سیدمجتبی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲۵:
در قوالی های صوفیه بعضی ابیات به گونه ای دیگر خوانده می شود مثلا
تو از پری چابک تری وز برگ گل نازک تری
وز هرچه گویم بهتری حقا عجائب دلبری
من تو شدم، تو من شدی، من تن شدم، تو جان شدی
تاکس نگوید بعد از این، من دیگرم، تو دیگری
سهیل قاسمی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:
بیت هفتم: قلندران حقیقت: قلندران ِ راستین. حقیقت صفت است برای قلندر. یعنی قلندر ِ حقیقی!
سهیل قاسمی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:
بیت اول: با این که روی تو را هیچکس ندیده، با این حال هزار مراقب داری. هنوز در غنچه هستی {شکفته نشده ای} اما صد بلبل داری که برایت می خوانند.
بیت ِ سوم: عشق وقتی عشق باشد فرقی ندارد در خرابات باشد یا در خانقاه. هر جا که عشق باشد پرتو ِ روی حبیب هست.
آنجایی ناقوس و صلیب و ... قرار می دهند که بخواهند کار ِ صومعه را جلوه بدهند. (یعنی اگر عشق، عشق باشد نیازی به جلوه دادن آن نیست. به نوعی از عشق ِ خراباتی ها و عشق ِ بی ریا و بی شیله پیله ی خودش دفاع می کند که نشان ِ آن را مثل ناقوس و صلیب بر در و دیوار، عیان نکرده)
بیت پنجم: چه کسی می تواند ادعا کند که عاشق شد اما یار نظری به حال او نکرد؟ (یعنی یارو عاشق نشده!) و در مصرع بعدی به کنایه می گوید درد نیست! وگرنه طبیب هست!
بیت آخر: این همه داد و فریاد حافظ الکی که نمی تواند باشد! حتما قصه ی عجیب و غریبی دارد که این قدر در داد و فریاد است!
سهیل قاسمی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:
در یادداشت پیشین جایی به اشتباه «امکانات» را «امانات» نوشتم که اشتباه تایپی بود. تصحیح می کنم.
سهیل قاسمی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:
بیت اول. به این خاطر که بی ادبی است که پیش یار بخواهم هنر خودم را باز گو کنم زبانم خاموش است اما دهانم پر از واژه های پر رمز و راز است. «عربی» دانستن در آن زمان نشان از سواد و آگاهی بوده. از طرفی واژه های عربی برای پارسی زبان ها واژه های ساده و معمولی نبودند و دانستن آنها هنر به حساب می آمد.
بیت چهارم: سبب در دو جا به دو معنی بکار رفته: نخستین: علت دومین: وسیله.
از چرخ نپرس که چرا سفله پرور شده است که بهانه خواهد آورد که امانات و وسایل (اسباب) کافی نداشتم که بهتر از این تحویل شما بدهم!
بیت پنجم: طاق خانقاه و رباط (کاروانسرا) {در حالت کلی ساختمان های رفیع و کاخ ها و ...} دوزار! برای من ارزش نداره. منی که «سکوی در میخانه» ایوان (تالار مجلل) من است و پای ِ خم، طَنَبی (اتاق ِ اعیان نشین) ِ من است.
انگاری که جمال ِ دختر ِ رز (میوه درخت انگور) نور ِ چشم ِ من است. «زجاجیه» و «عنبیه» از اجزای تشکیل دهنده ی چشم است. «زجاج» به معنی شیشه (آبگینه) هم هست. «عنب» بعنی انگور هم هست.
سهیل قاسمی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:
بیت پنج: مستور و مست هر دو چو از یک قبیله اند. شاید جناس بودن مستور و مست را از یک قبیله دانسته.
بیت هفتم: گرش اعتبار نیست. یعنی اگر این که «بنده ممکن است سهو و خطا کند» را به رسمیت نمی شناسید و برای این موضوع اعتباری قایل نیستید، پس این که خدا آمرزنده و بخشنده و رحیم است را چه طوری معنی می کنید؟ یعنی اگر بطور کلی «سهو و خطا» برای بنده، قابل پذیرش نیست؛ پس نیازی نیست که خدا چیزی را ببخشد! پس مجالی برای سهو و خطا گذاشته شده تا آمرزگار آن را ببخشد.
لیلا در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵:
نخل امید مرا جز بارغم حاصل نبود
حیف از آن عمری که صرف باغبانی شد مرا.......
امیر علی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰:
با سلام و سپاس
آیا مصرع '' مستی سلامت میکند '' به معنی شخص مست شده از دنیای عشق و شور ازلی ، به شما سلام میده ؟ یا مستی سلامت میکند یعنی دنیای مستی و شور ، به تو سلام میفرسته ؟؟؟
نورا در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸:
من با نظر علی خیلی موافقم
فرهاد در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۰ - ملامتکردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت:
پس اینطور که مولوی و شعرای دیگر می فرمایند که
پس بهر دوری ولیی قایمست
تا قیامت آزمایش دایمست
در هر دوره یه پیامبری وجود دارد که باید آنرا پیدا کنیم .
گمنام-۱ در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۲ - حکایت معروف کرخی و مسافر رنجور:
دوست جان،
آری فراتر از یار، همدم ، همسر ، همسفر
دوست هم پیاله، هم پیمان، همراه است
دوست آفتاب است، آزادی است، رهایی از خویش است
بود شدن است، ماندگاری است، پایندگی
پاینده و ماندگار ، تندرست و شادکام بوید
روفیا در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۵ - اول کسی کی در مقابلهٔ نص قیاس آورد ابلیس بود:
اول آن کس کین قیاسکها نمود
پیش انوار خدا ابلیس بود
گفت نار از خاک بی شک بهترست
من ز نار و او ز خاک اکدرست
پس قیاس فرع بر اصلش کنیم
او ز ظلمت ما ز نور روشنیم
خواستم بگویم این ابیات از کفر ابلیس مشهورتر است دیدم خود شرح کفر ابلیس است!
آدم ها خیال می کنند این ها داستان است و راستی داستان قیاس خاک و نار!
نه این قیاسی است شیطانی که هر آن تک تک ما ممکن است مرتکب آن شویم!
یکی با خود میگوید من شیعه ام او سنی پس من بی شک از او بهترم،
دیگری میگوید من دکترا دارم او دیپلم هم ندارد پس من بی شک از او برترم،
یکی توهم خودبزرگ بینی دارد که من شهروند آمریکا هستم او پناهنده و ساکن اردوگاه،
این قیاسات همه از جنس قیاس شیطان هستند، حتا اگر فرهیخته و مهربان و صبور هستیم شایسته نیست امتیازی در دل برای خود قایل شویم،
ای بسا اگر گذشته آدم ها را ورق بزنیم رفتار ناشایست آنها را بفهمیم!
بر بدیهای بدان رحمت کنید
بر منی و خویش بین لعنت کنید
تو گویی هر گناهی سزاوار رحمت و آمرزش است الا خویش بینی و خویش بزرگ بینی!
گمنام-۱ در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:
جناب کشاورز،
گفتاوردی است ازموبد سیستان، رستم پور هرمز:
"نادان تر مردمان اویست که دوستی زنان به درشتی جوید "
ناصر هاشمی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴ - غزال و غزل:
قطعا بیت آخر اشتباه نوشته شده است و از نظر معنی باید چنین باشد :
شهریار غزلم خواند (خوانده) غزالی وحشی (رعنا)
بد نشد با غزلی صید غزالی کردیم
کلمه ندای "شهریارا" که در اینجا تخلص شاعر هم هست باید به "شهریار" تبدیل شود تا عبارت "شهریار غزلم" با معنی درست در مصرع اول در جای خود قرار گیرد.
محمد حسین کشاورز در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:
معنی
"نکشد کس کمان عشق با زور"
در بیت دوم چیست؟ این کمان کشیدن کنایه از چیست؟
ATAA در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:
درود بر شیفتگان شعر و ادب پارسی
اکنون که گل سعادتت پر بار است:
خوشبختی جایی در انتهای مسیر نیست. اون توهمی در آینده که بخاطرش از خوشی امروزمون میگذریم نیست بلکه همین اکنون است.
دریافتن روز چنین دشوار است:
همیشه زندگی بر وفق مرادت نیست
خوشبختی که الان داری آسون بدست نیومده که بیهوده حرومش کنی
میخور که زمانه دشمنی غدار است:
لذت ببر که دنیا وفا نداره و شاید همین لحظه بهترین لحظه زندگیت باشه
رضا در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸:
گر کشتنی ام، باز(رها) بفرمای به ابروی.در این معنی با گره گشودن از ابرو نزدیکی معنایی دارد.
رضا در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۵۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:
بعد از این در پای خم، انگور باید دانه کرد
کلمه صحیح بجای دانه ؛ لانه می باشد
محمد حسن در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:
درود بر همه اساتید.
بنده از درجه شاگردی هم کمتر هستم و چند روزیست فهمیده ام که با هر قدم,بیشتر به سمت نادانی و جهالت خویش میروم.
از خواندن این شعر مولانای جان,و نظرات عزیزان بسی خرسند شدم.
کوچکتر از آنم که نظری بدهم,فقط در باب اختلاف بین سخن و سخی,به عرض یک نکته بسنده میکنم,باشد که وقت عزیزان را به بطالت نگذرانم.
ما درون را بنگیرم و حال را,طبق گفته شخص مولانا,هدف ما درونیست,و با قیل و قال بیرون بیگانه ایم.مثال فیل و اتاق تاریک برای همگان آشناست.هرکس تصوری دارد و این تصور برای خودش بس محترم است.درون را رها نکنیم به شوق برون.امیدوارم که منظور را در این چند سطر رسانده باشم.لبخند خدا قرین تمام لحظه های زندگیتان
لشگرآرا در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۱: