سید رضوی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۰ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » کسری و دهقان:
سلا جوز بن بی معنی هست
هیچ دهقان زجوز بر در عمر
بر =ثمره
فرهاد در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۴۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:
اینکه گویند که بر آب نهاده است جهان . .
بن طر بهتر میآید از (آنکه گویند . . . . .)
مطلبی هست لطفا راهنمایی فرمایید
احمد در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۰ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۲:
با عرض سلام و خسته نباشید،
کلمه ی "عشق" در مصرع اول نیاز به اصلاح دارد.
با سپاس
khayatikamal@ در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۸۱:
6767
گمنام-۱ در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲:
جناب اشراق
" دل زجان برگیر" و " دربر گیر یار مهربان"؛
گر ” بدین ، به این " مقدارت " آن دولت '" میسر میشود.
و
" آب شوق " از چشم سعدی میرود بردست و خط
لاجرم ، چون شعر " می آید " سخن تر می شود.
سخن از این و آن است و آب شوق که شعر میشود.
گمنام-۱ در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:
آ حسین -1 گرامی
روی سخن این کمترین نه با آ رضا دشتی که گفته
دیگران آورده اند که با همان دیگران است
عیب نمی جویم و طعنه نمی زنم .
کم نیستند آنان که نه تنها فریفته که شیفته اروپاییان اند باور بفرمایید.و
مباد که جز سخن مهر بگویم ور کس یا کسانی رنجیده اند بر من خواهند بخشود.
Amin در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:
تو عاشق خندان لبی من بی دهان خندیده ام. باز اینجا مقایسه عقل و عشق است، منظور عاشقی که با لب فیزیکی و مشهود می خندد، و عاشقی فرا رفته و گذشته از مرز فیزیک که خود خنده عشق است، اصل و بنیان عشق که از بعد مکان و ظاهر گذشته و با اصل خنده عشق یکی شده.
وفایی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۵:
البته که دارای بار مرد سالاری نمی باشد !
بلکه دارای این پیام می باشد که زنان که خود به خود و طبیعتا مظهر عشق و کمال هستند ، و این مردان هستند که دچار نقصان اند و احتیاج دارند که به قول شما در عشق و عشق ورزی تمام وجودشان را فدا کنند تا تبدیل به یک انسان کامل شوند .
این آقایون هم در طول تاریخ ، هی خودشان را تحویل گرفته اند ...
وفایی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۴:
بیت سیزدهم به این شکل خوانده می شود :
بس کن ، این گفت خیال است ، مشو وقف خیال
وفایی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۳:
مصراع دوم بیت پنجم سوالی است :
کو قراضهء تک غلبیر تو گر می بیزی ؟
وفایی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۲:
شاه جهان ، خداوند است .
و در بیت آخر مولانا نمی گوید اگر نسبت به آنچه دیگران می گویند واکنش نشان ندهی مثل آینه می شوی . بلکه می گوید اگر همه دل گردی مثل آینه می شوی . اگر سراسر دل شوی و بحث و جدل های عقلانی را رها کنی . یا به قول شما نسبت به حرف دیگران واکنش نشان ندهی . اما اصل بر "همه دل شدن " است و خاموشی و وارد حیطه کلام نشدن خود به خود پس از همه دل شدن بر انسان عارض می گردد .
اندیشه را رها کن و دل ساده شو تمام
چون روی آینه که به نقش و نگار نیست
nabavar در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:
جناب گمنام گرامی
شما از جایی خوانده اید و ایشان در جای دیگر . این عیب نیست که با طعنه می فرمایید و عیب می جوئید.
اگر اطلاع موثق تری دارید بفرمایید تا ماهم روشن شویم
اینجا دوستان جمعند اجازه دهید جز سخن مهر نباشد.
زنده باشید
nabavar در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵:
آقای منوچهر تقوی بیات گرامی
کاش همان مرقوم می فرمودید که حافظ سروده بود .
می فرمائید : ”هر سخنی را هر جایی نگویید زیرا بیم آن می رود که زبان آزادگان، سر سبز آنان را به باد دهد. این سخن را مرغ صبح به سوسن آزاد گفته است“ تحریف نفرمائید .
می گوید : نمی دانم سوسن آزاد از مرغ صبح چه شنید که خاموش ماند .
دو دیگر : زمانی که معنا و تفسیر می فرمائید چه خوب که طبق گفته باشد ، نه انحراف . بیم تعزیر، تکفیر و کشتن را از کجای این غزل پیدا کردید ؟ که گفته خرقه پوشان کشتار می کنند ؟
دیگر آنکه : پیرمی فروش همان آئین پیر نوروزی و جشن و شادی نیست . این جمله شما هم از نظر تعبیر و هم از نظر معنا اشتباه است .
به قول خودتان : با آرزوی درک و دریافت درست از نوشته های ارزشمند حافظ
زنده باشید
وفایی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵۸:
مصراع دوم بیت دوازدهم :
چو غلامی ورا تو به شهان حرام داری
( یک " ی " در آخر غلامی اضافه نوشته اید )
یعنی : چون تو ، غلامی او را به شهان حرام داری
وفایی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵۷:
بیت نهم و دهم در دیوان شمس به جای چو ، تو نوشته
تو بدان لطیف خنده ، همه رابکرده بنده ....
تو صفات حسن ایزد ، عرقت به بحر ریزد ....
وفایی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵۵:
مصراع دوم بیت اول در دیوان شمس به این صورت نوشته شده :
شب و روز در نمازی ، به حقیقت و غزایی
" غزالی " نمی تواند درست باشد چون با ابیات دیگر ، هم قافیه نیست .
منوچهر تقوی بیات در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵:
با درود و مهر برای همه ی کسانی که این نوشته را می خوانند.
این غزل در ستایش بهار و جشن بهار است. برابر با نوشته ی کتاب نوروز نامه که منسوب به خیام نیشاپوری است، آیین نوروز و می یا شراب از یافته های ایرانیان است. پیر می فروش همان آیین پیرنوروزی و جشن و شادی است. پیرمغان، پیرمیخانه، پیر میکده، پیر خجسته پی، پیر خرابات، پیرِما، همه اشاره دارد به فرهنگ دیرینه ی ایرانی که می را گرامی می داشته است. واژه های تهنیت، طرب، عیش، ناز، نوش، نافه گشا، خروش مرغ، لاله، افروختن، گل، عشرت، مجلس انس، پیاله، میخانه و مستی، همه از لوازم جشن و شادی است. ایرانیان پیش از آمدن زرتشت، در همه ی روزهای سال به بهانه ی جشن آن روز ویژه، برای خود شادی می آفریدند. حافظ در این غزل با فرارسیدن بهار چندین پند اندیشمندانه به ما می دهد:
ـ "به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش" گوش هوش؛ گوش درون و گوش خرد است. این سخن را حافظ از سروش درون یعنی ندای درون خود شنیده است.
ـ هر سخنی را هر جایی نگویید زیرا بیم آن می رود که زبان آزادگان، سر سبز آنان را به باد دهد. این سخن را مرغ صبح به سوسن آزاد گفته است.
ـ تفرقه و جدایی اهریمنی است. مجموع و متحد شوید تا اهریمن را وادار به فرار کنید.
ـ سخن مجلس انس را نزد نامحرم به میان نکشید. در نزد خرقه پوش سرپیاله را بپوشانید. چون بیم تعزیر، تکفیر و کشتن شما می رود.
ـ حافظ از زهد ریا دوری می کند، جانماز آب نمی کشد و به میخانه و فرهنگ می و جشن و شادی روی می آورد. "عاشق و رند و نظربازم و می گویم فاش" رند کسی است که سنت های خرافی را نمی پذیرد و باطنش پاک است. نظرباز کسی است که با دیده اش از زیبایی های جهان بهره مند می شنود و به شنیدنی ها باور ندارد.
با آرزوی درک و دریافت درست از نوشته های ارزشمند حافظ.
امین افشار در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و هشتم:
والله که زیبا میکُشی، حقا که نیکو میکِشی
بیدست و خنجر میکُشی، بیچون و بیسو میکِشی...
امین افشار در ۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و هشتم:
درود
بیت نهم بند آخر هم به لحاظ وزنی و هم معنایی درست نیست که باید بدین گونه اصلاح گردد:
ای لا، مرا بردار کن، زیرا «به الّا» میکشی
واضح است که «لا» و «الّا» جناس دارند و «الّا» هم به لحاظ لفظی و هم معنایی به قرینه لا آمده است.
بدرود
یاسر در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳: