گنجور

حاشیه‌ها

حبیب عبادی فخر در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹۳:

سلام
گفتا تو نه آنی که کنی یانکنی
آن من بودم که بیقرارت کردم

sal در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۳ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۴:

دنیایی از معنی در همین یک بیت نهفته است؛
مهر چندان که کشد تیغ و نماید حدت
ذره دلشده را آتش خور کم نشود
صبح را چون نفس صدق زند باشه چرخ
مهر خاطر بدم سرد سحر کم نشود
بیت اول به این معنی است که اگر مهر معشوق در دل عاشق تند و تیز شود ، این دل کوچک پر از گرمی مهر همانند خورشید که تابنده و گرمی بخش می ماند و چیزی از گرمی آن کم نمی شود
بیت دوم هم اشاره به خورشید دارد"شه چرخ" استععاره از خورشید است؛
اگر همچون نسیم صبح که صادقانه با طلوع خورشید هم نفس می شود با معشوق هم نفس شوی با سردی هایی که در زندگی و روابط عاشق و معشوق پیش می آید با صداقت می توان گرمی مهر و دوست داشتن را همیشه نگه داشت.
نمی دونم چه قد تونستم منظور خودم و برسونم
خیلی سخت بود
یکی باید بیاد تفسیر من و معنی کنه و یک حاشیه بر توضیح من بنویسه!
کلا شعر قشنگیه منظورم این بود!

nabavar در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹:

درست می گویی مریم بانو
شاید باشد:
دل عرفی نه یکی قطره ی خون، فولاد است
از ستم سیر مشو {گر }دگر آزاری هست

دکتر امین لو در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۲ - داستان نوش‌زاد با کسری:

چو دوزخ بدانست و راه بهشت عزیز و مسیح و ره زردهشت
در مصرع دوم کلمه "عزیز " صحیح نیست . عُزَیر صحیح است.
بیت 11 - عزیر: کاهن ورهبر عبرانیان در قرن پنجم ق .م . که نزد مسلمانان بعنوان پیغمبر مشهور است و نام اصلی او عِزْرا میباشد.(از فرهنگ فارسی معین ).
-----------------------------------
بیت 19 - چنان شد ز سستی که از تن بماند ز ناتندرستی باردن بماند
مصرع دوم کلمه "باردن" به اردن صحیح است
-----------------------------------
بیت 24 - برین داستان زد یکی مرد پیر که گر شادی از مرگ هرگز ممیر
این بیت جمله معترضه است و ضرب المثلی را از زبان پیری بیان می کند و می گوید وقتی به مرگ کسی شادمان می شوی اگر می توانی تو خودت از مرگ فرار کن و نمیر چون مرگ از فرار برای کسی مقدور نیست پس روزی مرگ خودت فرا می رسد و دیگران هم از مرگ تو خوشحال خواهند شد.
----------------------------
بیت 27 - چرا گشت باید همی زان سرشت که پالیزبانش ز اول بکشت
این بیت نیز به صورت پند است و می گوید چرا باید انسان سرشتش مثل علف هرزی باشد که باغبان از همان اول آن را از مزرعه بیرون بکشد (یکی از کارهای باغبان بیرون کشیدن علف های هرز است) در واقع در این بیت نوش زاد را به علف هرز تشبیه نموده است
-------------------------------------
بیت 57 - چو گشت آن سخن بر دلش جای گیر بفمود تا نزد او شد دبیر
در مصرع دوم بفمود صحیح نیست و بفرمود صحیح است
------------------------------

سجاد در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۹:

صنما تو همچو شیری من اسیر تو چو آهو
به جهان کی دید صیدی که بترسد از رهایی
منظور مولانا از این بیت اینه که
من صید تو هستم مثل آهویی که اسیر شیر هست.
و در جهان چه کسی و چه زمانی دیده است که صید از این که صیاد رهایش کند بترسد (پاسخش روشن است. هیچ کس و هیچ زمانی) اما من (شاعر) از اینکه صیادی چون تو(صنم) رهایم کنی می ترسم!
و این مطابقت دارد با "من از اون روز که در بند توام آزادم”

کوروش در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۳:

ممنون از پاسخ شما، حسین عزیز. الان متوجه شدم. باز ممنون.

حامد کهن دل در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۴ - منازعت امرا در ولی عهدی:

نادر جان
سلام
از لطف شما سپاس گزارم و بسیار خوشحال خواهم شد که نظر/گله شما را دریافت کنم. از گنجور عزیز خواهشمندم که نوشته شما را در صورت امکان نمایش دهد. یا اینکه ایمیل تان را بفرمایید تا خدمت تان تماس بگیرم.
پیروز باشید.

مریم در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹:

مصرع آخر ایراد وزنی دارد!

۷ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۴۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۱ - حکایت خواجه نیکوکار و بنده نافرمان:

مدامش به روی آب چشم سبل
دویدی ز بوی پیاز بغل
معادل امروی سبل: تراخم فرانسوی که درفارسی توته گفته میشد.
تورم،سرخ گشتن و چرکین شدن چشم
از بوی گند بغل و چشمان سرخ و چرکینش همیشه به رویش آب روان بود.
شادی و فرح بخشد دل را که دژم باشد
تیزی نظر بخشد گر چشم سبل دارد
هر سرمه و هر دارو کز خاک درت نبود
در دیده دل آرد درد و سبلی دیگر
حیات خویش در آن لقمه گر چه پنداری
ضمیر را سبل است آن و دیده را پرده
مولوی
................................................
زلف تو تن را نوشت سورهٔ نون بر ورق
قد تو دل را نهاد لوح الف در بغل
چشم مرا از لبت نیست گزیری که هست
لعل لبت را شکر، چشم سرم را سبل
ذکر بیفکر علم بی‌عملست
دل بیعشق چشم پر سبلست
اوحدی
سلام بر چنین غلام

nabavar در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۳:

کوروش جان
کز صفا دُرّی شوی تو شاهوار
اشتباه نیست
یعنی : در صفا مانند یک مروارید غلتان شوی
زنده باشی

hadi در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۲:

به به چه مستی، عجب حال و هوایی خوش به سعادت عارفان. خدایا ظرفیتمون زیاد کن

khayatikamal@ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۷۸:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 9106

کوروش در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۳:

با عرض سلام و احترام خدمت همه عزیزان، به نظر بنده حقیر در مصرع زیر اشتباه تایپی، وجود دارد:
کز صفا دری شوی تو شاهوار
شاید اینگونه باشد: کز صفای در شوی تو شاهوار
ممنون میشم که بزرگواران و دوستان گنجور، در این مورد پاسخ دهند.
موید و پیروز باشید.
کوروش

محمد باقر عطاری در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳:

در بیت آخر «لب معشوق» درست به نظر می رسد. نخست این که در بیشترنسخه ها «معشوق» آمده است. دو دیگر این که وزن شعر با معشوق جاافتاده تر است. سوم این که «لب ساقی» ممکن است شایسته ی بوسیدن نباشد مگر این که ساقی در سن و سال خاصی و از جنس خاصی باشد.

احمد در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:

بوی خوش ربیع بر ایشان محرم است
با توجه به اینکه در روزگار سعدی اکثریت ایرانیان سنی مذهب بوده اند و ماه محرم به عنوان ماه عزا در آندوره وجود نداشته است پس منظور استاد سخن از محرم به معنای ماه عزا نیست بلکه با توجه به اینکه محرم یکی از چهار ماه حرام میباشد سعدی از آن به عنوان حرام بودن استفاده کرده .

مهرداد پارسا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳:

ای صاحب فتوی، ز تو پُرکارتریم
با این‌ همه مستی، از تو هُشیارتریم
تو خونِ کسان خوری و ما خونِ رَزان،
انصاف بده: کدام خونخوارتریم؟
خیام

nabavar در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:

گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت
در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست
خدا { قافیه } درین بیت و بیت آخر:
ای چنگ فروبرده به خون دل حافظ
فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست
تکرار شده که در غزل معمول نیست

behrouz ghanbari در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۶:

پیوند به وبگاه بیرونی

علی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

شنیدنی بود
سپاس از دوست عزیز جناب هفت

منصور قربانی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:

دراین غزل شاعر باین امراشاره دارد که در بزم عرفان که مستی از می معرفت حاصل میشود القاب وعناوین که ظاهری هستند بکنار میرود وهمه به امر محبوب برسرکاری هستند.

۱
۳۴۱۸
۳۴۱۹
۳۴۲۰
۳۴۲۱
۳۴۲۲
۵۶۵۶