گنجور

حاشیه‌ها

نادر.. در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰:

بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست؟..

رضا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:

سلامی چو بوی خوش آشنایی...
دوستان فرهیخته، از دیدگاه بنده اینکه بگوییم "
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست" کاملا معقول و منطقی است، یعنی در این راه هیچ مکانی برای اتراق و استراحت کردن وجود ندارد و اگر عاشق در این مسیر گام نهاد تا فنای در معشوق پیش می رود و در راه جان می سپارد، چراکه امکان توقف و استراحت در کنار راه وجود ندارد.
دیدگانتان روشن ودرک و فهمتان عمیق

میهن پرست در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۹ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۹:

درود
در بیت دوم مصرع دوم واژه آخر کرگس (کرکس .پرنده) می باشد که بصورت جدا نوشته شده کر گس

پاشا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۸:

همان بابتی درست است.«بابتی» یعنی لایق و شایسته.رجوع کنید فرهنگ لغات

سهیل قاسمی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:

بیت آخر:
معنی یکم: از بس که دل ِ حافظ از همه کس رَمیده شد! یعنی از بس هرکس چیزی گفتند و بی فایده بود، الان که حلقه ی زلف ِ تو به در می زنند، ناامید شده و به در گشودن بر نمی خیزد.
معنی دوم: از بس که دل ِ حافظ از جور ِ آدم های مختلف رمیده شده است، اکنون فقط به حلقه (زنجیر) زلف تو امید دارد و از آن در نمی آید.

حمیدرضا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

کلمه امانی در بیت یازدهم؛ جمع امنیه به معنای آرزوست نه به معنای امان و امنیت. یعنی قبلا آرزوهای درو ودراز و زیاد داشتم ولی در هوس معشوق دیگر هیچ خواسته و آرزویی برایم باقی نمانده است جز خود معشوق.
ظاهرا محسن چاووشی این کلمه را به طور صحیح نمیخواند.

عطیه در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۳:

این شعر توسط حامد نیک پی در اهنگ زنجیر خوانده شده است.

سعید رضایی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:

با نهایت سپاس از عزیزان خوش ذوق. سخن کز دل براید لاجرم بر دل نشیند . غزلی از خداوندگار بلخ سراغ ندارم که بر دل صاحبدلش ننشیند . مخصوصا این غزل. که با خواندنش آتش بر دل می نشیند و اگر از حنجره ی خوش صدایی براید تاثیرش صدها برابر خواهد شد . عزیزان لطف فرموده بودند و از استادانی چون شجریان،عقیلی،افتخاری و ... علی الخصوص جناب چاووشی در اجرای این غزل تعریف هایی نموده بودند ؛ ولی صد افسوس که از اجرای زیبای این غزل توسط استاد بزرگ موسیقی این مرز و بوم شوالیه ی بزرگ جناب ناظری هیچ حرفی به میان نیامده البته شاید حق با ایشان باشد چون طوفان با باد خفیف قابل مقایسه نیست علی الخصوص که حضرت مولانا با قیاس موافق نبودند . پیروز باشید .

رامین در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

در جواب خانم رویا باید بگویم مخاظب مولانا اشرف مخلوقات دوران است انسان کاملی که در هر عصو وجود دارد و ولی مطلق اوست پس به هر دوری ولیی قایم است ازمایش تا قیامت دایم استمولانا از او معرفت نفس میخواهد و قدرتی که پر بکشد در آفاق و عالم ها و در دریای بیکران هو که ذات خداوند است شناور شود

... در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۹ - قصهٔ جوحی و آن کودک کی پیش جنازهٔ پدر خویش نوحه می‌کرد:

این جهان دریاست و تن ماهی و روح / یونس محجوب از نور صبوح
گر مسبح باشد از ماهی رهید / ورنه در وی هضم گشت و ناپدید
در این دو بیت، مولوی با استفاده از داستان یونس تمثیل جالبی رو به کار می بره. مولوی جهان رو دریایی در نظر می گیره که ماهی های دریا وجه جسمانی و مادی انسان هستن و هر ماهی درون خودش یک یونس داره که همون جان و روح انسان هست.
سعادت انسان با رهایی یونس از شکم ماهی (رهایی جان از قید جسم) به دست میاد و این رهایی جز با تسبیح حاصل نمیشه. در صورتی که یونس از شکم ماهی رها نشه، ماهی هضم و نابودش میکنه و به همین ترتیب جسم، جان رو.
صبر کردن جان تسبیحات تست / صبر کن کانست تسبیح درست
اما تسبیحی که مولوی اون رو کلید رهایی یونس از شکم ماهی می دونه چیه؟ صبر.
حقیقت تسبیح، صبره و با توجه به چارچوب این حکایت صبر در سختی ها و نامرادی ها مد نظر هست. به طوری که در ادامه هم میگه:
صبر چون پول صراط آن سو بهشت / هست با هر خوب یک لالای زشت
تا ز لالا می‌گریزی وصل نیست / زانک لالا را ز شاهد فصل نیست
همراه با هر خوب رویی، لالایی هست که از اون مراقبت می کنه و مانع وصال میشه. در صورت رنجیدن از این لالا، وصل شاهد میسر نمیشه. همون داستان حافظ که میگه:
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش / بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
به نظرم تصویر سازی دریا و ماهی و یونس خیلی جالب بود!
با احترام.

نگین جنوب در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی
راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا
واقعا بیت محشریه!

سحرفان در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی....

مدلو در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

استاد علیزاده واقعا عالی این غزل رو خونده حتما گوش کنید

علی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

این تن اگر کم تندی
این بیت شاه بیت عزل است و شاعر در آن آخرین تقاضای خود را از یار بیان می کند . واقعا بی نظیره!

آرما در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ اوحدی مراغه‌ای » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴:

بیت ششم فکر می‌کنم انتهای مصرع دوم به صورت "گر دگران بگذارند" بوده که به اشتباه "گرد گران بگذارندد" تایپ شده.

علی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۷ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۲:

استاد حسام الدین سراج هم این دو بیتی رو بسیار زیبا در آلبوم نرگس مست اجرا کرده

۷ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳:

آن مشتری" خصال گر از ما حکایتی
پرسد جواب ده که به جانند مشتری
مشتری"=زاوش=زئوس=هورمزد=ژوپیتر
گفته میشود بیش از هزار و دویست بار از زمین بزرگتر است.این سیاره پس از ناهید(زهره) از درخشانترین سیاره ها است. به آن سعد اکبر هم گفته اند.
اگر آن دلبر فرخنده خوی نیک پی سراغی از ما گرفت پاسخ بده که با جان و دل مشتری تو هستند.

outis در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:

این رباعی حتی نظرات و حاشیه های مارو هم که بر خیام سر میدهیم رو تفسیر میکنه.

khayatikamal@ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۸۷:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 4704

محمد رضا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۳:

بنده به توصیه ی دوستان در اشعار فارسی دقت کردم و به وضوح مشاهده کردم که فحاشی و بد و بیراه گویی قرن ها پیش از صفویان آغاز شده بوده است . به دو بیت زیر که از جناب خاقانی است و در همین سایت هم موجود است توجه کنید :
این رافضیان که امت شیطانند
بی دینانند و سخت بی ایمانند
از بس که خطا فهم و غلط پیمانند
خاقانی را خارجی می دانند .
هم چنین جناب مولوی در بخش چهلم از دفتر پنجم مثنوی داستانی را نقل می کند که در آن سلطان محمد خوارزمشاه به جنگ مردم سبزوار که همگی شیعه اند می رود و آنان را تهدید به قتل عام می کند مگر آن که ابوبکر نامی را در شهر خود بیابند و به نزد وی بیاورند . مولوی پس از آن که در تمام شعر مردم سبزوار را افرادی پست و بدبخت و خوارزمشاه را فردی قدرتمند و سرافراز نشان میدهد در بیت بیست و چهارم سلطان محمد خوارزمشاه را به یزدان جلیل تشبیه کرده و مردم سبزوار را قوم رذیل می نامد . ( البته دوستان مطلع اند که سلطان محمد خوارزمشاه همان سلطانی است که فرستاده های چنگیز را کشت و پس از حمله مغول از ایران گریخت و به واقع بزرگترین مصیبت تاریخ را به ایران وارد کرد ) . بیت بیست و چهارم به صورت زیر است :
هست خوارزمشاه یزدان جلیل
دل همی خواهد ازین قوم رذیل
هم چنین جناب مولوی در بخش سی و نهم داستان آهویی در میان خران را تعریف می کند و در بیت پایانی خران را به مردم سبزوار تشبیه می کند :
او بمانده در میانشان زارزار
هم چو بوبکری به شهر سبزوار
البته بنده با یه سرچ سرپایی این موارد رو دیدم .
در مورد بی عفتی هم که فرمودید در دوران پیش از صفویه آشکارا وجود داشته است . از شاعرانی که عبارات رکیک را در اشعارشان می آوردند تا دانشمندان علوم مذهبی که تابعان مذهب دیگر را زنازاده خطاب می کردند .

۱
۳۴۱۸
۳۴۱۹
۳۴۲۰
۳۴۲۱
۳۴۲۲
۵۶۶۷