گنجور

حاشیه‌ها

زارع در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۹:

سلام به عزیزان نکته سنج..
در مورد واژه بتر.. هم اکنون هم در بسیاری روستاهای فارس در معنای بدتر به کار می رود..
ولی نکته ای که اینجا مهم است این است که : حضرت مولانا شوریدگی و دیوانگی اینچنینی را نکوهیده نمی دانسته که از صفت تفضیلی بتر در معنای بدتر استفاده کرده باشد!
اکنون هم در افواه عمومی گاه به طعنه از این صفت در موارد ممدوح هم بهره میبرند.
لذا به نظر میرسد معنای اصلی بتر همان بدتر با اخفای دال باشد ولی تلویحا در معنای "برتر" و صفت تفضیلی هم به کار برود.

هگور در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

از منظر واج آرایی اگه نگاه کنیم بله ساعد بهتره ولی زیبایی شناسانه نگاه کنیم بین دامن و ساق سیمین ارتباط و مراعات نظیر وجود داره. شخصا دامن رو ترجیح میدم.

... در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۸:

خانم شیمل (عرفان پژوه و شرق شناس آلمانی) در کتاب «من بادم و تو آتش» در مورد ابیات اول این غزل اینطور می نویسه:
«...در شعر جلال الدین، این صور [تصویرسازی های بهاری] واقعیت تازه ای می یابند، آیا خود مولانا پس از ناپدید شدن شمس تبریزی همچون ابرهای بهاری نمی گریسته است؟
فراوانی سروده ها و ترانه های بهاری در شعر مولانا از اینجاست. مولانا از اسطوره کهن یونانی ازدواج زمین و آسمان (hieros gamos) آگاهی داشته، اما بدان جنبه معنوی و روحانی داده و وصف الحال خویش قرار داده است.»
البته این ادعا قابل تامل هست و با توجه به اهمیت اساطیر در گفتمان مولوی، پژوهش های جدی می تونه انجام بشه. اتفاقا بحث خیلی جالبی هم هست.
با احترام.

حامد در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۳:

باسلام
با زبان دیگر این آواز نیست
گوش دیگر، محرم اسرار نیست
لطفا مصرع دوم این بیت رو اصلاح کنید:
گوش دیگر محرم این راز نیست

... در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۲ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۶۹ - ذکر شیخ ابوعبدالله محمدبن الخفیف قدس الله روحه العزیز:

هجویری در کشف المحجوب، تذکره ای رو بسیار مختصرتر از این چیزی که عطار بیان کرده، آورده. هجویری معتقده ابوعبدالله خفیف محضر شبلی، حلاج و جریری رو درک کرده که دست کم به لحاظ تاریخی بعید به نظر نمی رسه.
ابوالحسن دیلمی، از شاگردان ابوعبدالله خفیف، در قرن چهارم کتاب «سیرت شیخ کبیر ابوعبدالله ابن خفیف شیرازی» رو به عربی تالیف می کنه که توسط رکن الدین یحی بن جنید شیرازی در قرن هشتم و نهم به فارسی ترجمه میشه و به تصحیح خانم شیمل، پژوهشگر عرفان و شرق شناس آلمانی چاپ میشه. این کتاب هم ملاقات ابوعبدالله خفیف رو با افرادی که هجویری میگه تایید میکنه (بعید نیست همین کتاب هم به عنوان منبع کشف المحجوب بوده باشه). البته در این کتاب از افراد دیگه ای هم به جز شبلی، حلاج و جریری اسم برده شده که ابوعبدالله خفیف با اونا برخورد داشته، مثل ابراهیم خواص، ابوالحسن مزین، ابوبکر کتانی، رویم و ...
عزیزالدین نسفی هم در کتاب ارزشمند خودش، انسان کامل، در پایان رساله هفتم (عشق) می نویسه:
ای درویش! این سه رساله را، رساله سلوک و رساله خلوت و رساله عشق را در شهر شیراز بر سر تربت شیخ المشایخ ابوعبدالله خفیف -قدس الله روحه العزیز- جمع کردم و الحمدلله رب العالمین.
حالا که یادی از جناب نسفی شد بد نیست مطالعه این اثر بزرگ ایشون (انسان کامل) رو به دوستان پیشنهاد کنم که از آثار قابل توجه در عرفان نظری و تئوری های تصوف هست.
با احترام.

روح ا... در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۷:

سلام.
اینجاست که مولانا فرموده
هر کسی از ظنّ خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
اون چیزی که قطعیت داره اینه که معنای شعر نباید فدای جذبه‌ی موسیقی بشه.
قدر و منزلت چنین شخصیتهایی به هیچ دلیلی نباید گرفتار سلیقه‌ها و مزاج‌های ما بشه.
مثل این هست که شما به نیت قرآنی کردن جامعه، اجازه بدین که قرآن (پناه بر خدا) در قالب رپ و جاز و پاپ خوانده بشه.
اگه با این کار تمام دنیا هم قرآن خوان بشن چنین کاری عاقلانه نیست.
مولانا در تنهایی خودش ناشناس باشه بهتره تا اینکه به خاطر مزاج عده‌ای بدون درک معنا و اسرارش، پشت ویترین‌های چراغانی شهر فقط چشم نوازی کنه، نه دلربایی.

مهدی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

دوستان این همه بحث و جدل سر یک شعر بدون استفاده از خود ابیات و فقط با دانسته های خودتون عجیب بود برام .
من نظر خودم رو میگم لطفا بهم بگید چقدر درسته . دوستی که میفرماید حافظ داره از حانب شیطان صحبت میکنه بنظر من حافظ فقط یجورایی عاشق شدن رو به یک کار نادرست شباهت داده به همون قفس که تشبیه کرده . قفسی که باعث میشه دیگه طایر فردوس نباشه . عاشق شدن یجورایی انسان رو از اون حالت فرشته بودن در میاره تازه میشه آدم . خیلی بیشتر توضیح دارم و سوال ولی جاش اینجا نیست فعلا . ولی بنظرم شعر فقط‌راجع به عشق هست و حال بدی که عاشق ها دارن . اگه حالتون بد باشه بهتر شعر رو میفهمید

محمد رضا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۰ - دیدن خواجه غلام خود را سپید و ناشناختن کی اوست و گفتن کی غلام مرا تو کشته‌ای خونت گرفت و خدا ترا به دست من انداخت:

از جناب مولوی و آقا یوسف بابت اظهار لطفی که به ما شیعیان داشتند تشکر می کنم و در جوابشون فقط اینو میگم : سلاما .

وحید در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:

دوستان سلام ؛ نظرات ارایه شده در این حاشیه نویسی ، همگی دارای پشتوانه های مطالعاتی وآگاهی های تخصصی است ، اما لازمه ورود به محیطهای اینچنینی ، پذیرش وتحمل نقطه نظرات مختلف توسط دیگران هست . بررسی منحنی تحولات فکری و اعتقادی فلاسفه ، عرفا ، شعرا و ... ، بیانگر سیر تکاملی دیدگاههای ایشان بوده ، و چکیده جهان بینی ایشانرا از آثار اواخر عمرشان می توان دریافت کرد . بر همین اساس ، اشعار و نوشته های سالهای پایانی حکیم ، دلالت بر گرایش ایشان به سوی اعتدال می نماید . آنچه که اشعار فاخر و جهان شمول خیام را ، از سایر ادبا و شاعران پرشمار پارسی گوی ایران زمین متمایز ساخته است ، هنگام سرودن این اشعار ، و اشاعه نظراتش بوده ، بدین معنا که ، در زمانی خیام با جسارت و شجاعت مثالزدنی ، پرسشهای ذهن انسان سرگشته و تشنه پاسخ را ، در قامت رباعیات صریح و سهل الفهم عامه مردم پاسخ داده ، که طرح چنین موضوعاتی ، جرم نابخشودنی محسوب ، و تکفیر و ارتداد را به دنبال داشته ، و بدینترتیب ، جامعه علمی ، صاحبنظران ، اندیشمندان و نمایندگان دینی زمان خود را به چالش کشیده است . بنابراین تفسیر یکجانبه و مطلق خیام ، و قرار دادن او در نگرشی محض و یکسویه ، مقرون به صحت نمی باشد . پایدار باشید .

رسا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۵:

در مصرع دوم بیت ششم، واژه تپش درست است نه تبش.
ضمنا در مصرع دوم بیت هفتم، "سرِ چشمه" باید جدا نوشته شود تا باعث تلفظ غلط نشود. چون بعد از “سر” کسره وجود دارد.

رسا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۵:

در مصرع دوم بیت ششم، واژه تپش درست است نه تبش.
ضمنا در مصرع دوم بیت هفتم، باید جدا نوشته شود تا باعث تلفظ غلط نشود. چون بعد از "سر" کسره وجود دارد.
باتشکر

سیاوش مرتضوی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۲۱:

فکر می کنم بمن باید جدا و به صورت «به من» نوشته شود.

شوپنهاور در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

درود
درمدت این آشنایی مختصربااین محفل ادب بسیار فراگرفته ام و ازنوشته های برخی به شخصیت پرمایه شان حتی باوجود غروری که اتفاقا این موهبت را بسیار زیباترجلوه گری کرده قبطه ها خورده ام.
همچنین سکوتم معلول کم خردی ام بوده وبس.
نثر هرچه ادیبانه تر, موثرتر
چنانچه قصد افزودن دانش باشد....
برای بیان آنچه ناگفتنش مقابل به واژه راتوجیه نکند جمله سازی بی جا نکنیم
وادبیات کم بینش مان راهمانطور که اکنون بردیگران پوشیده مانده واگ(ذ)اریم.
مخلص اینکه شعور قابل درک است نه تحمیل شدنی
وادبیات حیطه بسیار بالایی را شامل است که بتوان باغلو جلوه دادن واژگان آنرا به رخ کشید وجلب توجه نمود.
چراکه چنین جمعی البته اهل فهم اند وادب
امیداینکه این خط پالوده ازتزویر وفخرفروشی وغلو باشد.

جعفر مصباح در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:

فرزانه پسر
آنکه این مستی ازو برخاسته است
در نظرگاهم چو گل آراسته است
در هوای یک نظر، جان برلبم ازانتظار
چونکه میدانم چو سرو افراشته است
سرو نازی ست پاک دل چون آیینه
از دل این خاک پاک برخاسته است
با همه فرزانگی چون مشت خاک
حصل کارش در تبوک انداخته است
کار او، صبح و عشاش مفردست
عزم خدمت را به جان برداشته است

... در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱ - سر آغاز:

محمد طرفی عزیز
حسام الدین چلبی. برای مولوی به غیر از شمس که تحولی در شخصیت ایشون ایجاد کرد و جایگاه عجیب و غریبی داره، صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلبی هم بسیار مهم و تاثیرگذار بودن.
حسام الدین آخرین یاری بود که مولوی تا پایان عمرش رو در صحبت اون می گذروند و از بین این سه نفر از همه کم سن تر هم بود. در ضمن حسام الدین از اصلی ترین عوامل پیدایش مثنوی بوده که بارها و بارها مولوی از ایشون به عنوان طالب معنی نام برده و نقش غیر قابل انکاری در سرودن مثنوی داشته.
بنده چند جمله ای عرض کردم، برای اطلاعات مفصل تر می تونین کتابهای مختلف در مورد شرح زندگی مولوی رو مطالعه کنید. این شخصیت انقدر مهم هست که حتما در تمام کتابهای در مورد مولوی از ایشون یاد بشه.
با احترام.

ادوین در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷:

دوستان معنی و مفهوم دقیق و صحیح این بیت رو کسی می‌دونه؟؟؟
"چون اعجمیند خلق جمله تو با همه ترجمان ما باش"

نادر.. در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۲ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترجیعات » ترجیع بند - ما گوشه نشینان خرابات الستیم:

ماهان عزیز به نکته زیبایی اشاره نمودید..
پیشتر بیتی با این خصوصیت نوشته بودم که تقدیم می کنم:
وداعت همچو اهنگی حزین بنشست چون بر لب
انار دل همی خون ریخت از این جامه درّانم ..

زهرا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳ - موعظه در رفع امل:

در مصرع دوم بیت سوم، «سوءالمزاج حرص اثر کرده در قوا» صحیح است

پروین رنجپور در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴ - مسمط چهارم:

بسیار قشنکه واز منوچهری سوای خیزید و خز ارید که در دبیرستان یاد گرفته بودم شعری نخوانده بودم .زبان شعر به پارسی نزدیکتر است؟
با سپاس فراوان...
پس از حافظ وخیام و مولوی به گلستان شعر و ادب پارسی منوچهری را هم باید بخاطر داشت .
بدیهی است اموزش شعرا و بزرگداشت انها کاری است که فراموش شده است ومردم دچار روزمرگی اند تا لذت بردن از خواندن شعر...
باز هم قدر دان کار پر ارزش شما هستم.

وحید قاسمی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:

به نظر من "بر شده" می تواند هم صفتی برای سپهر و هم برای پرویزن باشد بسته به محل قرار دادن کاما، ایضا معنی "بر شده" هم به نظر من "بر افراشته شده" و "بالا گرفته شده" می تواند باشد با این حساب می توان گفت:
سپهر برافراشته شده، پرویزنیست... یا
سپهر، پرویزنِ بالا گرفته شده ایست...
که به نظر من معنی اول زیبا تر است چون بیت و شعر در مورد دور گردون و سپهر باژگون است.

۱
۳۳۸۲
۳۳۸۳
۳۳۸۴
۳۳۸۵
۳۳۸۶
۵۶۲۷