گنجور

حاشیه‌ها

گمنام-۱ در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

دوستان
امید که واژه " بدخوان " دلگیرتان نکرده باشد،
من خود پیشینه بدخوانی دارم و حتا بزرگانی چون
زنده یاد شاملو و آوازه خوانان نامی بیش وکم
زدن برای به جاده زدن ، شانه زدن ، رو زدن ، پیاله ای زدن ..... و در مورد این کمترین ور زدن ، کاربرد دارد
جفا زدن ؟؟

گمنام-۱ در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

بدخوانان گرامی
هر گونه که بخوانید مانای این بیت همان می ماند
که هست:
دست از دوست کشیدن برای جفایی که به عاشق میکند، مردی نیست.
و من جفای دوست مرد وار می کشم
( ورنه ........)
جفا دیدن ، کردن، کشیدن داریم ، جفا دوستان زدنی نیست !!

۷ در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم
مصرع دوم خود دو بخش هست و بخش دوم آن شرطی است
جفای دوست زنم=دست به جفا میزنم=جفا میکنم
اگر نه مردوار کشم=اگر مردوار (جفا) نکشم=صبر پیشه نکنم
یعنی صبر نکردن من نیز همانند جفا بر دوست است و برعکس جفا کسی میکند که صبور نیست
بسیار ساده و هیچ ربطی به زن و زن ستیزی ندارد.

ساحل در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

7 جان خدا پدرت رو بیامرزه
بابک چندم همچنین
خدا وکیلی بلد نیستید ننویسید یا اصرار نکنید.یک حسین این مدلی واسه گمراهی کافی هست حالا چه برسه به چند تا و یک بی نام و نشان هم بشه میداندار معرکه.
خدا هدایت کنه شما رو

وفایی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

هم آقای حسین و هم آقای مهران
خشم شما نشانه ضعف شماست .شما نتوانستید بدون توهین کردن و اتهام زدن ، از استادتان دفاع کنید و با قدرت بیان ، جواب مرا بدهید . شما کنترل خودتان را از دست داده اید و تنها حربه ای که در دست دارید ، " بی تربیت شدن " است .
دیگران که مکالمات ما را بخوانند خواهند فهمید که بین من و شما کدامیک عصبانی شده و حالش خراب شده و کدامیک منطقی و قدرتمند تا پایان مکالمه ایستاده .
در مورد تاجی از عشق خداوند هم منظور من این بود که سایه مهر خدا بر سر انسانهاست و به جای اینکه انسان دیگری را تاج سر خود بنامیم یادمان نرود که تنها خدا سرور همه ماست .
شخص خاصی هم بهانه من نیست .من کلی صحبت می کنم . تمام کامنت هارا خوانده ام .تاج سر را هم که شما نگفته بودید . آقای دیگری گفته بودند .
شما هم نگران نباشید .با این دفاع های خشمگینانه ای که از استادتان کردید خواهد فهمید که چقدر حضورش را می خواهید و همچنان برایتان خواهد نوشت . ان شاء ا ... که استفاده ببرید .

۷ در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

ز دوستان به جفا سیرگشت مردی نیست
جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم
روی برگردان شدن از دوستان به خاطر جفا و نامهربانی کار مردان نیست که اگر صبر پیشه نکنم مرد نیستم.
اگر درست خوانده شود بیخود و بی جهت به سعدی انگ نمیزدید.
جفای دوست زنم =دست به جفا شوم
اگر نه مردوار کشم=اگر مردش نیستم
اگر مرد نباشم دست به جفا زنم(میزنم)

۷ در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:

شنیدم که وقتی سحرگاه عید
ز گرمابه آمد برون بایزید
بایزید:سخنی به از خاموشی نشنیدم و روشنتر از آن چراغی ندیدم

۷ در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:

رها کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران
وفاداران=در حال وفاوداری
در اوج وفاداری بر سرکوی یار جان سپردن
گرفتاران=در حال گرفتاری
تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران
تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتارانند
صفت فاعلی
باران

۷ در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:

درود استاد گمنام:
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران
U---U---U---U---
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
کسان گویند سعدی چون جفا دیدی تحول کن
رها کن تا بمیرم بر سر کویت وفاداران
U---U---U---U---
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
کسان گویند چونی سعدی جفا دیدی تحول کن
رها کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران
U---U---U---U---
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

مهران در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

وفایی جان پر واضح است که حالت خراب است و جناب کیخا را بهانه کرده ای.اگر عاشق خدا باشی باید انسانها را محترم بداری

وفایی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

شما هم که با این سرعت جواب می دهید ، من فکر می کنم باید از اهالی گنجور باشید . اگر نظرات من خارج از حیطه مورد نظر شماست ، خب مرا دیلیت کنید .این که خیلی ساده است !

وفایی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

تعجبی هم نداشت که شاگرد آقای کیخا هستید .استادی مثل او شاگردی مثل شما را هم تربیت می کند : سخت پیچیده در تعصب که تحمل شنیدن هیچ حرف مخالف و انتقادی را ندارد مبادا که بر خود پرستی هایش خدشه ای وارد شود .
استادی که با یک انتقاد قهر می کند و از این وبسایت می رود ، برآن استادی بباید گریست .

وفایی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

برای خود نمایی می نویسند .
اگر برای صاحبدلان می نوشتند ، بر دلها می نشست ، که نمی نشیند . مثل همین اشعار مولانا که زیبا و روان و دلنشین است . مثل تمام شاعران ما و مثل تمام صاحبدلان که کلامشان بر دل و جان همه می نشیند .
متاسفم که انسانها را تاج سر خودتان می کنید . اما من جز عشق خداوند ، تاج دیگری بر سر ندارم .
و متاسفم که از انسانها بت می سازید . اما من سالهاست که بتها را شکسته ام .

nabavar در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

وفایی جان
نوشته های تو آزار دهنده تر و نا زیبا تر است
حاشیه های دکتر کیخا را اگر نمی پسندی مانع یادگیری ما نشو
ایشان استاد ما هستند ، سالهای درازیست که از محضر ایشان سود برده ایم .

nabavar در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

بابک خان
جفای دوست ، زنم ، گر نه مردوار کشم
اگر لطف کنید و درست بخوانید ، متوجه می شوید : زن را در مقابل مرد نشانده است
می گوید: زن هستم اگر جفای دوست را مانند مردان نکشم
تا به حال ” جفا زدن “ نشنیده بودیم تا از شما شنیدیم.
شاد باشی

مهران در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

جناب کیخا برای صاحبدلان مینویسند.

lordloss در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱:

در بیت آخر فکر میکنم ببارم باید ببارد باشد

وفایی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

نثر آقای کیخا شبیه جاده ای پر سنگلاخ است :آزار دهنده و نازیبا .

محمد در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:

سلام به دوستداران ادب و ادبیات.
تا به حال توی وبسایت های زیادی در زمینه های مختلف، نظرهای کاربران رو خونده بودم. ولی جدا فکرشو نمی کردم اینجا هم افرادی باشند که در قالب نظرها به مشاجره بپردازند. اون هم در این وبسایت آرام و مظلوم که فارغ از تمام مشکلات دنیا، فقط گنجینه ی ارزشمند ادبیات فارسی رو منتشر می کنه.
ببخشید که نظری غیرمرتبط با شعر نوشتم.
از شعر لذت ببرید :)
یا حق

بابک چندم در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

گرامیان سید محمد، حسین-1، گمنام-1، و حسین آقا:
گویا شما همگی شوخیتان گرفته ؟
در اینجا "زنم" فعل است آنچنانکه در بانگ زنم، دم زنم، قدم زنم و... آنرا که ربطی با جنس مونث یعنی "زن" در کار نیست!
"زنم" در مقابل "کشم" آمده و هر دو فعل، و "مردوار" در مقابل "مردی" در مصراع نخست آمده و هر دو صفت...
می گوید:
این رسم مردی (مرد بودن) نیست اگر که از بابت جفای دوستان از آنان دل بکنم
اگر که مردانه تحمل نکنم آنگاه من نیز به دوست جفا کرده ام
در هیچ جا در این بیت نه صحبت از "زن "است و نه از "زن ستیزی"...
امان از دست شما...

۱
۳۵۱۸
۳۵۱۹
۳۵۲۰
۳۵۲۱
۳۵۲۲
۵۶۲۴