فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
@7: ظاهرا: کم از=حداقل،دست کم. پس: حداقل بایستی که نگاه در این بوستان شاهی(= زیبایی معشوق) کرد چون نمی زاره ما دست بزنیم که (!).
... در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » بابٌ فی فرقِ فِرَقهم و مذاهِبهم و آیاتِهم و مقاماتِهم و حکایاتِهم » بخش ۵ - الفرقُ بینَ المقامِ و الحالِ:
کشف المحجوب هجویری از امهات متون صوفیه و اثری جامع و قابل ملاحظه در آداب و رسوم، مفاهیم اصطلاحات و افراد شاخص این طریق هست. گفته میشه عطار در تذکرة الاولیا از تذکره های موجود در این کتاب استفاده کرده. هرچند نه اطلاعاتی که در کشف المحجوب بیان میشه به اندازه تذکرةالاولیا کامل هست و نه نثرش به اون اندازه غنی و قوی.
اما مفاهیم عرفانی در کشف المحجوب بسیار موشکافانه مورد بررسی قرار گرفتن. البته همه چیز با متر و معیار و دیدگاه عرفانی خود هجویری سنجیده شده که به همراه استادش، ابوالفضل محمد بن حسن خُتَّلی (که ذکر ایشون هم در همین کشف المحجوب بیان شده) پیرو طریقه جنید و مکتب تصوف بغداد بودن.
این مطلب در مورد تفاوت های مقام و حال بیان شده که بحثی مفصل هست. اما نکته مورد نظر من بخش پایانی این قسمت هست که حکایتی بیان میشه در مورد نعره زدن بوحمزه از صدای مرغ حارث محاسبی. در این حکایت، حارث، بوحمزه رو به دلیل نعره زدن بعد از شنیدن صدای مرغ تکفیر می کنه و حتی برای کشتن بوحمزه هم دست به کار میشه. استدلال حارث هم اینه که چرا بوحمزه کاری کرد که به ظاهر به حلولیان منسوب هست. حارث معتقده مرغ که عقل نداره و از روی عادت و غریزه بانگ می زنه. چرا بوحمزه باید از این بانگ به یاد حق که منزه از حلول و اتحاد هست، بیفته. البته بوحمزه هم با اینکه معتقده قصدش از این نعره زدن با حلولیان متفاوت بوده، اما به علت شباهت صوری فعلش توبه می کنه.
حالا شما این نوع نگاه رو مقایسه کنید با حکایت معروف سعدی در گلستان که: «یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای خفته... » که دقیقاً در شرایطی مشابه، حق رو به شوریده ای میده که از بانگ مرغ مدهوش میشه و نعره می زنه.
دیدگاه کشف المحجوب متعلق به پیروان جنید و مکتب بغداد هست. مکتبی که پایبندی به ظواهر رو حفظ کرده و برای اصول اهمیت زیادی قائل هست. به نظر من همین پایبندی البته فضایی خشک و بسته خلق کرده که در اون خلاقیت های شگرف هنری مجال ظهور پیدا نمی کنن. اگر عرفان رو (بنا بر نظر دکتر شفیعی) نگاه هنری به الاهیات بدونیم، این مکتب از هنر دورتر و به الاهیات نزدیکتر هست، بر خلاف مکتب خراسان که از جنبه های هنری قابل توجهی برخوردار هست.
لیلی رابربند در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۶ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:
متاسفانه استقبال نیست عین غزل حضرت سعدی اینجا امده با یک تفاوت در بیت اخر به جای سعدیا ؛اوحدی امده
لیلی رابربند در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:
عین این غزل در دیوان حضرت سعدی هست فقط بیت اخر به جای اوحدی ؛ سعدیا امده
استقبال از یک بیت نیست عین غزل امده
روفیا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:
مردم به این دلایل می نمی نوشند: یا به این دلیل که دستشان تنگ است یا از ترس رسوایی و یا به خاطر عواقب مستی، ولی من به این دلایل نیست که می نمی نوشم، که باید برای می گساری دلیل داشته باشم، برای یافتن شادی باید بنوشم که چون تو بر دلم نشستی شادی از آن منست و من از می بی نیاز.
راست می گویید که جناب افشین بیت اول را معنی نکردند، نمی دانم چرا خیال کردم این معنا که گفتم در توضیح ایشان مستتر است!
پوزش می خواهم.
حمید رضا۴ در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴۲:
خانم رعنا فرحان این غزل را به سبک موسیقی blues بسیار زیبا اجرا کرده. (Rumi"s Prayer و یا دعای مطربان).
این موسیقی پس از دوران برده داری و از درد و رنج و از دل آمریکاییان آفریقایی تبار پدیدار شده.
نتها و فواصل شان در این دستگاه به گونه ای نواخته می شوند که همراه با شنیدن ناله هایی عمیق، صبوری و امید و شوق به زندگی نیز احساس میشود.
به نظر من به همین دلیل این سبک موسیقی توان بیان بسیاری از پیامهای مولوی را داراست.
مولوی در این غزل از نوازندگان که معمولا سهم کمتری از انگبین نسیب شان میشود قدردانی و از خدا برایشان آرزوی خوشبختی میکند اما در بیت آخر خود را تسلیم و خطاب به خدا می گوید که خود کریمی و نیازی نداری به تو گفته شود "چنان بخش و چنین ده".
پیوند به وبگاه بیرونی
مصطفا گلیاری در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۳۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸۶:
در مصرع اول کلمه «که» قبل از «جانها» از قلم افتاده
درستش اینه:
جز چشم تو ای شوخ که جانهاست فدایش
جایی دیگه هم دیدم که اینطور منتشر شده:
جز چشم سیاه تو که جانهاست فدایش
حمید رضا۴ در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۰۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:
خانم روفیای گرامی،
جناب افشین بیت اول را معنا نکرده بودند.
اما درباره بیت دوم تفاوت عمده ای بین برداشت خودم و برداشت ایشان نیافتم.
با پوزش، متوجه منظورتان نشدم اشتباهم کجاست.
روفیا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۵۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
درود حسین جان
اختیار دارید، شما قابل هستید و بس گران قدر، شک نکنید!
البته اسلام راستین دین تساهل و تسامح است، اگر کسی توان روزه داری را ندارد بر او سخت نمی گیرد. بنده که آن قدر پوست کلفتم که نه تشنه می شوم نه گرسنه تا دست کم هنگام افطار لذت صبحانه و ناهار و شام را یکجا برده باشم!
درباره ترس از خدا و گریه باید بگویم اینها احساسات یا ابراز احساسات ما درباره هویتی به نام « خدا » هستند، من احساسات خود را رها می گذارم، نه اینکه اراده کنم از خدا بترسم یا برنامه ریزی کنم امشب یک دو ساعتی از مهابت او یا از شرم گناهانم گریه و زاری کنم!
هرگاه مهابت و قدرت او را با تمام وجود حس کنم از حضور و اعلام حضور در برابرش می ترسم و هر گاه از خطاهایم متاسف و متاثر شوم می گریم، اگر این ابراز احساسات به طور ارادی صورت گیرد گمانم نوعی نقش بازی کردن است، می دانید که همه ما در درونمان یک هنرپیشه کوچولو، یک دزد کوچولو، یک دیکتاتور کوچولو یا یک ویرانگر کوچولو داریم، در هر لحظه از زندگی مان که نقش بازی می کنیم ما آن لحظه را زندگی نکرده ایم.
روفیا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:
بانو هایده گرانقدر نیز بخشی از این غزل باشکوه را خوانده است...
خرم روزگار در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۱۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:
سفارش میکنم در خوردن افسوس تعادل را رعایت فرمایید مبادا خدای ناکرده دچار دل درد و دیگر اختلالات بدنی شوید.
دانیال در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:
سلام وعرض ادب خدمت دوستان.نظر همه عزیزانی که در مورد نوع عشق از نگاه حضرت سعدی بیان شد محترم . دوستان دلیل ماندگاری قرن ها وهزاران سال اشعر بزرگانی چون سعدی، حافظ، مولوی، عطار،ابوالسعید ابولخیر وبزرگان دیگر این است که نگاه این بزرگان به عشق نگاهی بسیار والا تر از عشقی زمینی،ودر واقع نگاهی الهی میباشد، واین بخاطر نگاه عرفانی و بعضا عقاید صوفی گرایانه این بزرگان میباشد.ودر اخر اینکه برای عشق زمینی شعر سرودن نهایتن حاصل چند بیتو چند شعر نه اینکه عمر خود را پای آن نهادن وسرودن دیوان ها . با تشکر از همه.
سپند در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۳۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:
آدمی افسوس میخوره بحال سخنوری چون سعدی که باید اینگونه تنگ نظرانه با جستارهای انسانی برخورد کند شاید گفته شود که این سخنان و دیدگاه او برای چند صد سال پیش است ولی باید گفت خوبی و حق همیشه خوب و حق هستند و بدی همیشه بد: براستی چرا باید در این بیتها " ای کریمی که از خزانه غیب ..." گبر و ترسا را تنها بخاطر باور و دینشان دشمن خدا بداند و از سوی خدا بر این انسانها و بندگانش منت بگذارذ که آنها را هم روزی میدهد در حالیکه اگر دست شاعر بود این دشمنان!! را از روزی و شایدزندگی تنها بنا بر باورشان محروم میکرد !!!
nabavar در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:
روفیا خانم گرامی
کاملاً با شما موافقم اگر تعادل مراعات شود ، من ازین لذات و برکاتی که سرکار بر شمردید محرومم .
چون حاظر نیستم 16/17 ساعت بدون آب درین گرما برای درک ارزش حقیقی اطعمه و اشربه به قول شما ، و خرق عادت سَر کنم . گمانم برین است که لطمه ای که به انسان وارد می شود بسیار زیانبار تر است از برکت اش. برای انعطاف پذیری روح ، قدرت انطباق با شرایط سخت غیر منتظره راه های بهتری هم هست . زمانی که امری بر گروهی واجب شد به معنای اجبار و زور است و پیروان از ترس و یا به امید پاداش سعی در انجامش دارند .
آیا شما با ترسیدن از خدا موافقید ؟
با گریستن ، شب زنده داری و زاری چطور ؟
با این گفته : اندازه نگه دار که اندازه نکوست، بسیار موافقم .
سپاس از شما که مرا قابل دانستید
افشین در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:
حرف چبود، تا تو میترسی از آن
حرف چبود،خار دیوار رزان
س ش در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۹:
در بیت پنجم "بگذری" باید "بگذاری" بوده باشد...
( توجه بفرمایید که بجای "گذاردن" بمعنی جای گذاشتن یا ساکن ساختن است ... و با "برگزاری" یا گزاردن بمعنی انجام دادن ، فرق دارد.)
س ش در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۹:
در بیت سوم "ساکن باش" باید "ساکت باش" بوده باشد تا با اظهار در مصرع دوم همخوانی بهتری کند..!
عبدالحسین ابراهیمی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳:
در این بیت شیخ بهایی از صنعت ایهام بهره برده است
کلمات صرف و نحو و بدیع و معانی در این بیت به شیوه جذابی دو معنا از ان اراده شده است
وی اس تی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰ - بر سر خاک ایرج:
شهریار یکی از گنجینه های بهترین شعرا
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱: