گنجور

حاشیه‌ها

sara در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۱۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۶ - مطایبه:

بیت:
دلم را انده امروز بس نیست
که می اندوه فردا وام گیرد
یعنی: اندوه امروز برای دل من بس است و چرا باید بر این اندوه فعلی، غم فردای نیامده را هم بیفزایم.
مصرع دوم در حقیقت این گونه است: که اندوه فردا را وام می گیرد. بین می و گیرد فاصله افتاده.

 

اببراهیم رمضانپور در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

بله هفت شهر عشق .
مگر حافظ می خواهد بدور در بیاورد وو؟؟
که گفته الا یا ایهاساقی .وچرا گفته اند قبل از این که حافظ فوت کند به خانه حافظ روید مگر حافظ باز زنده شده ؟
روایتی هست از امام جعفر صادق ع
که سوال کردند. دیگران از این اقا که این بیت به چه کسی منصوب خواهد شد .
گفت به جز مهدی قائم به کسی دیگر نرسد که یزید مدعی ان بوده.
جرس فریاد میدارد .؟
صحیفه اسمانی ندا می دهد .حسین پناهی رحمت اله الیه چه گفت .

 

اببراهیم رمضانپور در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

ابسم الله الرحمن الرحیم .
هر چه نویسی چه خوب است .که جواب خواهد داشت .
گل نیلوفر ابی در زمین هم می روید .
اول باید گیاه شناسی را شناخت یعدا قظاوت کرد .
ودوم حافظ روح القدسی که مسیح است .و نه از جنس ادم .
ودوما باید هر چیزی از نخست تا اخر دانست .
نه هرکه چهره یرافروخت دلبری داند .
وقتی که صحبت از یک بیت می کنید باید با گفته های دیگر بیت حافظ به ان جواب داد .
مثلی می اورم .اگر ان ترک شیرازی .وقتی در باره این موضوع می خواهی قضاوت کنی .بیت دیگری جوابکوی بیت دیگری است .
یا رب این بچه ترکان چه دلیر ند به خون ؟؟؟این ترک با ان ترک چقدر متفاوت است .
پشمینه پوش هم .لباس نیست و بلکه منظور از تن و جسم ادمی است .حافظی دیگر .شاید که روح القدسی دیگر که از در ید بیضا کند .همچو موسی ارنی .
ودر ضمن در باره الا یا ایهاساقی .معنا کنید .وحافظ همان چشم سوم فرمانسونری است و نه شیطان .که نور وتاریکی .
عکاس شو سایه روشن شناس

 

ایمان در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۰ - حکایت مرید شیخ حسن خرقانی قدس الله سره:

در بیت آخر، " بی حسیب" صحیح است

 

ایمان در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۰ - حکایت مرید شیخ حسن خرقانی قدس الله سره:

بیت آخر "بی حسیب" صحیح است

 

رضا یاهو در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۴:

به نظر این حقیر بیت 10 به جای شوی ، شدی قراردهیم و به صورت پرسشی بخوانیم زیباتر است .
گوید نی تازه شدی؟ بی حد و اندازه شدی ؟

 

روفیا در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۲ - هم در بیان مکر خرگوش:

عمر همچون جوی نو نو می رسد
مستمری می نماید در جسد
پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتیست
مصطفی فرمود دنیا ساعتیست
این امر در مقیاس کمی بزرگتر از لحظه که همان شبانه روز است نیز صدق می کند،
گاهی ما خیال می کنیم دارایی مان، وضعیت فیزیکی مان، خانواده، سوابق و... به ما بسته هستند،
حال آن که هرروز مانند یک زندگی جدید و دوباره، یک حیات نو پس از مرگ است، هر روز مانند یک برگه امتحان جدید است، گویی آموزگار مهربانی به مدت شصت یا هفتاد سال هر روز یک برگ آزمون به ما می دهد. دوباره روز بعد از در می آید و می گوید فرزندم اندوهگین نباش، من به تو یک برگه آزمون دیگر می دهم و اگر در این آزمون پاسخ های نادرست پیشین را درست کردی، آن خطاها را نادیده می گیرم!
پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتیست
همان مرگ و همان recycling و همان return که خیام بسیار بدان می اندیشید...

 

فرهاد در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲:

جناب امین کیخا، اینجا "کس" عام است و دربرگیرنده پیامبران نیز میشود. منظور شاعر این است که هیچ کس (از جمله پیامبرانی که شما تصور میفرمایید) مشکل اجل را حل نکرد.

 

کمال در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۵۵:

6776

 

کاظم در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مقام اهل توحید:

چون اعتقاد بر اینست که جسم اینجا و جان آنجاست و به ضرورت وزن شعر فکر میکنم مصرع دوم از بیت اول باید به این ترتیب باشد: قدم زین هردو بیرون نه نه اینجا باش ونه آنجا

 

بیژن در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۸:

لغت نامه دهخدا
دنگ . [ دَ ] (اِ صوت ) صدایی که از بر هم خوردن دو سنگ یا دو چوب برآید. (از فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث ) (برهان ). آواز افتادن چیزی سخت بر زمین و یا حکایت صوت خوردن دو چیز صلب به یکدیگر. درینگ : دنگ دنگ ساعت کلیسا. (یادداشت مؤلف ) :
 در جهان دیوانه را دنگی بس است 
خانه ٔ پرشیشه را سنگی بس است .
در زبان کردی هم کلمه "دنگ" به معنی " صدا" رایج است.
جمله حقایق ، دنگ تو...
هرچه تو بگوویی همه حقیقت است...

 

امیرحسین در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۳ - در محبت روحانی:

این شعر بسیار مختصر اولیا خدارا توصیف میکند. همانطور که در قرآن می فرماید: رجال لا تلهیهم تجارت و لا بیع عن ذکر الله.
بیاد حق از خلق بگریخته!
گرچه این مفاهیم و معنویات الان نیست گم شده ودر حد افسانه است. اما اصل آن درست است و انسان توانایی رسیدن به این حد ارتباط با خالق خودش را دارد
حافظ می فرماید: غلام همت آنم که زیر چرخ کبود- زهرچه رنگ تعاق پذیرد آزاد است

 

امید جوادی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

با سلام خدایش بیامرزد . هر بار که این شعر را می خوانم برایم تازگی و زیبایی دارد. شاعر شکر شکن شیرین سخن چه کرده با قند پارسی . دل به پرواز در آید . کاش ترکی بلد بودم و برای یکبار هم که شده حیدر بابا را به زبان خود شهریار می خواندم.

 

امید ت در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰ - بخت خفته و دولت بیدار:

اصلاحیه ی توضیح قبلی درباره ی معنی بیت « یار سود از شرفم……»
هنگامی که شنیدم معشوق بر من منت نهاده و به در ِ خانه ی من آمده است احساس سربلندی نمودم و از شدت افتخار و وجد و سرور، سر بر آسمان ساییدم(ثریا همان ستاره ی پروین است) اما صد افسوس که در آن هنگام خانه نبودم تا به پاس این لطف و مرحمت معشوق ، در مقابلش سجده ی شکر به جا بیاورم...

 

آرش در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۱ - پرسیدن آن وارد از حرم شیخ کی شیخ کجاست کجا جوییم و جواب نافرجام گفتن حرم:

این مثنوی چقدر ثقیله و سخت‌خوان. واقعا که لطف کلام سعدی کجا و مولوی کجا. واقعا اگه معنی -پند و اندرز و این داستانا- رو از مثنوی معنوی برداریم، چیزی که باقی می‌مونه چیز چشمگیری نیست.

 

علی عباسی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳:

گفتا چرا چو ذره با ""مهر"" عشق بازی/
گفتم از آنکه هستم سرگشته‌ئی هوائی
/چه بیت زیبایی
سعدی هم فرمود:
زآسمان بگذرم ار برمنت افتد نظری/ذره تا "مهر"نبیند به ثریا نرسد
وحافظ هم که ارادتی بی پایان باین دو استاد خود دارد چنین،مفاهیم ذره و ایهام مهر را که مسبوق ب سابقست در ادبیات میپروراند:
به هواداری او ذره صفت رقص کنان/تا لبِ چشمه ی خورشید درخشان بروم
ویا میگوید:چو ذره،گرچه حقیرم،ببین به دولت عشق/که در هوای رخت،چون به مهر پیوستم

 

پیمان قیامی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۰ - ثروت - زن - کردار :

در بیت یکی مانده به آخر واژه کوه غلط است و صحیح آن کره میباشد. مصرع به این معنی است که سرمایه مادی از روی اکراه شمعهایی روشن نمود .

 

غفار در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

در آغاز بیت پنجم به نطر می رسه "ای روشنی بخش بصر" صحیح تره.

 

فروزانفر در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۱:

در یکی از نسخ تقریبا معتبر و قابل اعتنا ، بیت دوم این غزل را به صورت زیر دیدم
ما به بغداد جهان (بانگ) انلحق می زدیم
پیش از آن کین دار و گیر (نغمه )منصور بود
تصور میکنم بانگ در مصرع مناسب تر باشد

 

سیدمحمد در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

ساحله ی گرامی
کاش این فرمایش نمی کردی در تفسیر و تعبیر بیت
ز دوستان به جفا سیرگشت مردی نیست
جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم
به نظر من این بیت بوی زن ستیزی و تعصب خشک مردان زمان سعدی را به یاد می آورد
انگار می گوید: از مردانگی به دور است که از جفای دوستان برنجم ، اگر جفای دوست را مردانه تحمل نکنم ،
پس مانند زن هستم
تفسیر استادی که نام بردید را نمی دانم ، ولی بازهم تحقیر زنان است از سوی بزرگی چون سعدی ، خوشحال می شوم نظری غیر ازین را هم بخوانم
زنده باشی

 

۱
۳۳۶۹
۳۳۷۰
۳۳۷۱
۳۳۷۲
۳۳۷۳
۵۰۴۴
sunny dark_mode