گنجور

حاشیه‌ها

روفیا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۳ - برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده:

دشمنان او را ز غیرت می درند
دوستان هم روزگارش می برند
روزگارش می برند یعنی سرمایه عمرش را هدر می دهند.
این دوستان در زمره آن دوستانی که حافظ می گوید نیستند :
دو یار زیرک و از باده کهن دو منی...
دوستانی اند که فقط به درد وقت گذرانی می خورند...

محمد چاپچی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - گفتار اَندر آفرینشِ مَردُم:

@کامران
مگر مردمی خیره خوانی همی/ جز این را نشانی ندانی همی
یعنی:
مگر این که «انسان بودن» را معادل «خیره بودن: متوجه و متعجب بودن» بخوانی/ وگر نه اشتراک دیگری در آدمیان نیست
(خیره بودن نه مثبت است نه منفی. یعنی خود خیره بودن که مخصوص آدم است و فرقش با نگاه حیوان در فهمی است که پشت نگاه خیرۀ آدم وجود دارد.)

میلاد در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
فکر کنم چه باک صحیح باشه

حمیدرضا مهدی زاده در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۶:

علیرضا جان
بر او راست خم کرد و چپ کرد راست... برای‌نبرد رستم و اشکبوس... این پادشاهی هرمزد...

سودابه صالحی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹:

چون دلت با من نباشد، همنشینی سود نیست ...
این پیام مولانا برای ماست که از روی ظاهر با او همنشین نشویم.
به شعرش ، به کلامش، به پیامش دل بدهیم و به جای رقابت ها و جنگ های ناسیونالیستی با ترکیه و افغانستان بر سراو، میراث گرانبها و بدون تکرارش را که برای ما به زبان فارسی برجا گذاشته، با تمام نیرو حفظ کنیم، درست بخوانیم، درست دریافت کنیم، کم و زیاد نکنیم، کلمات را به میل خودمان تغییر ندهیم و خلاصه دل مان با او باشد تا همنشینی مان سود داشته باشد.
متأسفانه اگر کمی به خواندن خوانندگان - آنهم خوانندگان معتبر- یا به کتاب ها - آنهم پژوهش نویسندگان معتبر- و سایت ها - آن هم سایت های مرجع و معتبر - که در باره ی مولاناست توجه کنیم، این اشاره های تلخ، به خوبی مشخص می شود .
برای نمونه همین غزل کوتاه پنج بیتی را در نظر بگیرید: خیلی عجیب است که شما هر سایت اینترنتی را در مورد این شعر باز کنید - حتا سایت هایی که خودشان را بر حق هم می دانند؛ از قبیل گنجور، ویکی پدیا، ویکی نبشته ، انجمن های مولاناشناسی در اینترنت، انجمن های مولانا شناسی در فیس بوک و حتا در بسیاری از نسخه های متفاوت دیوان شمس - بدون تردید در بیت پنجم این غزل به جای «خمیر» ، نوشته اند« پنیر» :
تا ز آتش می گریزی ترش و خامی چون ( پنیر)! که واقعاً مسخره است و حتا اندکی هم در این مورد زحمتی به خود نداده وکمی هم تأمل نکرده و از خودشان نپرسیده اند که اصلاً ( پنیر) چه ارتباطی با آتش دارد؟
...
یک نکته:
در بیت سوم صحن و سینی: ظاهراً هر دو کلمه یک معنی دارد و از دو زبان متفاوت وارد فارسی شده است. در فرهنگ ها معنی هر دو کلمه را طبق کوچک نوشته اند. ظاهراً کلمه ی سینی از چینی است البته امروز کلمه ی سینی معنی خاص تری به خود گرفته است. کلمه ی صحن عربی ودر عربی به معنی قدح بزرگ است چنانکه در آغاز مُعَلّقه ی عمرو بن کلثوم تغلبی می خوانیم :
أَلاَ هُبِّی بِصَحْنِکِ فَاصْبَحِیْنَـا
وَلاَ تُبْقِی خُمُـوْرَ الأَنْدَرِیْنَـا
یعنی از خواب برخیز و ما را از قدح کلان خود شراب صبوحی ده و شراب های اندرین را (از قرای شام که شرابش به نیکی معروف است)، ذخیره مساز / این توضیح برگرفته از کتاب غزلیات شمش به گزینش و تفسیر محمد رضا شفیعی کدکنی / جلد اول / غزل 115 است .
علاقه مندان می توانند غزل را در اینجا گوش کنند(با کسب اجازه از خانم پیرایه یغمایی)
پیوند به وبگاه بیرونی/

Golnar Riahi در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۷ - در بیان آنک صفا و سادگی نفس مطمنه از فکرتها مشوش شود چنانک بر روی آینه چیزی نویسی یا نقش کنی اگر چه پاک کنی داغی بماند و نقصانی:

بیت(دز کشاد عقده ها....) به
در کساد عقده ها .... تصحیح شود

Golnar Riahi در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۲ - تفاوت عقول در اصل فطرت خلاف معتزله کی ایشان گویند در اصل عقول جزوی برابرند این افزونی و تفاوت از تعلم است و ریاضت و تجربه:

مصرع (بر حیال و حیله کم تن تار را) به
بر خیال و حیله ..... عِوَض شود

هادی مختاری در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۲۶:

در قسمت بیست و یکم از سریال "پهلوانان نمی میرند" اثر حسن فتحی، این دوبیتی توسط یکی از بازیگرها(فریماه فرجامی) خوانده میشه و بعد میگه که این شعر از شمس قیس هست. (شمس قیس رازی)

Mohammad Karimi در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

حسین در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱:

اجرای شعر در بداهه استادان:شجریان و موسوی
بمناسبت ششصدمین سالگرد تولد حافظ
تالار وحدت_1367

محمد حسین رشیدی در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۳۷ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۹:

به نظرم درستش این باشه:
افتاده بر خاک درم خوش آنکه آیی بر سرم

ذکرالله "مجددی" در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:

هوالله
درود بر شما جناب شادان کیوان گرامی ؛

rezasafari در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۲:

به نظرم!
دست تو همان است که دامن نفشانی ...
صحیح است

مجید در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:

با درود به همه دوستان
بنده واقعا شگفت‌زده شدم از اینکه می‌بینم برخی دوستان ،که اتفاقا باسواد و بادانش هم هستند، پیش‌بینی آینده از روی ستارگان را باور دارند، یا لااقل محتمل می‌دانند!
قطعه‌ای از کتاب "سفر در دل ادیان" نوشته "ن.فخر" که برای رده سنی دوازده‌سال به بالا نوشته شده است را تقدیم همه عزیزان می‌کنم؛
"مصریان باستان عقیده داشتند که ابتدا آب همه جا را فراگرفته بود ؛ سپس تپه‌ای سر از آب بیرون آورد و بر روی این تپه همۀ موجودات زنده قرار داشتند و همۀ اینها کار خدایان آنها بود. آنها اعتقاد داشتند که آسمان و زمین بر روی هم افتاده بودند یعنی ستارگان و خورشید و ماه همگی روی زمین بودند. آنگاه خدایان ، آسمان را از روی زمین جدا کردند و در جای خود قرار دادند تا دور زمین بچرخد و همین خدایان هم وظیفۀ حرکت دادن آن را بر عهده داشتند.
بعضی از اقوام هم ، حرکت اجسام آسمانی را کار خدایان نمی‌دانستند بلکه آن اجسام را خود خدایان میدانستند.
مردم قدیم ، محل قرارگیری این اجسام در آسمان را نشانه‌ای از تصمیم‌های خدایان و اتفاقاتی می‌دانستند که قرار بود در آینده روی زمین بیفتد. آنها با نگاه کردن به آسمان و جایی که ستارگان و سیارات قرار داشتند سعی می‌کردند پیش‌بینی کنند که چه اتفاقات خوب و بدی قرار است برایشان روی دهد."!

اروند در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱:

در بیت آخر مصراع اول راوی میگوید باز مَستان که معنی مست و از خود بی خود میدهد اشتباه میباشد و بجای آن از مَسِتان به معنی باز مگیر میباشد.
در بیت سوم هم چهره ی بخت میباشد که بسیار با روی و سم سمند همخونی دارد که توضیحی بس دارد و حوصله ه ی خواننده کم
منبع: حافظ خراباتی(رکن الدین همایون فرخ)

رضا در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:

عـیـد‌سـت و آخـر گُـل و یـاران در انـتــــظـار
سـاقی بـه روی شـاه بـبـیـن ماه و می بیار
" عید " باتوجه به بیت بعد "عید فطر" روز اول ماه شوّال است که احتمالاً با ماههای پایانی بهار (آخرگل) همزمان شده است.
"ساقی به روی شاه ببین ماه" هنوز هم مرسوم است که با دیدن ماهِ شب اوّل ماه (ماه نو) در چهره‌ی زیبا ، چهره‌ی مؤمن ، آب ، آینه یا سبزه نگاه می‌کنند. ضمن ِ آنکه حافظ، صورت شاه احتمالاً (شاه شجاع) رابه زیبایی به ماه تشبیه کرده است.
معنی بیت :ای ساقی، پایان ماهِ رمضان است و بهار و گل درحالِ وداع هستند، عید است ودنبال ِماه نگرد! ماه رادررخسارشاه ببین و شراب بیاور که یاران همه درانتظارند.روی شاه را ماه بگیر و با آوردنِ شراب، عید فطر را اعلام کن.
بیاکه تُرک فلک خوانِ روزه غارت کرد
هلال ِ عید به دورقدح اشارت کرد.
دل بَــر گـرفــتـه بــودم از ایّـام گــل ، ولـی
کـاری بـکـرد هـمّــتِ پــاکــانِ روزه دار
دل برگرفته بودم : دل کنده وقطع امید کرده بودم.
ایّام ِگل : بهار ، هنگام شادخواری و خوشگذرانی
همّت: اراده وقدرت
معنی بیت : از شرابخواری و خوش‌باشی در ایّام بهار(احتمالاً مصادف با ماهِ رمضان بوده) ناامید شده بودم. چون دراین ماه معمولاً میکده ها تعطیل و شرابخواری ممنوع بوده است. امّا همّت واراده یِ روزه داران ِپاکدل که مصمّم واستوار، روزه گرفته و این ماه رابه آخررساندند،فرصتی نیکو نیز برای ِ ما مهیّا کردندتا دراواخر بهار دَمی به شادخواری بپردازیم.
روزه یکسوشد وعیدآمد ودلهابرخاست
مِی زخُمخانه بجوش آمدومی باید خواست.
دل درجهان مَبند و به مستی سؤال کن
از فـیض جام و قصّه‌ی جمشیدِ کامگار
به مستی : از روی مستی، در حال مستی سؤال : پرسش کردن
فیض :بهره وعنایت، لطف ، عطا
جام باتوجّه به حضور "جمشید" دراین بیت، همان جام جَم" معروف است.
جمشید نام پادشاهی افسانه ایست که برخی از مورّخان اورا را پسر صلبی طهمورث وعده‌ای دیگربرادر طهمورث و بعضی هم برادرزاده‌‌اش دانسته‌اند. نام او ابتدا "جم" به معنی سلطان و پادشاه بزرگ بود و سیر عالم می‌کرد و خورشید در نقطه‌ی اول حَمَل بود که به آذربایجان رسید ، دستور داد تخت مرصّعی را در جای بلندی گذاشتند و تاج مرصّعی بر سر نهاد و بر آن تخت نشست ، آفتاب بر تاج تختش تابید و درخشش و نور از آن برخاست ، از آن پس "شید" به معنی نور بر نامش افزودند و "جمشید" گفتند یعنی پادشاه روشن و در آن روز جشنی برپا ساختند و آن روز را "نوروز" نام نهادند. جمشید هفتصد سال یا به قول عده‌ای ششصد و هفده سال حکومت کرده ، مردی ثابت‌قدم و به خداپرستی معتقد بوده ولی بعدها ادّعای الوهیّت کرد و ضحّاک تازی بر او لشکر کشید. در زمان حکومت وی عمران و آبادی زیادی در جهان ایجاد شد. گویند او اولین کسی است که در کوه و صحرا جاده پدید آورد ، حمام ساخت ، استنباط علم طبّ نمود و شراب انگور ، آتش ، تیر و کمان را نیز از اختراعات او دانسته‌اند و نیزمهمّترین افسانه ای که ازومانده این است که گفته‌اند جامی بلورین(جام جَم) داشت که در آن اطراف و اکناف جهان را تماشا می‌کرد! ، در ادبیات فارسی گاه او را با سلیمان یکی گرفته‌اند!
کامگار : کامیاب و بهره‌مند.
معنی بیت:
به دنیایِ ناپایداردل مَبند وشرابی بنوش وازروی ِ سرمستی، سرانجام ِجمشید را بپرس که با آن همه بهره‌مندی بلاخره از این دنیا رَخت بربست ورفت. همه چیز فناشدنیست،بنابراین با زیرسئوال بُردن ِ بعضی چیزها،به خیلی پاسخ های روشنی خواهی رسید!
قدح به شرط ادب گیر زانکه ترکیبش
زکاسه ی سرجمشید وبهمن است وقباد
جز نـقـد جان بـه دست نـدارم ، شـراب کـو ؟
کـآن نـیـز بـر کـرشـمـه‌ی سـاقی کنـم نـثــار
( نقد : زر و سیم رایج ، پول
نقد جان : جان به زر و سیم تشبیه شده است. حافظ ظاهراً زروسیم ندارد وقصد دارد جان رابجای سیم وزربه ساقی بپردازد و شراب خریداری کند. امّا این ظاهرکاراست، وروشن است که حافظ درباطن خیلی تمایل دارد جان خویش را برای کِرشمه وعشوه یِ ساقی نثارکند و دنبال بهانه می گردد.
معنی بیت : برای شراب گرفتن، نقدینگی وزَروسیم لازمست که ندارم. به غیرازجانم هیچ چیزباارزشی نمانده ، من که ازخیلی وقت پیشترحاضربودم جانم رافدای غمزه‌ی ساقیِ زیبا روی کنم. پس شراب دهید تا این نقدِ باقیمانده را هرچه زودتر قربانیِ عشوه های ساقی کنم که بیش ازاین نمی توانم طاقت بیاورم.
"ساقی" درغزلیّاتِ حافظ همان جایگاهِ معشوق است. حافظ که قبل ازاین به خاطر نازِ ساقی،درخرقه آتش زده ودل ودین باخته بود، سرانجام دراینجا گام آخر رانیزعاشقانه برداشته ومنتظرفرستی است تاجانش را به قربانگاه بَرد.
درخرقه زَن آتش که خم ِ ابروی ِ ساقی
بَرمی شکند گوشه ی محرابِ امامت
خوش دولتی‌ست خرّم‌وخوش،‌خسروی کریم
یـا رب ز چـشـم زخم زمـانش نگـاه دار
منظورازدولت در اینجا اشاره به حکومت است.
خسرو : پادشاه
کریم : بخشنده
چشم زخم : آسیبی که از چشم بد برسد. معنی بیت : دولتیان وصاحب منصبان همه خوب هستند وپادشاه بزرگوار وبخشنده ای داریم. روزگاردرسایه‌ی بخشندگی ِ پادشاهی خوش وخرّم است. خداوندا ! او را از آسیب چشم زخم زمانه محافظت فرما .
عمرخسرو طلب اَرنفع ِ جهان می طلبی
که وجودیست عطابخش و کریمی نفّاع
می خور به شعر بـنـده که زیـبی دگـر دهـد
جام مُـرصـّـع تـو بــدیـن درّ شـاهـوار
زیب : زیور ، زینت
جام مُـرصّع : جامی که مُزیّن به گوهرولعل ومُروارید باشد.
درِّ شاهوار : مرواریدِ قیمتی و بسیار با ارزش ، دراینجااستعاره از همین غزل است .یعنی این غزل ِ باارزش، با مُروارید برابری می کند.
معنی بیت :خطاب به شاه است می فرماید:
همراه با شعرِمن شراب بنوش، زیرا که ساغر گوهر نشان تو به شعر من (درّ شاهوار) زیبایی دیگری می‌بخشد.
البته چون مخاطب شاه است، جام ِ مُرصّع ِاوبه شعر حافظ زیبایی بخشیده است. سخن بگونه ایست که آدمی چنین می پندارد که قراراست شعرحافظ به مجلس ِ شرابخواریِ شاه زینت دهد،لیکن حافظ رندانه، جای واژه ها را جابجاکرده تا به طبع کودکانه ی شاه بَرنخورد! وگرنه شعرحافظ اززمان آدم که در بهشت ساکن بود، زینتِ اوراق گلها بوده است چه رسد به مجلس ِشاه که درمقابل بهشت جایگاهی ندارد!
شعرحافظ درزمانِ آدم اَندرباغ ِ خُلد
دفترنسرین وگل را زینتِ اوراق بود
ز آنجـا که پـرده پـوشی ِ عـفـو کـریـم تـو ست
بـر قلبِ ما بـبـخش که نـقـدی‌ست کم عـیـار
پرده پوشی : گذشت و عفو ، وانمودکردن به ندیدنِ گناه کسی، نادیده انگاشتن
عفوکریم : انتهای ِبخشندگی
قلب : ایهام دارد : 1- سکّه‌ی تقلبی و بی ارزش 2- دل
نقد : سیم و زر
کم عیار : طلایی که ناخالصی زیادی داشته باشد.
معنی بیت : همچنان شاه مخاطب شاعراست می فرماید:
وقتی سخن ازمنتهای بخشندگی ِ تو وطرزنادیده گرفتنِ گناه توسط تو هست، پس سزاواراین است که بر دلِ سیاه و کم ارزش ما خطاکاران ببخشایی ومارا موردِ عفو وبزرگواری قراردهی.
حافظ نسبت به خطا وگناه،نگرش خاصّی دارد وهرگزخطاکارانی راکه قصدِ آزاردیگری نداشته ودر چهاردیوار شخصی مُرتکبِ گناه می شوند،موردِ نکوهش وطعن وطنز قرارنمی دهد. وحتّا دربعضی جا خطاها را دارای اعتبار وارزش نیز می داند وبراین باوراست که خطاهای ما باعث جلبِ رحمت وعنایتِ حق می گردد.
سهو وخطای بنده گرش اعتبارنیست
معنی عفو ورحمتِ آمرزگارچیست!
گرفـُوْت شـد سـحور،‌چه‌نقصان؟‌صبوح هست
از مـی کـنـنـد روزه گـشـا طـالـبــان یـار
فوت شد: سپری شد،گذشت
سحور: سحری،آنچه که روزه گیران به هنگام سحرخورند.
صبوح: شرابی که درصبحگاهان می نوشیدند.
روزه‌گشا :آنچه که باآن روزه داران روزه ی خود می گشایند. گشودن روزه ، افطار
معنی بیت :
اگرچه عیدفطرآمد و ایّام ماه رمضان سپری شد و دیگراز سحری خبری نیست اشکالی ندارد! نگران نباشید، شراب صبگاهی که هست!
"شرابخواری با روح ِروزه داری منافات دارد وروشن است که شاعر نوعی طنز وتمسخر رانیزچاشنی ِ سخن کرده است.!
درمصرع دوّم درتاییدِ حرفهای خود می فرماید:
آری خواستاران ِیار ،با شراب وباده افطارکرده وروزه هایشا‌ن را می گشایند!
شاعربه طنز وطعنه، "صبوحی" رابه روزه داران معرفی کرده وتبلیغ طریق ِ رندی می کند:
به صفای دل رندانِ صبوحی زدگان
بس درِ بسته به مفتاح دعا بگشایند
تـرســـم کـه روز حـشـر عـنـان بـر عـنـان رود
تـسبـیـح شـیـخ و خـرقـه‌ی رنـد شــرابـخـوار
ترسم : می‌ترسم ، شک دارم ، گمان کنم روزحشر : روز قیامت ، رستاخیز ، روز حساب
عنان‌برعنان‌رود : مُحاسباتِ امروزی مادرموردِ حساب رسی درقیامت به هم بریزد وقضاوتِ پروردگار بگونه ای که خارج ازتصوّرماست صورت پذیرد.
تسبیح : ذکر گفتن ، سبحان‌الله گفتن
معنی بیت :
می فرماید: برداشتِ من این است که در روز قیامت، چنین که ما می پنداریم نخواهد بود! شاید خداوند درموردِ شیخ ِ تسبیح به دست ورندِ شرابخوارطوری دیگر قضاوت کند وجاهایشان عوض شود! یعنی رند به بهشت رود وشیخ به دوزخ! یا هردوگروه قاطی شوند و قضاوتِ خدا درموردِ هردو یکسان باشد! یعنی خداوند یا هر دو را بپذیرد یا هر دو را رد کند.
درجای دیگردرهمین زمینه می فرماید: ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ چـو رفـت روزه و گل نـیـز مـی‌رود
ناچار باده نوش که از دسـت رفــت کـار
معنی بیت : ای حافظ ماه رمضان که مصادف باموسم ِ بهاربود درحال ِسپری شدنست و بهار هم که به زودی به پایان می‌رسد. ناگزیربه میگساری و خوش‌باشی بپرداز که فرصتی باقی نمانده است.
بهارمی گذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم وحافظ هنوز مِی نچشید

Golnar Riahi در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۰ - صفت طاوس و طبع او و سبب کشتن ابراهیم علیه‌السلام او را:

مصرع کول من کن خویش را باید به
کول می کن خویش را عِوَض شود

هنگامه حیدری در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۳:

در بیت سوم غرقه را جایگزین عرقه فرمایید . طبق نسخه ی مرحوم فروزانفر غرقه صحیح است

حسین،۱ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

ببخشید
ضعیف و ناتوان

حسین،۱ در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

اریا جان
زِبون نداریم ، زَبون درست می نماید ، به مانای ضعف و ناتوان

۱
۳۱۳۶
۳۱۳۷
۳۱۳۸
۳۱۳۹
۳۱۴۰
۵۵۰۸