گنجور

حاشیه‌ها

علی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:

چه پیش آمد جان را که پس انداخت جهان را
بزن گردن آن را که بگوید که تسلا
معنی این بیت را اگر کسی میداند بگوید

lordloss در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۶ - در شکایت و عزلت و حبس و تخلص به نعت پیغمبر اکرم:

من اولین بار که بیت اول این قصیده بسیار بسیار زیبا رو خوندم گریه کردم.درود بر روح پاک خاقانی درود

گردوزاری در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶:

سلام در بعضی از کتب قدیمی مثلا قرن نهم در بیت اول بجای (یار) (شاه ) آمده

گمنام-۱ در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱ - دیباچه:

روفیای گرامی،
نمونه درخشان " انحطاط " اندیشگی در روزگار امروز همانی است که ازو نام برده اید.
رویارویی او با برخی اندیشمندان چپ را در سالهای نخستین انقلاب ، از یاد نمی برم چگونه خرد ورزی را با خرافه می کوبید ، و اینک در سرزمین بازرگانی کلان به پردازش ان در جامه ای نو سر گرم کرده است.
جایی که 47٪ مردمان باور دارند جهان در کمتر از هفت هزار سال پیش از هیچ به پیدایی آمده است.
نیک ار بنگریم پر خوَیش در آن خواهیم دید
دو دیگر خوش برگشتید، اما در سرزمینی که در بوستانش همیشه گل است نگران از دست رفتن تک درختی مباشید، دل بر خاموشی آوای کاریزهای کهنی بسوزانید که نابودیشان آبادیها، مردمان و درختان بسیاری را به گور سپرده است.

محسن در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

باسلام.ادبیات مولانا الهامی است واز این حیث معزه ی الهیست لذا بعضی از واژگان یا جملات که ذهنمان معنی انرا درک نمی کند ممکن است صدهاسالها بعد رمزگشایی شوندواینست هنر حضرت مولانا اگر کسی خواست ره صد ساله را یک شبه برود باید به همان میزان هم عاشق باشد

مهدی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:

در بیت هفتم علیرغم نظر دوستان که "گرم" را "اگر مرا" برداشت میکردند و تصحیح آن را "گرش " اعلام میکردند باید گفت که منظور در اینجا "اگر هم " میباشد یعنی اگر هم آن را با باده بشویید و نیازی به تصحیح لسان الغیب نیست

نادر.. در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:

مرا به کار جهان هرگز التفات نبود،
"رخ تو" در "نظر من" چنین خوشش آراست ..

ایرانی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۳۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر:

قسمتی ار این مثنوی زیبا توسط استاد غلامحسین بنان همراه با پیانو استاد مرتضی محجوبی به زیبایی بسیار در گوشه شهابی اجرا شده است.

شهراد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۲۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۵۵:

دوستان عزیز
معنی این رباعی خیلی سادست:
تا من وتو وجود دارد دشمنی وجود دارد پس ما نا محرمیم (از پس پرده) و به این دلیل از اسرار و معماها بی خبریم.
وقتی از من و تو گذشتیم محرم میشویم (پرده در افتد) و دیگه بحثی، جدلی (من و تویی) وجود نخواهد داشت. جنگ، دعوا و نا آرامی (من و تو =دشمنی) پایان خواهد یافت.

محمد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲:

الحق که سعدی شاعر به تمام معناست.
گفتگوی عاشقانه با معشوقی که امیدی به وصالش ندارد و خود را در حد و مرتبه او نمیداند را بسیار زیبا به ادا کرده است. عشق و حسرت و سوز دل...
شنیدن آواز جناب افتخاری که در آلبوم کاروان در مایه اصفهان و بر روی چند بیتی از این غزل خوانده است را به علاقمندان شعر و موسیقی پیشنهاد میکنم.

nabavar در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

اردشیر خان
سخن شما از روی محبتی ست که به سعدی دارید
یک بار حاشیه ی آقای ” حسین 1 “ را با دقت بخوان ، شاید نظرت بر گردد
شاد باشی

... در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳:

با اجازه از دوستان، بنده عذر میخوام که بین بحث عزیزان وارد میشم، مطلبی هست که شاید ذکرش مفید واقع بشه.
ببینید شما اگه با استفاده از تعاریف قافیه و ردیف بخواید در مورد این غزل دنبال قافیه بگردید، موفق نمی شید قافیه ای پیدا کنید. در واقع اگه مثل یک ماشین رفتار کنیم و از کدهای تعریف شده برای قافیه استفاده کنیم، این غزل فاقد قافیه هست.
اما در دیوان شمس به غزلیاتی بر می خوریم که دارای ردیف هایی بیش از یک کلمه هستن، در واقع ردیف هایی که به شکل یک جمله در هر بیت تکرار میشن. ردیف هایی مثل «بی تو به سر نمی شود»، «مستان سلامت می کنند»، «چیزی بده درویش را» و «آهسته که سرمستم».
در این غزلیات معمولاً وضعیت قافیه مثل همین غزل هست و قافیه مشخصی طبق تعریف نداره. اما مواردی هست که این غزلیات رو از عیب قافیه مبرا می کنه. به این موارد اشاره می کنم:
اول اینکه وزن این غزلیات یا اوزان دوری هستن (مثل همین غزل) یا اوزان متحدالارکان (مثل مستان سلامت می کنند).
دوم اینکه تقریباً در تمامی ابیات قافیه درونی رعایت شده.
سوم اینکه معمولاً در این غزل ها هر بیت به چهار بخش تقسیم میشه که یکی از این چهار قسمت همون ردیف تکرار شونده هست.
مجموعه این عوامل باعث ایجاد حس موسیقایی بسیار غنی در غزل میشن و هیچ کمبودی در این زمینه احساس نمیشه. از طرفی به نظر میرسه مهمترین رسالت قافیه هم همین ایجاد موسیقی (طبق نظر دکتر شفیعی، یکی از انواع موسیقی تحت عنوان موسیقی کناری شعر) باشه. عواملی که ذکر کردم فقدان قافیه به شکل سنتی خودش رو پوشش میده و باعث میشه خللی به شعر وارد نشه.
البته مولوی غزلی مثل «معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا...» رو هم داره که هم ردیف طولانی «تا باد چنین بادا» رو داره و هم قافیه به شکل سنتی در اونجا رعایت شده. ولی حقیقتاً فکر نمی کنم بین این غزل و همین غزل «بی تو به سر نمی شود» تفاوتی از نظر حس موسیقایی وجود داشته باشه و از یک سطح غنای موسیقایی برخوردار هستن.
بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که این ردیف های طولانی عمدتاً فاقد معنای مشخصی در رابطه با سایر اجزای بیت هستن. یعنی ممکنه شما در بعضی از ابیات نتونید ارتباط مشخصی بین ردیف و کل بیت برقرار کنید. این هم به این خاطر هست که این ردیف ها بیشتر وظیفه شون ایجاد موسیقی هست و به عنوان یک ترجیع عمل می کنن. این غزل ها هم عمدتاً مربوط به مجالس سماع مولوی هستن.
برای اطلاعات بیشتر در این مورد حتما یه نگاهی به کتاب عالی «موسیقی شعر» دکتر شفیعی بندازید. ایشون علاوه بر اشاره های مفید در متن کتاب، یه فصل جداگانه در مورد موسیقی شعر مولوی دارن که بسیار راهگشا هست.
عذر میخوام که طولانی شد.
با احترام.

روفیا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱:

یکی از المان های حاضر در اشعار خیام احترام و ارج نهادن به موجودات خصوصا عناصریست که مستقیما با خاک در ارتباط هستند.
احترام به سبزه، کوزه شکسته، گرد و خاک...
چیزی که ما ایرانیان چندیست ادب مقام آن را به فراموشی سپرده ایم!
بر فراز مزرعه ای که در روزهای نوروز در آن مشغول کار بودم درخت جنگلی ای که بومی منطقه سوادکوه است با نام «ولیک» هر سال با شکوفه های سپید بسیار چونان عروس می درخشید، در غیابم کارگر محلی تنها به دلیل اینکه درخت زیبا بر سر راهش بود و برای دور زدنش ناگزیر بود چند قدم اضافه بردارد با چند ضربه تبر آن را از میان برداشت، هنگامی که از او پرسیدم چرا این موجود جاندار زیبا را از میان برداشتی به راحتی گفت :
درخت هرزی بود، خودرو بود!
گفتم ناراحت شدم، گفت یکی از جنگل برایت می آورم!!
خیال می کرد من از جایگاه مالکیت سخن می گویم. گفتم آخر مگر تو درختی دیگر از جنگل بیاوری این درخت که نابودش کردی زنده خواهد شد؟!
کاش ما در صحرای سوزانی به دام می افتادیم تا میدانستیم یک درخت بومی خودرو چه قدر و منزلتی دارد!
یا حتی یک علف آبدار...
پندش ده و گو که نرم نرمک می‌بیز
مغز سر کیقباد و چشم پرویز

پوریا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳:

اگر این غزل رو با غزل قبل مقایسه کنید, بسیاااااااار زیبا میبینید, تفاوت دیدگاه دو غزل رو در عین حفظ اسلوب کلی شعر. واقعا جناب عراقی محشره

روفیا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴:

این رباعی برای مبتلایان به خودشاخ پنداری سروده شده است!
(:

روفیا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۸:

خیام بسیار رک و بیرحمانه خشن ترین سکانس زندگی بشری را یادآور می شود، خوش می آید مرا، زندگی حقیقی به همین رکی و بی ملاحظگی است...

مسعود در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

بسیار عالی ممنون از زحمات شما

اردشیر در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

با درود به همه ی دوستان بزرگوار
به زعم بنده سعدی در هیچ کجا قصد زن ستیزی یا اهانت به زنان را نداشته بلکه مفهوم "زنی" مفهومی است منفی در برابر مفهوم مثبت "مردی" که در آن روزگار این مفاهیم با ارزش های مربوطه مذکور کاملاً جا افتاده بوده و مورد استعمال بوده است. هر انسانی را باید در مقطع زمانی خود و در فرهنگ غالب روزگار خود سنجید و ارزشیابی کرد، در بیان ذهنیت سعدی ذکر این اشعار و متون میتواند خواننده ی امروز را روشن تر کند
بوستان باب ششم : شعر معروف یکی طفل دندان......
چو بیچاره گفت این سخن نزد جفت
نگر تا زن اورا چه مردانه گفت
گلستان باب ششم :
همچو نابینایی که شبی در وحل افتاده بود و می‌گفت آخر یکی از مسلمانان چراغی فرا راه من دارید زنی فارجه بشنید و گفت تو که چراغ نبینی به چراغ چه بینی.
که واقع بینی و صراحت و جسارت را اززبان زنان میشنویم.... و البته امثله دیگر هست که بنده اکنون بیاد نمی آورم.

سراج در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۷:

شود ز زخم زبان خارخار شوق افزون
که خار را پر پرواز می کند سیلاب
بیت بالا دوبار چاپ شده ،لطفاً حذف کنید،بی کران درود و مهر...

روفیا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱ - دیباچه:

درود
درباره پرسشی که دوست عزیزی مطرح کردند :
که چرا وقتی تمام صحنه ی عرفان و تصوف و فقر اسلامی و فقر عیسوی و فقر بودایی را سر هم کردیم ، یک پنیسیلین از آن میان در نیامد که دنیایی را از درد و مرگ نجات داد،
مشابه همین پرسش را یکی از شنوندگان آقای سروش از ایشان پرسید،
که چرا این اسلامی که معرفی می کنید با همه علوم نظری و بزرگمردان و سیاستمداران و ادیبان و سایر حواشی اش یک گاندی از میانش در نیامد،
پاسخ ایشان برایم تامل بر انگیز بود:
آقای سروش گفتند که ما خیال میکنیم ما سعدی داریم، حافظ و مولانا داریم، شبستری و ملاصدرا داریم، ما که اینان را نخوانده ایم، نفهمیده ایم، انحطاط یعنی همین...
ایشان افزودند که شما خیال میکنید چند در صد از واعظین اسلام تاریخ طبری را خوانده اند، از تاریخ اسلام چقدر می دانند...
به واژه نامه مراجعه کردم تا معنای واژه انحطاط را بیابم، پست شدن، پست شدن نسبت به چه؟
ما نسبت به چه پست شدیم؟
نسبت به تاریخ خود، نسبت به ادبیات خود، نسبت به امکانات و ظرفیت های خود، ما حافظ را می خوانیم تا در جای مورد نیاز به کسی که نظر مخالف دارد بتازیم که :
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی
مولانا میخوانیم تا اگر کسی به ما توهین کرد بگوییم :
گوش خر بفروش و دیگر گوش خر
کین سخن را در نیابد گوش خر
اصلا کاری به حافظ و مولانا نداریم، به دنبال کشف حقایق نیستیم، از مولانا و حافظ و از دین برای کسب مطامع خویش استفاده ابزاری می کنیم، در مجلسی بدرخشیم و یا خشم و حقارت خود را بر سر کسی خالی کنیم...
دریغ...
می گویند از بانکداری که پول مردم در بانک را به سرقت برده بود پرسیدند کیش تان چیست، گفت کیش خیام، گفتند چطور؟ مگر شیوه خیام چنین بود؟ به کدام سخنش عمل کردی؟!
گفت آنجا که گفته است این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار!!
بگویید آیا هیچ عقل سلیمی می پذیرد که آن سارق پیرو خیام باشد؟؟
ما به اندازه همان سارق از حافظ و خیام و سعدی و دیانت بهره برده ایم نه بیشتر، ما در حقیقت چون نحوی تنها حمال کتاب های صرف و نحو بوده ایم بدون آنکه از معرفت حقیقی بهره برده باشیم، البته اضافه می کنم که بنده هرگز مردم را متهم و محکوم نمی کنم، بلکه گمان می کنم باید در جستجوی علل جدایی میان مردم ایران و فرهنگ غنی دیرینشان بود بلکه بتوان راه برون رفت از این تاریکی را جست.

۱
۳۳۶۸
۳۳۶۹
۳۳۷۰
۳۳۷۱
۳۳۷۲
۵۴۷۲