زارع در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۰:
خدمت شما عارضم بناگوش حرف نداره با مغز و شیراز از قدیم ندیما شهر کله پاچه بوده سعدی هم خوشکله بوده ایضا حافظ.ولی پاچه خوردن نداره
گویا کله غذای مردان بهشتیه
۷ در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۰ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۱:
ای باد بامدادی خوش میروی به شادی
پیوند روح کردی پیغام دوست دادی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۳۳
۷ در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۹:
این شعر مالامال است از واژگان و اصطلاحات عرفان و تصوف
۷ در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۹:
بی دوست حرامست جهان دیدن مشتاق
قندیل بکش تا بنشینم به ظلامی
قندیل بکُش:چراغ را خاموش کن
اگر قرار نیست که تو را ببینم بهتر است در تاریکی در خود فرو روم
بشیر رحیمی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۹:
لطفا مصراع اول بیت یازدهم را اصلاح فرمایید. کلمهی «شوند» را به «شوید» اصلاح کنید.
ای غنچهها ز ترک تکلف چمن شوید
سر نیست آنقدر که توان درد سر کشید
ضمناً اگر برخی موارد، فاصله رعایت نشده، اگر ممکن است فواصل را بین حروف را نیز منظور کنید.
۷ در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۰:
ای نقطه سیاهی بالای خط سبزش
خوش دانهای ولیکن بس بر کنار دامی
سعدی شیفته خال و خط و بناگوش بوده.خال مخاطب است
دام=گیسو
نقطه سیاه=خال
خط سبز: موی نرم صورت نوجوان
لایقتر از امیری در خدمتت اسیری
لایقتر از امیر بودن در خدمتت اسیر بودن است و نیمه دوم بیت بیانگر این سخن است:
خوشتر ز پادشاهی در حضرتت غلامی
حضرت=حضور
khayatikamal@ در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۰۷:
5215
میم الف در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:
خانم استاد دُره دادجو (از استادان خوب من در دوره دانشجویی) در خصوص بیت هشتم در نشست حافظ پژوهی در سرای اهل قلم در بخشی از سخنان خود پیرامون هنر ابهام گویی حافظ گفته اند:
«به اعتقاد من حافظ بیش از آنکه بخواهد به ایهام روی آورد با جد بلیغی به ابهام روی میآورد. وی گفت: ابهام در شعر حافظ یک ابهام عمدی است. شعر حافظ در یک زیبایی مهآلود فرو میرود و مخاطب ناچار و موظف است وارد این مه شده و خود به آفتاب دسترسی پیدا کند. این استاد دانشگاه تصریح کرد: به همین دلیل است که حافظ هرگز چیزی را به صراحت بیان نمیکند. (حدیث حافظ و ساغر که میزند پنهان) وی گفت: در مرحله اول هر فردی این شعر را بخواند «واو» میان "حافظ و ساغر" عطف به نظر میرسد یعنی حافظ و ساغر یک نقش دستوری در ذهن پیدا میکنند؛ ولی با کمی تعمق به ربط این واو پی میبریم " صحبت ساغر و حافظی که پنهانی میزند" و کل مصرع اول مفعول برای مصرع دوم میشود»
پس این مصرع را باید چنین خواند حدیث حافظ و ساغری که پنهان میزند را چه جای محتسب و ...
ابراهیم منتظری در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۳۰ - این مویهای بیجان، به گیسوی منور مادر مغفورهٔ خویش، که تاب الشیب نوری داشت، راست افتاد، و بدین نالهای سوزان، نفس حسن را خاکستر کرده شد و گوهر پاک برادر حسام الدین را، که در میان خاک، خورد مور چه گشت، روشن گردانیده آمد، تعمده الله به غفرانه:
بیت یازده اشکال وزنی دارد
هانیه سلیمی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۶:
بیت اول "مثال باز رنجورم زمین بر من ز بیماری
نه با اهل زمین جنسم نه امکان است طیاری"
یاد آور این غزل زیبا از عطار است:
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است...
روفیا در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
مگر من چه گفتم؟!
هانیه سلیمی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۴:
رطل گران در مصرع"اگر چه رطل گرانست او سبک روح است" با استناد به لغتنامه دهخدا، اسم مرکب است و کنایه از پیاله و پیمانهء بزرگ.
رطل گران . [ رَ ل ِ گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )
مهناز ، س در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۱:
مصرع دوم از بیت سوم
جز عشق هر چه بینی همه جاودان نماند
به گمانم ناقص است ، شاید اینطور باشد:
بجز عشق هر چه بینی همه جاودان نماند
البته مستند نیست
بهرنگ در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۰۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - قصیده:
در بیت پنجم لفظ "همه" از قلم افتاده است.
افعی اگر چه "همه" سر زهر گشت
خوردن افعی همه تریاک شد
علی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۷ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۴۱:
این دوبیتی زیبا را محمود محمودی خوانساری با صدای جادویی خود، نیز خوانده اند. بسیار محزون و گوش نواز است.
پارسا در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۱:
شعری زیبا از مولانای جان که زبان را از بیان کمال بیت ها قاصر مینماید.
سلام در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:
با سلام و تشکر از نوشنه هایتان
حاشیه های نوشته شده برای اشعار موجود در گنجور بسیار با ارزشن. مخصوصا برای افرادی که در زمینه شعر و ادب پارسی دانش چندانی ندارند.
لطفا در صورت امکان ، کل ابیات اشعار را بررسی کنید. نه فقط بعضی از آنها را.
این کار به افراذی مانند من کمک میکند تا بهتر کل شعر را درک کنند.
روفیا در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
سالار گرامی
چو نیک بنگری خواهی دید که آنجا که می خواهد زنی را بستاید رفتار یا گفتار او را مردانه می خواند!
تو گویی زن مزبور بر خلاف قاعده از جلد نادانی زنانه خود بیرون جهیده و چون مردان اندیشمند درست اندیشه و رفتار می کند!
ها ها ها...
راستی چه ادبیات مردسالاری داریم...
کوروش پاک فر در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۱ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴:
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
بهر طلب طعمه پرو بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت
امروز همه ملکِ جهان زیر پر ماست
بـر اوج چو پرواز کنم از نظـر تــیز
میبینم اگر ذرّهای اندر ته دریاست
گر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبد
جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست
بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست
ناگـه ز کـمینگاه یکی سـخت کمانی
تیری ز قضای بد او گشت بر او راست
بـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست
بر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهی
وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست
گفتا: «عجب است این که ز چوب است و ز آهن
این تیزی و تندیّ و پریدن ز کجا خاست
بر تیر نگه کرد و پر خویش بر آن دید
گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست
خسرو تو منی را زسر خویش بدر کن
بنگر به عقابی که منی کرد و چه ها خاست
شهر در چهار بیت از ناصر خسرو اسن که توسط دکتر پرویز ناتل خانلری تضمین شده است.
سید مجتبی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - توحید: