گنجور

حاشیه‌ها

سمانه ، م در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

روفیای عزیز
من هم به همین شکست مصرع : سوی تیغ عشقش
گمان بردم ” ننگ ِ زنان “ باید صحیح باشد
ولی چون به وثوق و علم بابک گرامی ایمان دارم و همیشه از ایشان آموخته ام ، گفتار ایشان را بی چون و چرا پذیرفتم
اینکه میگویید : مولانا عصبانی نیست و در باره ی درد اشتیاق می گوید ، من به شک افتادم ، چون در بیت قبلی: ای فسرده عاشق ننگین نمد ، به نظر میرسد که تحقیر می کند .
روفیای گرامی
ما به پیچیده گویی های جناب مولوی در اکثر اشعارش به خصوص در مثنوی معنوی عادت داریم ، که مثنوی شناسان نیز در تعبیر و تفسیر آنها متفق القول نیستند .
راست میگوئید امکان اشتباه بسیار است مثلاً درین چند بیت نگاه کنید :
حملهٔ دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایک پر و سر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کل شیء هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچ اندر وهم ناید آن شوم
در مصرع دوم ، بعضی میگویند بال و پر درست است
یا ، در پنجمی ، بار دیگر از ملک پران شوم به جای قربان شوم
بله ، امکان اشتباه هست ، ولی حالا که چنین بیتی هست و جایگزینی نیست خوب است که نظر دوستدار عزیز را که می فرماید : ”ننگ زدن بسیار بسیار کم به کار رفته است“
مد نظر داشته باشیم ، واقعاً من تا به حال ننگزدن ندیده بودم ولی ، انگ زدن را چرا .
در صورتی که بابک گرامی به ننگ اشاره میکنند و نه به ننگزدن
با احترام به دوستان عزیزم ، ممنونم که این بحث را دنبال می کنید و من در مکتب شما دوستان بسیار می آموزم
همین مباحث دوستانه مرا پایبند گنجور کرده است
شاد باشید

 

دوستدار در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

جناب بابک،
گفتگو بر سر ننگ به تنهایی نیست ، سخن از ننگ زدن است که بسیار کم به کاررفته است و صفت حالیه از ننگ زدن ' ننگ زنان ' مانند پای کوبان،....
دودیگر که ننگ و دستک قافیه نیستند و اصلا در اینجا ردیف جای آنرا گرفته است ، زنان ، که در هردو مصراع تکرار شده است
از دست بردن های کاتبان نیز بی اطلاع نیستم
دو دیگر همانگونه که مستحضرید من در خواندن متون
چاپی مشکل دارم چه رسد به نسخه های خطی!
و سر انجام کم نیستند مواردی که آقای بلخی زنان را تحقیر کرده است.

 

روفیا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

درود دوستان عزیز
مگر اگر نیم بیت اول را بدون کسره ی ننگ بخوانیم اشکال وزنی پیدا نمی شود؟؟
ننگِ زنان هم که بی معنیست،
سوی تیغ عشقش ای ننگِ زنان دیگر یعنی چه؟؟
آخر اینجا مولانا آنقدر عصبانی نیست که مخاطبش را ننگٍ زنان خطاب کند، بلکه دارد درباره درد اشتیاق می گوید،
هر دو احتمال دور از ذهن به نظر می رسد،
یحتمل اشتباهی در کار است.

 

بابک چندم در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

دوستدار عزیز،
1-آمار را نمی دانم ولی توجه به آن بی مورد و بی معنیست، و شما را هم مطمئن نیستم که بدانی ننگ چند بار در دیوان شمس و مثنوی آمده، آیا می دانی ؟
2-در بیتی که شما خود اشاره فرمودی هم ننگ آمده!
3- در همان بیت نیز نون آخر ننگین و جانان هر دو ساکنند
4-اگر کسره را در این بیت استفاده کنید یعنی ننگِ زنان و دستکِ زنان بیت بی معنی می شود
5- تنها موردی که بنده دیدم اهانت به زن را آورده اید، یک بیت از مولانا بود و در آنجا هم عرض شد که می باید مطمئن شد که بیت الحاقی نبوده باشد، و در تطبیق نسخ مختلف دید آیا اینگونه بوده و یا خیر.
اگر آشنایی کوچکی با نسخ خطی داشته باشید یقیناً می دانید که کاتبان گاه به سهو و گاه به عمد دست در کتب برده و نه تنها واژگان را عوض می کردند که ابیات را کم و زیاد و حتی برخی از غزلها را به سلیقه خود حذف و برخی دیگر را اضافه می نمودند.
این نظر تمامی ( و نه اکثر) صاحبنظران و دست اندرکاران این زمینه است.
اگر موارد بیشتری از اهانت موجود است لطف کنید و بنده را نیز آگاه فرمائید
سپاسگزار می شوم

 

روفیا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

اختیار دارید سمانه جان
مخالفت یا موافقت کردن با هر نظری چونان انرژی هسته ای حق مسلم شماست!
مادامی که شما یا هر کس دیگری کسی را نیازرده باشید بر روی دیده و دل حقیر جای دارید.

 

جواد در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۱:

بنی قحانه غلطه درستش بنی قحافه هست
---
پاسخ: با تشکر، «قحانه» با «قحافه» جایگزین شد.

 

دوستدار در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

جناب محمد علی،
در باب علم لدنی آقای بلخی و بیگ بنگ!! و آگاهی او از آینده و گذشته! توجه سرکار و دیگرسینه چاکان ایشان و نظریه بیگ بنگ و داروین و...... را به نظر مسکویه رازی در تکامل حیات جلب میکنم:
" آمیزش جوهرهای نخستین موجد پست ترین جلوه زندگی یعنی عالم جمادی شد.
سپس مرحله برتر فرارسید و عالم نباتی پدید آمد.نخست علف خودرو ودرختان گوناگونی که دارای برخی صفات حیوانی اند.
جلوه ای که نه گیاهی و نه حیوانی است مانند مرجانها که میانجی گیاه و جانورند.
پس موجوداتی چون کرمهاکه از قوه حرکت و حس لمس برخوردارند.
پس مرحله جانوران عالی که از هوش روز افزون بهره دارند.
مرز مرحله انسانیت زندگی میمونی است.
میمون تکامل بیشتر می یابد رفته رفته راست بالا و خداوند فهم میگردد ، انسان."
مسکویه زاده336- هجری قمری
بلخی زاده 604 هجری قمری
آقای داروین زاده 1803 میلادی
تبدیل تقویم ها بر عهده شماست.
مانا بسیار روشن است.

 

دوستدار در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

بابک گرامی،
ننگ زدن بسیار بسیار کم به کار رفته است
با این حال نگاه به بیت پیش از آن؛ ای فسرده....
و وزن نامناسب ، اگر ننگ صدای زیر نداشته باشد
و از همه مهمتر سابقه درخشان آقای بلخی در آحترام به زنان ، مادران کفه را به سوی دیدگاه سمانه بسیار بسیار سنگین میکند .
و چون همیشه" مانا در نهان سراینده "

 

نور در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۱۳ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:

هر چه جمله ای بگویم ایرادی بر آن وارد خواهد بود
از آنجا که هر کسی از هر کلمه ای معنایی و تصوری دارد چه فایده ای که حرفی بزنم؟
و شاید کسی این جملاتِ را نصیحت بپندارد
و کسی دیگر پند میداند
و کسی دیگر دشنام میبیند
و کسی دیگر پوچ و پُر از تکبر و کسی دیگر....
چه برسد به شما که این متن را میخوانید!
پس سکوت و سکون اختیار میکنم

 

محمد در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶:

در بیت سوم، مصرع دوم گویا (ابر) اضافه است

 

فریبا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۶:

راه رسیدن به حق ترک اختیار و خالی شدن از خود است
تا نگذری ز راحت و رنج و ز یاد خویش سوی مقربان وصالت گذار نیست

 

رضا تبریزی در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۹ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶:

در بیت چهارم مصرع دوم کلمه نمی یابد اشتباه و صحیح آن نمی باید است. هم معنی و قافیه شعر مؤید این مطلب است

 

حامد در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹:

فکر کنم این مصرع : بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت... اشتباه باشه و درستش اینجوری باشه:
بر سر آن است که از خاک ما بسازد خشت

 

۹۵ در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۶:

وقتی سخن از پا می رود از سر نباید سخن به میان آورد.

 

سمانه ، م در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

آه ه ه ه ه ، سپاس ، بابک گرامی
سابقه ی جناب مولوی مرا به اشتباه انداخت
چه خوب که شما هستید
شاد باشید

 

رضا تبریزی در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۰۲ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۷:

آتش روئی پریر در ما پیوست دی آب رخم ببرد و عهدم بشکست
امروز اگرنه خاک پایش باشم فردا برود باد بماند در دست

 

ایمان در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۵۴ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۸:

این غزل یکی از غزلیات منتسب حافظ است یعنی میتواند از او نباشد...
البته نظر به مطالعه و شناختی که من از حافظ دارم ، این غزل خیلی ها متفاوت با غزلیات نا منتسب وی است هم از نگاه طرز سخن ضعیف تر است و هم از نگاه جنس شعری. امکان این نیز میرود که این غزل وی از گفته های خودش باشد اما در اوایل زندگی در عنفوان جوانی با تجربه کمتری که داشته اینرا سروده باشد...
سپاس

 

بابک چندم در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۶:

خدمت دو دوستی که در باب این بیت:
چند بترسی ای دل از نقش خود و خیال خود
چند گریز می‌کنی بازنگر که نیست کس
به نقد پرداخته اند عرض شود که بنده کارشناس نیستم ولی این شاید به کار آید:
چند بترسی ای دل از نقش خود و خیال خود...
در اینجا
نقش: ظاهر، جسم، شکل
خیال: آنچه از خیال آید و مخالف حقیقت باشد
می فرماید
ای دل چرا بترسی از ظاهر خود که از خیال خودت سرشته شده...یعنی که شکل و ظاهر و جسم تو را خیال خودت بوجود آورده
چند گریز می کنی باز نگر که نیست کَس...
چند گریز می کنی، یعنی چرا ذهنت دایم به این سو و آن سو می رود
باز نگر، یعنی دقت کن و دقیق بین
که نیست کَس، یعنی که اصلاً شخصی وجود ندارد که بخواهد ظاهر و شکل و جسمی داشته باشد
در اینجا به دل می گوید که آن شکل و ظاهرو جسمی که برای خود می بیند تخیلیست (و مثل خیال موقتی) و زاییده خیال خود دل.
و در بیت پیشین:
رنگ جهان چو سِحرها...
رنگ در اینجا به معنای رنگارنگ، و طریق و روش، و سه دیگر نیرنگ و خدعه همه را در بر دارد
یعنی که ماهیت جهان اینچنین است و سحر و افسون باشد
عشق عصایِ موسوی...
یعنی که عشق مانند عصای (staff) موسی است
باز کند دهان خود درکشدش به یک نفس...
آن روایت موسی و (به گمانم) کاهن فرعون بود که کاهن عصایش را تبدیل به مار کرد و موسی نیز عصای خود را تبدیل به ماری دیگر و مار موسی مار کاهن را بلعید.
و نماد آنکه حقیقت (عصای موسی) آنچه را که حقیقی نیست و فقط سحر و افسون باشد (عصای کاهن) را می بلعد
در اینجا عشق مانند عصای موسی سحر و افسون جهان (هستی) را می بلعد تا دل از حقایق ظاهری (تخیلی و چون خیال موقتی) به حقیقت راستین برسد...
شاعری انگلیسی که اگر حافظه خطا نکند به گمانم Byron بود، نیز چنین آورده:
(...Life is the Dream of the Soul) یعنی که زندگی خواب و رویای روح و روان است...

 

بابک چندم در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۶:

95 جان،
دقیقاً آنچه بانو روفیا فرمود، مضافاً آنکه در این ایام نوروز شرط وفا نباشد که به جای قدردانی از زحمات جناب حمید رضا بدو توهین نمود...

 

بابک چندم در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

سمانه خانم جان،
ننگزنان کسره ندارد و بر وزن دستکزنان است و گاف و کاف ساکنند، به زنان ربطی ندارد و با زدن سر و کار دارد... یعنی آنکه ننگ می زند و آن دیگری که دستک می زند...
بی احترامی به زنان در کار نیست...

 

۱
۳۴۲۰
۳۴۲۱
۳۴۲۲
۳۴۲۳
۳۴۲۴
۵۰۴۸
sunny dark_mode