏چشانیدند و پسرانتان را سر می‏بریدند و زنانتان را [برای خدمت‏] زنده نگاه می‏داشتند، و در این [کار] برای شما آزمونی بزرگ از جانب پروردگارتان بود.» (ابراهیم/آیه6).

سعید در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲:

به نظر حقیراحتمالا... مخمور آن دوچشمم آیا کجاست ساقی در بعضی نسخه ها درج گردیده است .

۱
۳۷۹۲
۳۷۹۳
۳۷۹۴
۳۷۹۵
۳۷۹۶
۵۴۷۲