گنجور

حاشیه‌ها

نادر.. در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷:

هزار در ز صفا اندرون دل بازست
شتاب کن که ز تأخیرها بس آفاتست..

محمدامین در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:

سلام و درود
چرا به این راحتی این مرزبندی را برای افراد مختلف بیان می‌کنیم؟
انتساب نامناسبی است.
خاک کوی تو به صحرای قیامت فردا
همه بر فرق سر از بهر مباهات بریم

سهیل قاسمی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵:

حَیّی که به قدرت سر و رو می سازد، همواره هم او کار ِ عدو می سازد. یعنی آن خدایی که با قدرتش قادر به ساختن سر و رو هست، خودش هم می تواند کار عدو را بسازد. (یعنی عدو را شکست بدهد)
بیت دوم هم تعبیر جالب و پیچیده ای دارد:
قرابه در دو معنی به کار رفته که اولی شیشه ی شراب است. کدو هم نوعی تنگ ِ شراب است. حافظ هم دارد: این نقش ها نگر که چه خوش در کدو ببست.
و رسمی بوده که ترسایان و مغان چون مسلمان نبودند، در مصرف شراب بهشان زیاد گیر نمی داده اند. یعنی گناهی بر ایشان نبود.
از طرف دیگر قرابه به معنی قوم و اقربا هم هست. یعنی ایهامی دارد که
مبادا قرابه (خویشان) برگردند به تو بگویند که چرا به کسی که مسلمان نیست ایراد می گیری که چرا کدو (تنگ شراب) می سازد؟
در کل مفهوم دو بیت را این چنین برداشت کردم که
تو نیازی نیست که به خلق خدا خرده بگیری که چه کنند و چه نکنند! چون وقتی خدا قادر به خلق انسان است، لاجرم می تواند در مقابل دشمنانش نیز بایستد

حمیدِ زارعیِ مرودشت در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۰:


به چه امّید کنم خواهشِ وصلش بیدل؟
من ‌که آغوشِ وداعِ خودم از قامتِ خَم
(بیدلِ‌دهلوی)

خودم = خود ام.
آغوشِ وداعِ خودم = آغوشی برای خداحافظی با خود می‌باشم.
معنی بیت:

من با چه امیدی، آرزوی وصلِ او را داشته باشم، وقتی قامتم که از پیری خم شده است، انگار خودم را برای خداحافظی در آغوش گرفته است.
آدم‌ها در زمانِ خداحافظی، یک‌دیگر را در آغوش می‌گیرند.
بیدل بسیار استادانه، قامتِ خمیده‌ی افرادِ پیر را، به آغوشی تشبیه کرده است که خودشان را برای خداحافظی در آغوش گرفته‌ است.
حرفِ بیت این است که من پیرم و رفتنی و معشوقم جوان است و ماندنی، پس به چه امیدی آرزوی وصالش را داشته باشم.
اما بیدل هر کلامی را به زیباترین حالتِ ممکن بیان می‌کند.
در این‌جا هم پیری را اینگونه توصیف می‌کند که وقتی خودم را در آغوش گرفته‌ام، جایی برای در آغوش گرفتنِ معشوقِ جوان ندارم. وصال با آغوش همراه است و آغوشِ بیدل، از خودش پر است.
در نهایت، معنا کردنِ شعر بیدل، امری‌ست محال. چون آن زیباییِ شاهکار را از بین می‌برد. پس بهتر است بعد از خواندن معنا، باز هم به بیت توجه کنیم در مقابلِ این کلامِ معجزه‌گر، سرِ تعظیم فرود آوریم.
کانال برکه‌ی کهن
پیوند به وبگاه بیرونی

ShahRah در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:

این شعر یک غزل هست، اصولا وزن مستفعلن مستفعلن در یک مصرع در ادبیات پارسی کمتر استفاده شده. از سوی دیگر شما اگر با کارهای مولانا آشنایی کامل داشته باشید می بینید که از این دست قافیه های درونی بسیار پیدا می شود.
موضوع و درون مایه هم که بسیار گویاست غزل است.
به نظر من مستان (مست+ان) جمع هست و نشان دهنده تمامی مخاطبینی هست که با فعل بگو و بیا مفعول و فاعل شده اند. یعنی همه مستان به همدیگر سلام می کنند. مسلما شاعری مانند مولانا آنقدر عمیق هست که بتواند در همین شعر نشانه هایی از این واژه مستان که به کار می برد به نمایش بگذارد.
البته می تواند شخصیت های دیگری هم در بر بگیرد.

امیر سرتیپی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:

شنیدن این غزل با صدای ملکوتی استاد افتخاری و آهنگسازی استاد ذوالفنون مبارکست...

علی رجبی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۸ - نامه فرستادن گرشاسب به نزد بهو:

بیت 3 مصرع دوم
که دانای "رازست" و دارای داد
بیت 10 مصرع اول
به نزدیک "آنکس" خرد نیست بهر
بیت 15 مصرع او
"نه" بس کت شهی داد و بودی رهی
بیت 34 مصرع دوم
کلمه اول مصرع نگارش نشده
طبق فرموده ی اقا ابراهیم
"زبان" را به دشنام بگشاد تیز

گمنام در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:

سنگ سراچه دل به گمانم همان " سنگ سراچه دل "
است!
که شیخ به آب دیده می سفته است

۷ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:

مرا از این چه که چون آفتاب مشهوری
یک توضیح کوچولو اینکه در اینجا فعل (رسد) حذف شده است و در اصل چنین بوده:
مرا از این چه (رسد) که چون آفتاب مشهوری؟

۷ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:

الماس سخت ترین جسم در جهان است و با هیچ چیزی بریده یا حل نمیشود جز خود الماس ولی در گذشته باور بر این بوده که ارزیر یا به عربی قلع که از سرب سخت تر است بر آن اثر دارد.
سعدی دل را سراچه(کان،معدن) میداند که بر اثر فشار زیاد سخت شده و میگوید تنها چیزی که این سختی را میشکافت و مرا از این حال درمیآورد دانه های اشک من بود که چون الماس بر سختی اثر میکرد.بدین جهت اشک را به الماس مثال زده که از فشار دل برخاسته مانند و همرنگ آن است.الماس هم در فشار بالای لایه های درونی زمین شکل میگیرد و به سطح میآید.

نادر.. در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:

چون جمال تو آشکار شود
همه باشی تو هیچ شک نبود...

منوچهر تلارمی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:

با سلام خدمت خدمت فرهیختگان و خادمان ادبیات فارسی
سی سال به تدریس ادبیات اشتغال داشته ام
وبارها معا نی گلستان را از اشخاص مختلف خوانده ام
و متوجه شده ام اکثر ا در معنی :((( سنگ سراچه دل با مشک مواجه هستند )))) از سروران عزیز استدعا می شود که فقط بنویسند منظور سعدی از سنگ سراچه دل چیست ؟

علی رجبی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک:

بیت 6
زره جامه شان "روز و شب" جای زین
بیت 35 مصرع دوم
زره زیر و ز افراز "چرم" پلنگ
بیت 42 مصرع اول
جهان گفتی از "گرز" و ز تیغ شد
بیت 57 مصرع دوم
همه گونه‌گون "دیبه" زَرّ بفت
بیت 74 مصرع اول
"بزرگانش" گفتند کز بیش و کم
بیت 81 مصرع اول
به "بگ" مرد گردد شکسته سپاه

بهزاد پاکروح در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

با درود و احترام
این بیت که در اصل باید پیش از بیت آخر باشد از قلم افتاده است:
به قدرِ مردمِ چشمِ من است ورطه ی خون
در این محیط نه هرکس شناوری داند
لطفا آن را درج بفرمایید.
بیت مورد اشاره در برخی نسخ دیوان حافظ نیست اما در نسخه ی نیمه ی اول سده ی نهم موجود در کتابخانه ملی ایران و در نسخه ی مورخ نیمه ی اول سده ی نهم که در کتابخانه عزت ایون اوغلو ترکیه نگهداری می شود و تصویر آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران وجود دارد یافت می شود.
سپاس

فرجاد در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲:

با میثم موافقم. به جا "سال" باید "سووال" باشد.

مصطفی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵:

صحرای علل ، دین و خدای ساختگی می باشد
که روشی برای محدود کردن فکر مردم است که سازنده خود از آن پیروی نمی کنن یا دورش می زنند
بهانه ای ساخته اند همان دین ساختگی است که در آینده پر شاخ و برگ تر می شود ، قضیه همون گربه و دعای بودایی ها

علی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:

آواز کامل ترجیع بند هاتف اصفهانی با صدای استاد حسین شفیعی اصفهان در کانال تلگرام
Tlgrm.in/hosseinshafieinik

ایلیاد در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۶:

بگه درسته یعنی بگاه ... در یک زمان
شاه شادانی هم درسته

علی رجبی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۲ - خبر فرستادن کرشاسب پیش پدر:

اسحاق جان به نظرم معنی این بیت این خواهد بود:
با یک جستن یا جهش از زمستان گذر کرد
زم(اگر سرما باشه مجاز از زمستان خواهد بود)
با یک شتاب اولبه این ناورد( یعنی همون زمستان) را شکست داد
درم شاید اینجا منظور لحظه ای هست که پاها رو کنار هم قرار میدی برای یک شتاب در حرکت...
مثل خرگوش که پاها رو جفت میکنه و شتاب میده در حرکت اولیه اش...
البته نظر شخصی هست شاید هم درست نباشه
ولی با توجه به بیت های بالا و پایین این معنی ممکنه درست باشه...

۷ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:

خلاصه میگوید سعدی ریز می بینمت

۱
۳۱۳۵
۳۱۳۶
۳۱۳۷
۳۱۳۸
۳۱۳۹
۵۶۳۳