گنجور

حاشیه‌ها

سیاوش در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰:

در پاسخ به دوست عزیز جناب علیرضا محدثی. مصرع اول از بیت دوم به این صورت خوانده میشود:
در این دریا یکی دُرّ است و ما مشتاقِ دُرِّ او . . .

یاسر در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴:

سلام. با دیدگاه بزرگمهر درباره مصرع پایانی موافقم. واژه (شدن) در پارسی به معنای رفتن، به پایان رسیدن و گذشتن نیز بکار میرود. در افغانستان از شدن بجای واژه های بالا هنوز استفاده می شود. مصرع پایانی (نه آمدمی نه بدمی نه شدمی) به ترتیب تولد، زندگی و مرگ انسان را نشان میدهد. یر علاوه چنانچه دوستان گفتند وزن بهتری نیز به شعر می بخشد.

بیداد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶:

این غزل رو استاد ناظری در کاست سخن تازه اجرا کرده که به دوستان پیشنهاد میکنم حتما گوش بکنن

م ، س در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

دوستان ، کتاب شعری به دستم رسید به نام ” هلهله “
دیدم غزلی دارد به همین مضمون به نام ”درمان“ بخوانید
درمان
آن سیه مو طره ی گیسو پریشان می کند
زان پریشانی ِما را هم دو چندان می کند
گاه گاهی بر لب بام آید و گویی زند
دل اگر گویست ناز خود چو چو گان می کند
گاه در کویش مرا می بیند اما همچو ماه
روی را در هاله ای چون ابر پنهان می کند
کفر زلفش روی ما از مسجد و منبر گرفت
حال بازی با شکنج زلف ِ ایمان می کند
دیدمش در باغ با ناز فراوان در گذر
در قیاس ِ قد خود سرو خرامان می کند
چشم مستش طعنه بر مستی ساغر می زند
گوییا سودا ، نها ن با می فروشان می کند
غمزه ای گر میکند این عادت مادام اوست
این عجب هر باره این دل را خروشان میکند
دل مدامم گوش می پیچد ، خدا را چاره ای
این صنم لطفی کجا با خرقه پوشان می کند
آن نسیمی را که بوی زلف او آورده بود
گفتم این مشکین درون سینه طوفان می کند
نوش داروییست گفت این نافه برخونین دلان
چون طبیبان سحر ها رندانه بر جان میکند
گفتمش بنگر ” نیا “ را حال و روزش را ببین
عاشق شیدا و یا دیوانه درمان میکند ؟
مانا باشید

محمد تقی زاده در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

این رباعی متناسب با ؛
دانه ی تسبیح ما را حالتی هرگز نداد
بعد از این در پای خُم انگور باید دانه کرد

۷ در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳:

گر نمکدان پرشکر خواهی مترس
تلخیی کان شکرستان می‌کند
به نظر می آید منظور از نمکدان،دهان دلبر است
ولی خب جای شکر شکردان است
در عربی به شکردان سکردان گویند.
شاید هم نامهربانی دلبر را در کل به نمکدان مانند کرده است که امید است شکردان شود.

ر غلامی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸:

با سلام لطفا یاسمن به یاسمین اصلاح کنید
به دوجهان گل و یاسمین محمد

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۰۳:

4732

jorda در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶:

ای وای ک وقتی خوندمش از دنیا جدا شدم . بار چندمه دارم از روش میخونم . ممنون

بهرام ناهد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۶ - حواله کردن مرغ گرفتاری خود را در دام به فعل و مکر و زرق زاهد و جواب زاهد مرغ را:

در مصراع : "چون گریزم زانک بی تو زنده نیست"
با توجه به بیت بعدی به نظر می رسد که
چون گریزم، جان که بی تو زنده نیست
صحیح باشد

حقیر در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۵ - ذکر محمدبن واسع رحمة الله علیه:

با درود بر روان اقدس اهل معرفت
به نظرم این حدیث که ما رایت شیا الا....از حضرت مرتضی علی باشد نه این عارف عزیز.

بهرام ناهد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:

این غزل در برنامه شاخه گل 381 توسط محمودی خوانساری خوانده شده

رضا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار

رضا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است
آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزان است
گویی به مثل پیرهن رنگرزان است
دهقان به تعجب سر انگشت گزان است
کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلزار
منوچهری

رضا در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:

گفت که دریا بخوری گفتم که آری صنما

محمد ضیااحمدی در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:

این غزل نشان میدهد حافظ در زمان حاکم ظالم و ستم پیشه ای زندگی میکرده که پرده دار (نگهبان) بی دریغ همه را از بین می برده و او امیر مبارزالدین محمد است. این تاریک ترین شعر حافظ است که همه تصور میکنند شعر با نشاطی است . حافظ در این غزل دائم مینالد و شکایت ار اوضاع دارد..

بهرام ناهد در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:

این غزل در برنامه شاخه گل 379 توسط محمودی خوانساری خوانده شده

... در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۴ - فرق میان دعوت شیخ کامل واصل و میان سخن ناقصان فاضل فضل تحصیلی بر بسته:

در زبان نمادین صوفیه (و نه فقط مولوی) زن نماد نفس و مرد نماد عقل هست. حتی در عربی هم کلمه «نفس» مونث هست. برای خود نفس هم نمادهای دیگه ای هست، مثل مار نفس یا اژدهای نفس. همونطور که در ادامه بخش عیادت پیامبر از بیمار (54) میگه «اژدها گشتست آن مار سیاه...» و در ادامه میگه با تعالی روح میشه بر این اژدهای نفس مسلط شد. «اژدها و مار اندر دست تو / شد عصا ای جان موسی مست تو»
مولوی با استفاده از این نماد میگه خلاف اون چیزی که نفس میگه عمل کن.
به هر حال در مورد نمادپردازی در ادبیات عرفانی حرف های زیادی زده شده و مقالات و کتابها نوشته شده و نمیشه با این مجال محدود کامل در موردش صحبت کرد.
نتیجه اینکه اینجا هم توجه به این نماد، مطلقا من رو به برداشت شما از متن نمیرسونه. لطفا یه مقدار به بافت متن مثنوی بیشتر دقت کنیم و بعد قضاوت کنیم.

ایران امروز در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

در بیت دوم مراد از پسر ، فردی است مانند پسربچه که به بلوغ عقلی و معرفتی نرسیده است (در برابر پیر که در ادبیات عرفانی به کسی که به بلوغ عقلی و معرفتی رسیده است گفته می شود)و حافظ را متهم به بدمذهبی و نظربازی و … می کند و در این بیت حافظ به این فرد کنایه می زند که در مذهب اسلام که کوچکترین تهمت و افترا و سوء برداشت و سوءظن گناه است ، تو چه مذهبی داری که به راحتی این انگها را به من می زنی و خون مرا حلالتر از شیر مادر می دانی.

ایران امروز در ‫۸ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

غزل بسیار زیبایی است که همه ما ایرانیان با آن خاطرات بسیاری دارند، در واقع این غزل و به خصوص مصرع اول آن در حکم ورودی بر ادبیات عرفانی عاشقانه فارسی است.
همچنین مصرغ دوم بیت اول غزل یعنی «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها» به مفهومی بسیار مهم و ظریف در زمینه سیر و سلوک در آفاق و انفس اشاره دارد که بیان بی بدیل حضرت حافظ چنان است که تاثر آن را از هزار رساله بیش می نماید در جان عاشق ...

۱
۳۶۴۶
۳۶۴۷
۳۶۴۸
۳۶۴۹
۳۶۵۰
۵۶۳۰