گنجور

حاشیه‌ها

tb در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در ستایش حضرت رسول (ص):

درود
بیت ششم "بو که قبولش کند" صحیح است. کلمه " بو" به معنی امید و ارزو است، بنابراین معنی مصرع این است : به ارزوی اینکه بلال محمداو را بپذیرد. در پناه حق

 

حمید در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

استاد سخن سعدی
" من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود "

 

رضا یاهو در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵:

هر چند تعابیر دوستان از بی ذوق قابل تامل است اما این واژه وزن شعر را بر هم می زند .

 

رضا مصلح در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۵:

به نظر میاد در بیت پنجم ، مصرع اول به جای کلمه "بنماند" باید با "و نماند" شروع شود
و نماند هیچ اش الا ...

 

سید محمد در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۷:

محسن جان
شاید منظورش هشت به اضافه ی چهار مساوی دوازده امامش باشد
زنده باشی

 

صنم در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:

,knl

 

صنم در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:

منظور شاعر اینست که نگارش گره را از ابروی یاران باز کرد و گشود یعنی خنده بر لبشان آورد و این گره را بر دلشان در عوض زد یعنی دل هایشان را به هم نزدیک کرد و در مجموع به معنای اینست که کینه را ازبین برد و الفت بین دوستان پدید آورد

 

کمال در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۵۳:

با تبریک مبعث پیامبر اسلام
جمع این رباعی حاصل شده از: 26223

 

اباذر در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۵:

فکر نمیکردم یکی از استثنائی ترین اشک های زندگیم رو در حال خواندن یک شعر بریزم. سپاااااااس . لحظات شیرینی رقم خورد

 

ساعی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۳:

سیر نمی‌شوم ز تو نیست جز این گناه من
سیر مشو ز رحمتم ای دو جهان پناه من
فکر کنم بحث وحدت هست که مولانا هم از زبان خود صحبت می کند،هم از زبان معشوق خود،زیرا فاصله ای بین این دو نیست،عاشق و معشوق یکی هستند.
اول می گوید: سیر نمی‌شوم ز تو نیست جز این گناه من
در جواب به صورت تلویحی از زبان معشوق می گوید:
سیر مشو ز رحمتم ای دو جهان پناه من

 

علی عباسی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲:

آنچه که در کلیت این غزل قابل فهم ست ظاهرا این غزل همزمان بابسته شدن میکده ها در زمان امیرمبارز الدین سروده شده ست.
این غزل پر از ایهامات استادانه ی حافظ هست ازجمله:
خم نشین//کاسه گردانی لاله(رک ب مکتب حافظ منوچهر مرتضوی)//در پرده سخن گفتن//بریدن موی چنگ...
اما بنظرم یکی از تعزیض ها و شوخی های استادانه ی حافظ در عبارت""بیت الحرام خم"هست که بینظیره،که منظور همان "خم "هست که خانه ی شراب محسوب میشود و البته البته شرعا "حرام" حال آنکه ایهام دیریابی به کعبه دارد و موهم کعبه ی مسلمین نیز هست....بنظرم اوج غزل این عبارت باشه

 

علی عباسی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲:

درمورد بیت سوم باید گفت که کسره ی خمر نشینِ شراب ضروری و لازم است در غیر اینصورت بیمعنی و مخل وزن است،چرا که حافظ درین بیت معنی اصلی و ایهامی ""خم نشین"" را بهم آمیخته وبدین نحو "خم نشین صفت "افلاطون" است و اضافه ی "فلاطون خم نشین" به "شراب" تشبیه است.
یعنی شراب به افلاطون خم نشین تشبیه شدست.ونیز خم نشین صفت شراب ست و هر دو معنی باهم مفهوم کلی را میرسانند.
درواقع سر حکمت را باید از شراب که در حکم افلاطونِ مکتبِ میکدست پرسید و ازو اسرار عشق و راز آفرینش را پرسید،چنان که درجای دگر میگوید:
بیاتا در می صافیت راز دهر بنمایم//بشرط انکه ننمایی به کج طبعان دل کورش

 

وحید در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۸:

طوفان از زبان یونانیست وریشه آن توفیدن نمیباشد

 

محسن در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۷:

منظور از هشت و چار چیه؟

 

بابک چندم در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

روفیای عزیز،
مستوری: پوشیدگی، در نهان بودن، در خفا بودن...
مستی: همان "مستی و راستی" که شنیده ایم، عیان، بی پرده، آشکار، صاف و راست بودن...

 

مجتبی خراسانی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

فراق پخته می کند و مهذب می کند...

 

مجتبی خراسانی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

بسم الله الرحمن الرحیم
آن زمان که شمس به جلال الدین زسید، او شیخ شهر بود و مریدان داشت و در وضعی نبود که بتواند به سفر برود و چنین بود که شمس خود هرچندگاه یک بار به سفر می رفت و مولانا را به خود رها می کرد.
چنان که در مقالات آمده است:
(این تکه از مقالات را چندبار بخوانید و در آن دقت کنید)
«اگر چنان توانی کردن که ما را سفر نباید کردن، جهت کار تو و جهتِ مصلحت تو، و کار هم بدین سفر که کردیم برآید، نیکو باشد. زیرا که من در معرض آن نیستم که تو را سفر فرمایم، من بر خود نهم رنج سفر را، جهت صلاح کار شما، زیرا فراق پزنده است. در فراق گفته می شود که آن قدر امر و نهی چه بود، چرا نکردم؟ آن سهل چیزی بود در برابر این مشقت فراق...من جهت مصلحت تو پنجاه سفر بکنم. سفر من برای برآید کار توست. اگر نه مرا چه تفاوت؟ از روم تا به شام، در کعبه باشم و یا در استنبول، تفاوت نکند. الا آن است که البته فراق پخته می کند و مهذب می کند.»
جلال الدین خود نیز به این نکته واقف است و می داند که فراق شمس فراق مصلحتی است برای تهذیب او. داروی تلخی است که طبیب عشق ـ آن پیر مرموز تبریزی ـ از سر خردمندی و فرزانگی به منظور شفای جان او تجویز کرده است و او باید آن را پذیرا گردد و مراقب تاثیر شفا بخش دارو در مزاج خود باشد. این مضمون را جلال الدین در غزلی تازی خطاب به شمس آورده و جالب توجه است که هم در سخن شمس و هم در کلام مولانا روی کلمۀ «تهذیب» تاکید شده است:
ان کنت تهجرنی تهذبنی به
انت النهی و بلاک لا اتهذب
ما عشت فی هذا الفراق سویعه
لو لا لقاؤک کل یوم ارقب
انی اتوب مناجیا و منادیا
فانا المسیی بسیدی و المذنب
تبریز جل بشمس دین سیدی
ابکی دما مما جنیت و اشرب
تو اگر از من دوری می گزینی برای آن است که مرا مهذب گردانی
آخر تو فرزانگی و خِرَدی که بی تو من مهذب نتوانم شد
اگر نه امید دیدار تو همیشه با من بود
این جدایی را یک دم تحمل نمی توانستم کرد
اینک که با تو در مناجاتم و تو را می خوانم، توبه می کنم
من با خداوندگار خود بد کرده ام، گناهکارم
تبریز به یمن وجود خداوندگارم شمس الدین شکوهمند شده و من به پادافره گناهی که کرده ام
خون می گریم و خون می خورم
بمنه و کرمه

 

میر ذبیح الله تاتار در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:

سلام
حضرت حافظ در این غزلش از بیوفای دنیا وبی اعتنا بودن به آن وشاد زیستن درفرصت کوتاه حیات میگوید
تذکر اسم آصف همان وزیر مقتدر حضرت سلیمان ومراد از خواجه خود سلیمان می باشد،
یعنی سلیمان و وزیر بااقتدار او هیبت و عظمت و وزارت و تسلط برباد وفهم زبان برمرغان همه به باد فنا رفت نابود شد.
وهمگان از این رباط دو در میروند منظور از رباط دو در دنیاست دری ورودی اش حیات ودری خروجی اش مرگ میباشد
بیت هشتم :
یک نصیحت زیباست : یعنی اگر بتو بال و پر قدرت ومقام داده شد زیاد بلند پروازی مکن از حد اعتدال بیرون مشو مردم آزاری مکن آخرالامر سرنوشت تو هم سرنگون بخاک است.

 

Me در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

شجریان این تیکه رو بدون موسیقی خونده! فوق العاده زیبا

 

محمد علی غلامی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:

در بیت اخر قافله سالاری چند با وزن بیت صحیح می باشد نه قافله سار!

 

۱
۳۳۷۱
۳۳۷۲
۳۳۷۳
۳۳۷۴
۳۳۷۵
۵۰۴۴
sunny dark_mode