گنجور

حاشیه‌ها

علی عباسی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:

همانطور که دوستان هم گفتند،گویا در بعض نسخ قدیمی مصرع اول بیت چهارم بدین گونه آمدست:
ملوک را چو ره خاکبوس این در نیست(بجای:به بارگاه تو چون باد را نباشد بار).مصرع دوم هم به در نسخ ضبط های متفاوتی ازآن دیده میشود.مرحوم مسعود فرزاد در کتاب حافظ،صحت کلمات و اصالت غزلها در مجلد اول در صفحه ی 232 چنین بحث کرده اند:
"ملوک را چو ره پای بوس این در نیست.
یا:خاکبوسی این در
یا:خاکبوس آن در
این مصرع علی البدل بسیار خوب نسخه ی بدلی است و ضبط آن در چهار نسخه ی قدیم(نسخه خطی 849 قمری.نسخه خطی محتملا نیمه اول قرن نهم،نسخه خطی محتملا نیمه دوم قرن دهم و نسخه خطی 997 قمری بخط محمد ملا بن حسینی)موید آنست که از خود حافظ است.حالا کدام یک از دو مصرع را حافظ در وهله ی نهایی قضاوت ترجیح داده ست مستلزم اندیشه ی دقیق است.عجالتا باید بگویم"پای بوس این در" به نظرم چندان حافظ وار نیست زیرا "پای بوس در"هیچ کجای متن حافظ بلکه هیچ کجای ادبیات شعری ایران نیامدست.ازطرفی "آن در"را بر "این در"ترجیح میدهم،زیرا اشاره به دور میکند و فاصله میان شاعر و مخاطب را تایید مینماید.همچنین "ره پای بوس" در حد اعلای فصاحت حافظ وار نیست.به مجموع این دلایل متن را روبهمرفته قوی تر و فصیح تر از این مصرع علی البدل میدانم.
سلام ما یا پیام ما{یادداشت های خارج از متن چاپ قدسی .تهران 1318 تصحیح آقای پزمان}:متن البته درست است.این نسخه بدل لفظا و معنا مناسب نیست.چگونه میتوانیم معتقد شویم که حافظ ترکیب"التفات مجال" را بکاربرده باشد؟و برعکس"اتفاق" منتهای دقت و قوت را در معنی خود در اینجا جمع کردست....در مصرع اول تایید شد که دیگران(چه باد چه ملوک)دربارگاه شخص مخاطب بار ندارد.یا به احتمال پای بوسی یا خاکبوسی برای ایشان فراهم نیست.در مصرع دوم البته میگوید مانیز مجال سلام کردن نداریم.اساسا "مجال سلام" عبارت خت ناحافظ واریست و تصرف جدید است.
مجال یا جواب{997 قمری.1322 لنکهور.بمبئی 1322 بخط محمد قدسی}:متن خیلی قویتر و فصیح تر است.بعلاوه سیاق عبارت میرساند،که برای شاعر"مجال سلام" موجود نیست نه "جواب سلام" که تصرف جدید و نامناسبی ست.
تمام مصرع:"کجا مجال سلام و پیام ما افتد"{یادداشت خارج از متن چاپ لنکهور}: این مصرع تصرف جدید است.وسازنده ی آن خواسته است "سلام و پیام" را در مصرع جمع کند.اتفاقا بدمصرعی نیست ولی لفظ بسیار قوی و دقیق "اتفاق" را حذف کرده است و ترکیب "مجال سلام و پیام" را در مصرع وارد کردست که هیچ حافظ وار نیست.
متن را مرجح میدانم.

سهیل قاسمی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:

بیت آخر: حافظ! آدم های این دوره و زمانه، غم ِ مسکینان ندارند و به فکر مسکینان نیستند.
مسکینان بهتر است که اگر بتوانند
1- از این میانه به گوشه ای بروند
2- کنار (آغوش ِ یار)ی بگیرند.

خواجوی کرمانی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

ببخشایید ، بزرگوار

حبیب گله داری در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱:

در مصرع دوم بیت پنجم بجای " غلط کردم که این طوفان دو صد گوهر نمی ارزد " در بسیاری منابع دیگر زیبا تر دیده ام که " غلط کردم که یک موجش به صد گوهر نمی ارزد .

گمنام-۱ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۷:

جناب وفایی
می گویند (و بر گردن آنان که گفته و می گویند)
" کسان که نوای تار شنیده باشند ، صور اسرافیل نخواهند شنید "
اینان بر نخواهند خاست تا چشم بر حقیقت بگشایند ،
برطبقات بهشت نظر بیفکنند و بر جایگاه بزرگان رشک برند!
و خداوند خود آگاهترین است.

گمنام-۱ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » حکایت بلبل » حکایت درویشی که عاشق دختر پادشاه شد:

خنده جوهری همان مهر کیهانی است
تلخند، ریشخند....
و خنده " sign دادن " بایدهمان نخ دادن خودمان باشد!

سروش در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۳:

ببخشید منظور از "غالیه بیزم" در مصراع آخر چیه ؟ ممنون می شم اگه راهنمایی کنید

روفیا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » حکایت بلبل » حکایت درویشی که عاشق دختر پادشاه شد:

بر سر و روی تو خندیدن رواست
لیک در روی تو خندیدن خطاست
این اهمیت تفاوت خنده ها را خاطرنشان می شود، خنده می تواند خنده تمسخر آمیز باشد، خنده شیطنت آمیز، خنده از جهت خودنمایی، خنده تلخی که از گریه غم انگیزتر است، خنده شادی عرضی مانند شنیدن خبر خوش، خنده شادی جوهری، خنده sign دادن، خنده salesman، این آخری هم بدجور گول می زند!
آن درویش بیچاره تنها گناهش این بود که خنده تمسخرآمیز را با خنده sign اشتباه گرفته بود و بدینسان پنج سال از عمرش به فنا رفت):

خواجوی کرمانی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

......نادیده بزگوار
سخن این کمترین در باره بیشینه مردمان است
روان پریشان، زندگی گریزان ، شب اندیشان روز پوشان
واقعیت فراموشان، استثنا اند
یقین بدارید آقای بلخی و هم پالگی ها هرگز نمرده و به زندگی باز نگشته اند .
( دست بالا از آن افیون که ساقی در می شان افکنده بوده است، بی سر و دستار به یکباره و نه پله پله به ملاقات خدا رفته اند )
با پوزش و امید بخشایش

حسن در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۸ - حکایت پادشاه غور با روستایی:

این بیت رو جا انداختید : ستایش سرایان نه یار تواند/نکوهش کنان دوست دار تواند

حسن در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۸ - حکایت پادشاه غور با روستایی:

درود و وقت بخیر

وفایی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۳:

مصراع اول بیت ششم در دیوان شمس به همین صورتی که گنجور نوشته ، آمده :
خود را چو کمر کردم ، باشد به میان آیی
شاید منظور مولانا از کمر ، خادم و نوکر و خدمتکار بوده ، چون کمردار و کمر بند و کمر بسته همگی به معنای خدمتکار و نوکر و ملازم است . مخفف کرده که در شعر بگنجد . این طوری با " باشد به میان آیی " هم بسیار زیبا شده .
خدا می داند . دوستان دیگر هم نظر بدهند ...

روفیا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۳۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:

مطربی میگفت خسرو را که ای گنج سخن
علم موسیقی ز فن نظم نیکوتر بود
زانکه این علمی است کز دقت نیاید در قلم
وان نه دشوار است کاندر کاغذ و دفتر بود
پا سخش گفتم که من در هر دو معنی کاملم
هر دو را سنجیده بر وزنی که آن بهتر بود
نظم را علمی تصور کن به نفس خود تمام
کو نه محتاج سماع و صوت خنیا گر بود
گر کسی بی زیر و بم نظمی فرو خواند رواست
نی به معنی هیچ نقصان نه به لفظ اندر بود
ور کند مطرب بسی هان و هون هون درسرود
چون سخن نبود همه بی معنی و ابتر بود
خواننده در تکامل آواز خویش نیازمند معجزه کلام است و چه نیکبخت است اگر از کلامی بهره جوید که خود به تنهایی آهنگین است!
نظم یا شعر خوب به خودی خود کامل است، مانند :
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت بر سر پیمانه شد
از چنان ریتمی برخوردار است که شما ناخودآگاه ضرب می گیرید و دوست دارید با آن برقص آیید، حال اگر کسی نیز آن را در حد کمال بخواند چه نیکوتر!
ضمن اینکه هستند خوانندگانی که با آواز های نه چندان دلنواز خود زخم بر پیکر یک شعر خوب می زنند.

فربد در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:

بی نظیر بود

وفایی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۷:

بله .
و آن گاه که در صور اسرافیل دمیده شود و همگی در پیشگاه خداوند حاضر شویم ، در آن زمان به طبقات بهشت نظر خواهیم افکند و مقام هر یک از بزرگان را خواهیم دید . زیرا در آن زمان ، پرده های جهل از مقابل چشمان انسان کنار می رود و چشمانمان بر روی حقیقت باز می شود .
درود بر تمام پیامبران راستین خداوند

جعفر عسکری در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۲۵ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:

سلام
در مورد نظر "دریا" خانم:
1-موافقم که تا شعری از شاعران پیشین توسط خواننده ای خونده نشه،اون شعر اقبالی نخواهد داشت
2-انصافا چند خواننده ی پاپ و راک و .. داریم که از این اشعار استفاده کنند؟
میل عمومی بیشتر جوانان ما به ترانه س و همین اقبال اشعار قدما رو کم میکنه
3-آمار مطالعه ی شعر در بین مردم ایران بسیار پایینه و تا آهنگی-به هر نوعی-گل نکنه،اون شعر هم خونده نمیشه
4-شاهکار محسن چاوشی به خاطر تلفیق سه غزل از وحشیه که خیلی خوب انتخاب و به اصطلاح با هم چفت شدن
اینه که بیشتر نظرات این سه غزل در مورد محسن چاوشیه
موفق باشید

اریا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۰۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:

دوستان عزیز شما همگی به ظاهر این شعر توجه کردین در صورتی که این شعر باطن بسیار عمیقی داره و جناب خیام هم به این دنیا اعتقاد داشتند هم به اون دنیا منتها وقتی میگه اینجا به می لعل بهشتی ساز .می یعنی آگاهی .یعنی اینکه توی این دنیا اگه تونستی با اگاهی برای خودت بهشت بسازی توی اون دنیا هم میتونی برای خودت بهشت بسازی ولی اگه نتونستی اونجا هم نمیتونی بهشتی بسازی .دوستان عزیز اگه دقت کنید بهشت اون دنیا ساختنیه نه اینکه جایی باشه و مارو بفرستند داخلش خودمون باید با آگاهی و اشتیاقی که توی این دنیا برای درک کمال به دست میاریم اگه بتونیم از اون اگاهی و اشتیاق استفاده بکنیم همی این دنیامون رو بهشت میکنیم هم اون دنیا بهشت میسازیم

khayatikamal@ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۰۱:

بنده این رباعی را با دوستان خود به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 5154

سهیل قاسمی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:

بیت سوم: پیغام داد که با رندان خواهم نشست. به همین خاطر تمام آبرو و نام من بر پای رندی و دردی کشی از کف رفت، اما او نیامد و با رندان ننشست.
بیت ششم: به خویش یعنی به تنهایی.
به کوی عشق بدون راهنما (واسطه یا شخصی که راه را به تو یاد دهد) قدم مگذار. چون که من بسیار تلاش کردم که به تنهایی این راه را بپیمایم اما نشد.

سهیل قاسمی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹:

بیت چهارم: پس این تابش خورشید و تلاش باد و باران چرا به کاری نمی آیند؟ چرا هیچ لعلی از کان ِ مروّت نمی روید؟
برای کشاورزی (روییدن گیاه از زمین) نیاز به تابش خورشید و تلاش باد و باران است.
می گوید پس چرا سالهاست از زمین ِ انسانیت، لعلی نمی روید؟ پس این ابر و باد و مه و خورشید و فلک چه می کنند؟

۱
۳۴۱۹
۳۴۲۰
۳۴۲۱
۳۴۲۲
۳۴۲۳
۵۵۴۵