سمیه تکر در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
شرح هر غزل را در کنار آن بگنجانید.
حبیب حصیر در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴۴:
در بیت اول مصرع دوم (سجدۀ چون آسمان بر آستانی داشتیم) درست است. ظاهراً آسمان در حالت خمیده گی سجده است. آستان که عبارت از مکان است محل سجده است نه ساجد.
حبیب حصیر در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۵:
همچنان در بیت چهارم مصرع دوم (خانۀ آسوده گی قفلش کریست) درست می باشد در اینجا (قفلش گریست) آمده که درست نمی باشد.
حمید زارعیِ مرودشت در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴:
.
تصحیحِ بیتِ دوم:
.
بارانِ مهر او بنبارید بر دلم
تا چشم من ز هَر (مژهای) ناودان نساخت
روفیا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » بیان وادی عشق » حکایت خلیلالله که جان به عزرائیل نمیداد:
معرفتی ما در درون خود داریم نسبت به دانایی، نکویی و زیبایی، و به گونه ای ذاتی این ویژگی ها را درک می کنیم و می ستاییم، هر کجا که آن را بیابیم. و میزان عشق و دلبستگی ما متناسب با حجم آن دانایی، نکویی و زیبایی است. می گویند فیلسوفی یک مساله هندسه را به دانشجویی تعلیم کرد تنها با یک سلسله پرسش!
مثلا از او پرسید مگر نمی دانی جمع زوایای مثلث چند درجه است و یا اینکه در مثلث متساوی الساقین عمود منصف دیگر چه ویژگی دارد!
اینچنین آن متعلم توانست تنها با دوباره به یاد آوردن یک سری اطلاعات پایه یک مساله دشخوار هندسه را حل کند!
داستان می خواهد بگوید ما نسبت به دانش ازلی یک معرفت و بینش ذاتی داریم ولی گاهی در اثر فراموشی یا بیماری یا سایر اشتغالات... راه گم می کنیم.
طبیعتا بزرگترین و تحسین برانگیزترین نمایشگاه دانش، زیبایی و خیر و برکت جهان آفرینش است با همه لوازم و ملزوماتش، معرفت ما نسبت به این مجموعه یا هر نیروی گردآورنده این مجموعه عشق آفرین است.
اگر پرسش جنابعالی این است که طلب، عشق و سپس معرفت ترتیب نامعقولیست گمان می کنم معرفت یک جریان پویاست، متوقف نمی شود، در آغاز بشر یک معرفت اجمالی در درون خود دارد ولی این معرفت در هیاهوی جهان کثرت تفصیل می یابد، نشانه بارز آن هر چه تخصصی تر شدن دانش ها در جهان معاصر است.
پس این درست است که ما نخست طلب می کنیم، طلب همه چیزهای خوب، ولی این طلب هم برخاسته از نوعی معرفت و بینش جزویست، آن عشق هم همین طور، به گمانم می توان گفت اولین سرمایه ای که ما در وجود خویش می یابیم همان معرفت است، نخست زیبایی را درک می کنیم، سپس دوستش می داریم، پس آنگاه می خواهیم آن را از آن خود کنیم، ولی سیر معرفت در این میان هیچ گاه متوقف نمی شود :
از محبت تلخها شیرین شود
از محبت مسها زرین شود
از محبت دردها صافی شود
از محبت دردها شافی شود
از محبت مرده زنده میکنند
از محبت شاه بنده میکنند
این محبت هم نتیجهٔ دانشست
کی گزافه بر چنین تختی نشست
مجتبی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:
کدوم زارع؟
خدا ازش بگذره
پدرام در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:
فک کنم وزنش باید اینطوری باشه
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
نامور در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۲:
در جواب اقای پرویز باید عرض کنم که اصلا هم بعید نیست که به جای واژه پادشاه واژه پادشا به کار رود چند مثال
من بندهام تو شاهی با من هر آنچه خواهی
میکن، که بر رعیت حکم است پادشا را از سیف فرغانی که از ارادتمندان سعدی است و هم عصر سعدی بوده .
که بر هفت کشور منم پادشا
جهاندار پیروز و فرمانروا
بزرگی و دیهیم شاهی مراست
که گوید که جز من کسی پادشاست
برین گفتهٔ من چو داری وفا
جهاندار باشی یکی پادشا
اگر پادشا دیده خواهد ز من
و گر دشت گردان و تخت یمن از فردوسی که بزرگترین سخنسرای پارسی گو است .پس سعدی اشتباه فاحشی نکرده اگر به جای پادشاه بگوید پادشا .
با احترام .
حبیب حصیر در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۵:
وزن شعر باید (فاعلاتن فاعلاتن فاعلات) باشد در بحر رمل و مزاحف واقع شده فکر می کنم شما وزن شعر را اشتباه تقطیع نموده اید. (خودنمایی - فاعلاتن) الی اخیر...
در بیت چهارم مصرع اول (واکش) درست است واکس نادرست است. مصرع اول بیت دوازدهم (مردرا در خلق منصف نبشتن) باید دقت شود فکر کنم کلمۀ نبشتن درست نباشد. اگر در کلیات چاپ بمبیی و چاپ کابل تطبیق شود اصل کلمه حاصل خواهد شد. ممنون
نادر.. در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۹:
پروانهٔ او شدم....
میثم در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۳:
سلام.1.خدمت عزیزی که فرمودند نی صحیح نیست عرض کنم که باید توجه داشت که زبان قدیم ما و به طبع شعرای ما همانند گویش مردم امروزی افغانستان بوده که زبان فارسی ایران به مرور به ابتذال کشیده شده.بنابراین در خوانش اشعار باید به لهجه اصیل توجه داشت برای مثال خانه را باید با فتح نون تلفظ کرد تا قافیه درست شود پس کلمه نی به معنی نه در شعر صحیح به کار برده شده است. 2.کلمه آنک در بیت 8 به معنی آن کسی که هست اما در بیت ششم آنک به معنی اشاره به نزدیک است که به زبان امروز معنی آن میشود ایناهاش و ایچنین است کلمه اینک به معنی اوناهاش که برای مثال در زبان روزمره ما میگوییم: احمد کو؟ در پاسخ میگوییم ایناهاش اینجاس.پس این کلمه هم در شعر درست به کار رفته. 3.شرح بیت سوم مصرع دو: مولوی میگوید که ای شمس من آمده ام تا از نزد تو زر و طلا ببرم(مراد از زر،معارف حقیقی یا همان سخنان شمس است) و اگر این که میخواهم را به من ندهی، خبر اینکه در اینجا زر انباشته شده را به تمام مردم شهر میرسانم و به همه میگوییم که تو گنج معرفت هستی تا تمام شهر به تو هجوم آورند در واقع نوعی تهدید شاعرانه و عاشقانه میکند. 4. شرح دشوار بیت هفت: تاب به معنی حرارت است.مولوی خطاب به شمس میگوید که همانطور که خورشید ناچار از تابش گرمای خود است تو نیز ایچنین هستی پس اگر گرمای معرفتت را به من نتابی و من را از آن دریغ کنی این تو هستی که دچار تب و بیماری میشوی و شمس در جوابی رندانه به او میگوید که آری اینگونه است. من شمسم و ناچار از تابیدن اما به تو یا غیر تو.با تشکر از شما سروران. برای رفع سوالات خو در دو زمینه مولوی و فردوسی به جیمیل من پیام بدهید
نادر در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ اوحدی مراغهای » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:
در بیت آخر، به نظر می رسد نیفشاند صحیح باشد.
یاسمن در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۵۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:
سلام
برداشت من:
ایوان استعاره از آسمان است
اجرام مجاز از خورشید و ماه و سیارات و ستارگان است
و منظور از سرگردانی این است که به آسمان نگاه می کنند و سرشان دائم در حال گردش است پس:
اجرام آسمانی که در آسمان هستند ،موجبات (واسطه) به وجود آمدن و رفت و آمد خردمندان هستند.
نگاه کن به متفکران که چگونه به آسمان نگاه می کنند و ستارگان را زیر نظر می گیرند دائم سرشان در حال گردش است تو هم اینگونه باش و حواست باشد راه و روش خرد را گم نکنی.
اوات سیف در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷:
سیامک عزیز با بت ترجمه لغات ازت ممنونم ولی برای ترجمه بیت سون نوشته ای که( تا هلال ماه بودی، من مونس و همدم مهر تو بودم اینک که بدر شده ای لطف و محبت خود را از من مضایقه مکن)این معنی ظاهر بیت است درصورتی که حافظ میفرماید از وقتی که با هم بچه محل بودیم یا از همان عهد کودکی من دوستدار و خوا هان تو بودم حالا که مثل ماه شب 14بالغ و کامل شده ای وظیفه ی تو است که حواست بمن باشد یا حق این همه سال وفاداریم را جبران کنی و به غریبه ها دل نبندی)اوات سیف
نادر.. در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:
تا نسوزد جملهٔ شب شمع زار،
یک نسیم صبحگاهت نرسدش..
جویان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:
میبینم که کسی اشاره ای به این موضوع نکرد که حافظ ابیات اول این غزل رودقیقا در معنای لمعه اول فخرالدین عراقی نوشته که خداوند جمالشو به خودش عرضه میکنه وعشق بوجود میاد.
اما حرف اصلیم اینه که عشق راخدانیافرید بلکه عشق مانند جوهرذاتی خودش بوجود آمد حافظ میگه عشق پیداشد نه اینکه آفریده شد.وعراقی نیز همین بیان روداره واشاره ای به آفریده شدن عشق نمیکنه.
جویان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۲ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » بیان وادی عشق » حکایت خلیلالله که جان به عزرائیل نمیداد:
دوستان من یک سوال ویا نقدی درمورد هفت وادی عطار دارم وطلب جواب .بنا به گفته عطار عشق بعد ازطلب وقبل ازمعرفت است. چگونه تا معرفتی حاصل نشده عشق بدست می آید؟ آیا میتوان تابه شناخت ویاحقیقت چیزی دست نیافته عاشق آن شد ؟حال چه خداباشد ویا کس دیگر؟
کمال داودوند در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵۰:
با سلام وخسته نباشید به حاشیه نویسی اان محترم
جمع این رباعی از 5846
مرتضی عزیزی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:
به نظر حقیر لست ترانی می تواند تلمیحی باشد به آیه قرآن که موسی به خدا گفت پروردگارا خود را نشان بده تا در تو بنگرم خدا در پاسخ گفت لن ترانی یعنی هرگز مرا نمی بینی اینجا مولوی می گوید لست ترانی یعنی نیستی که ببینی که اشاره ای به نیستی و فنا نیز دارد نهایت مقصد سلوک که سالک از همه آفات دار خلق ایمن می شود.
مجتبی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۲ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱: