عرب عامری.بتول در ۱۷ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:
احرام چه بندیم؟ چو آن قبله نه این جاست
در سعی چه کوشیم؟ چو از مروه صفا رفت
چقدر قشنگه این بیت.
چقدر زیبا غم و درد جدایی رو حافظ بیان کرده.
اصلا انگار این بیت کوهی از غم و درد هست...
شعیب حازم در ۱۷ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۰:
شعله : استعاره از خط /نامه
نهال از قلمت گلشن کاغذ
یعنی نوشتهات چنان زنده و پرشکوه است که صفحهی بیجان کاغذ را به باغی زنده تبدیل کرده.
دود از خط مشکین تو در خرمن کاغذ
خط مشکین - سیاهی با خوش بوی یا سیاهی پراز محتوا.
وقتی تو نامه ات را خواندم، سیاهی خطت چون دودی لطیف از خرمن کاغذ برمی خاست — یعنی گرمای قلمت، کاغذ را میسوزاند و از آن دودِ معنا برمیخیزد.
سیدمحمد جهانشاهی در ۱۷ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷:
اسناد نصرالله صالح پور هم این غزل را در مراسم درگذشت استاد عبدالله دوامی خوانده اند
سیدمحمد جهانشاهی در ۱۷ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۷ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷:
به هوای تو عزیزان همه خارند، اما
احمد خرمآبادیزاد در ۱۷ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰:
«جفاکاری» در مصرع نخست بیت 1 باید با «جگرخواری» جایگزین شود؛ به استناد:
1-نسخه عبدالرسولی؛
2-وجود «جگرخواری» در چهار نسخه خطی–شماره ثبت 91038، شماره ثبت61914، شماره ثبت 64528 و شماره دفتر 13312 (برخلاف زیرنویس صفحه 605 نسخه سجادی که نشان میدهد آنرا در دو نسخه دیده است)؛
3-ضعیف بودن احتمال دو بار به کارگیری یک صفت در یک بیت از سوی یک سخنور قَدَر.
گیوه چی givhamid@gmail.com در ۱۷ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۷:
عجب تعبیر زیبایی در اینجا استفاده شده❤️ بقول جناب دکتر سروش، شعر مولانا جوششی میباشد و نه کوششی:
خون چو میجوشد، منش از شعر رنگی میدهم
امیر عطا در ۱۷ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۲۰ دربارهٔ رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۴۰ - شب جدایی:
درود چه ابیات جانسوزی
درود بر استاد قوامی عزیز با صدای لطیفشان چه زیبا این شعر را بر دلمان حک کردند
و همناطور همایون جان شجریان
خلیل شفیعی در ۱۷ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:
✅ نگاه دوم: عناصر برجستهٔ غزل ۲۷۷ حافظ
بیت ۱
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش / گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
✦ تقابل میان وفاداری عاشق (بلبل) و خودپسندی معشوق (گل) مضمون محوری بیت است.
✦ «فکر بلبل» نشان از صداقت و اخلاص دارد، در حالیکه «عشوهٔ گل» نماد غرور و خودآرایی است.
✦ تضاد «فکر» و «عشوه» در این بیت، به زیبایی جدال میان عشق راستین و ظاهرگرایی را تصویر میکند.
بیت ۲
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکُشند / خواجه آن است که باشد غمِ خدمتکارش
✦ بازتعریف مفهوم قدرت و بزرگی در عشق و اخلاق: «خواجه» کسی است که از زیردستان و عاشقان خود دلجویی میکند.
✦ حافظ با واژگان «دلربایی» و «خدمتکار» تقابل میان سلطه و مهر را میآفریند.
✦ در این بیت، مروّت و انسانیت معیار برتری است، نه فریبندگی و تسلط.
بیت ۳
جای آن است که خون موج زند در دل لعل / زین تغابن که خزف میشکند بازارش
✦ تصویر هنرمندانه از وارونگی ارزشها: گوهر حقیقی (لعل) بیارزش شده و سنگ پست (خزف) رونق یافته است.
✦ واژهٔ «تغابن» (زیان پنهان) از اصطلاحات قرآنی است و به فریب دنیا اشاره دارد.
✦ این بیت یکی از قویترین انتقادهای اجتماعی حافظ است که در قالب استعارهای زیبا بیان شده است.
بیت ۴
بلبل از فیض گل آموخت سخن، ور نه نبود / این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
✦ تلمیحی ظریف به الهام شاعرانه: بلبل (شاعر) از گل (معشوق) الهام گرفته است.
✦ «فیض گل» یادآور الهام الهی است و «منقار بلبل» نماد زبان شاعر.
✦ این بیت بیانگر رابطهٔ میان عشق و آفرینش هنری است.
بیت ۵
ای که در کوچهٔ معشوقهٔ ما میگذری / بر حذر باش، که سر میشکند دیوارش
✦ هشدار غیرتمندانه و استعاری: «دیوار کوچهٔ معشوق» نماد حریم عشق است.
✦ تأکید بر خطر ورود بیاجازه به قلمرو عاشق، بیانگر وفاداری و پاسداری از عشق است.
✦ این بیت رنگی از طنز ظریف نیز دارد، زیرا دیوار به صورت موجودی انتقامگیر تصویر میشود.
بیت ۶
آن سفرکرده که صد قافله دل همرهِ اوست / هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
✦ دعایی صادقانه برای یار دوردست، که نشانهٔ وفاداری و محبت بیمنت است.
✦ تعبیر «صد قافله دل» تصویری اغراقآمیز و شاعرانه برای بیان شدت دلتنگی است.
✦ این بیت از محبوبترین ابیات حافظ در زبان مردم شده است.
بیت ۷
صحبت عافیتت گرچه خوش افتاد ای دل / جانب عشق عزیز است، فرومگذارش
✦ جدال درونی میان آسایش و عشق؛ حافظ جانب عشق را میگیرد.
✦ این بیت نمونهٔ روشنی از فلسفهٔ رندی حافظ است که آرامش مصلحتجویانه را دونِ شأن عاشق میداند.
✦ واژههای «عافیت» و «عشق» تضادی بنیادین میسازند.
بیت ۸
صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه / به دو جام دگر آشفته شود دستارش
✦ طنزی گزنده علیه زهد فروشان و ریاکاران.
✦ «کلاه کج کردن» کنایه از غرور و خودبینی است، و «آشفته شدن دستار» نماد رسوایی و بدمستی.
✦ حافظ با طنز تلخ خود، سقوط معنوی صوفینمایان را پیشبینی میکند.
بیت ۹
دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود / نازپرورد وصال است، مجو آزارش
✦ پایان عاشقانه و لطیف غزل؛ پس از همهٔ شکایتها و طعنهها، نغمهٔ مهربانی و گذشت برمیخیزد.
✦ «خوگر وصال» و «نازپرورد» استعاره از دلی است که به عشق پاک انس گرفته است.
✦ این بیت، غزل را با لحن انسانی و صلحجویانه به پایان میبرد.
💠 جمعبندی نگاه دوم:
غزل ۲۷۷ آمیزهای است از عشق، اخلاق، طنز و انتقاد اجتماعی.
از بلبل و گل آغاز میشود، با ریاکاران به جدال میپردازد، و در نهایت به مهربانی و دعا ختم میشود — همان مسیر جاودانهٔ اندیشهٔ حافظ:
از شور عشق تا شعور انسانیت.
⬅️ خلیل شفیعی(مدرس زبان و ادبیات فارسی)
خلیل شفیعی در ۱۸ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:
شرح بیتبهبیت غزل ۲۷۷ حافظ
بیت ۱
🔹 فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش / گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
بلبل تمام همّ و غمش عشق به گل است، در حالیکه گل در اندیشهی جلوهگری و ناز است. حافظ در این تقابل، عاشقِ صادق را در برابر معشوق خودخواه میگذارد. اشارهای لطیف به پاکی عشق و ناز معشوق.
بیت ۲
🔹 دلربایی همه آن نیست که عاشق بکُشند / خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
عشق راستین تنها در کشتن و آزار دادن عاشق نیست؛ بزرگیِ معشوق در مهربانی و قدرشناسی اوست. «خواجه» نماد محبوبی است که شأن و بزرگیاش در وفاداری و مراقبت از دلِ عاشق آشکار میشود.
بیت ۳
🔹 جای آن است که خون موج زند در دل لعل / زین تغابن که خزف میشکند بازارش
در جهانی که گوهر حقیقی (لعل) بیقدر و سنگریزه (خزف) ارجمند شده، خونِ دل به جوش میآید. انتقاد از وارونگیِ ارزشهاست؛ زمانهای که فرومایگان بر صدر نشستهاند و اهلِ معنا خوار شدهاند.
بیت ۴
🔹 بلبل از فیض گل آموخت سخن، ور نه نبود / این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
سخنوری و الهامِ شاعر، زادهی عشق است. بلبل (شاعر) اگر از جمالِ گل (معشوق و حقیقت) بیفیض بود، هرگز چنین سخنِ لطیفی نمیگفت. این بیت ستایشِ الهامِ عشق است، نه مهارتِ صرف در زبان.
بیت ۵
🔹 ای که در کوچهٔ معشوقهٔ ما میگذری / بر حذر باش، که سر میشکند دیوارش
خطاب به مدعیان و رقیبان است: مبادا بیاجازه در حریمِ عشق ما قدم گذاری؛ این کوچه جایِ آزمون و خطر است. «دیوارِ کوچه» کنایه از دیوانه شدن رهگذر کوی معشوق و کوبیدن بی اختیار سر خود بر دیوار خانه ی او. (اشاره ای فوق العاده به رنج های وصال معشوق)
بیت ۶
🔹 آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست / هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
یادی از یارِ رفته است . حافظ آرزوی سلامت و بازگشت او را دارد. «صد قافله دل» اغراق عاشقانهای است برای نشان دادن عمق دلدادگی و وابستگی.
بیت ۷
🔹 صحبتِ عافیتت گرچه خوش افتاد ای دل / جانبِ عشق عزیز است، فرومگذارش
دل را هشدار میدهد که مبادا به آسایشِ بیعشق وابسته شود. حتی اگر عافیت و آرامش فریبنده است، عشق از آن برتر است. این بیت محور معنایی غزل است: وفاداری به عشق در برابر رفاه و مصلحت.
بیت ۸
🔹 صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه / به دو جام دگر آشفته شود دستارش
طعنهای تند به صوفیان ظاهربین. آنان که با اندک کامی، مغرور و خودبین میشوند. «کلاه کج کردن» کنایه از تفاخر و خودبرتربینی است و «آشفته شدن دستار» کنایه از بدمستی و رسوایی پس از غرور.
بیت ۹
🔹 دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود / نازپروردِ وصال است، مجو آزارش
پایان غزل آرام و عاشقانه است: دلِ حافظ سالها با لطفِ معشوق پرورده شده و اکنون طاقتِ دوری ندارد. از محبوب میخواهد که بیمهری را کنار بگذارد و مهر سابق را از سر گیرد.
✅ چکیده نگاه اول:
غزل از وصف عشق و بیوفایی آغاز میشود، به نقد زمانه و مدعیان میرسد، سپس به یادِ یار و وفاداری به عشق میانجامد.
در نهایت، حافظ میان زهدِ دروغین و عشقِ راستین مرزی روشن میکشد و با لحنی صمیمی و اندوهناک از مهر بازگشت سخن میگوید.
⬅️ خلیل شفیعی (مدرس زبان و ادبیات فارسی)
ساربان در ۱۸ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۰۵ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:
ای درود به هرکی که تفاوت این شعر و ژرفای تاریکش رو درک کرد. چقدر حیف که چنین اشعاری در حد لیاقتشان شناخته شده نیستند
علی میراحمدی در ۱۸ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۸ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۲ - جغد جنگ:
شاعر در توصیفی شگفت خدای جنگ را این چنین به تصویر میکشد:
به رزمگه «خدای جنگ» بگذرد
چو چشم شیر، لعلگون قبای او
امل، جهان ز قعقع سلاح وی
اجل، دوان به سایهٔ لوای او
نهان بگرد، مغفر و کلاه وی
به خون کشیده موزه و ردای او
به هر زمین که بگذرد بگسترد
نهیب مرگ و درد، ویل و وای او
و سپس تصویری وحشتناک از وضعیت برخورد بمب اتمی به ژاپن ارائه میدهد:
به ژاپن اندرون یکی دو بمب از آن
فتاد و گشت باژگون بنای او
تو گفتی آن که دوزخ اندر او دهان
گشاد و دم برون زد اژدهای او
سپس به دم فروکشید سر به سر
ز خلق و وحش و طیر و چارپای او
شد آدمی بسان مرغ بابزن
فرسپ خانه گشت گردنای او
و در ادامه نشان میدهد که جهان غرب و خوی استعماری و استثماری آن را خوب میشناسد :
به خاک مشرق از چه رو زنند ره
جهانخوران غرب و اولیای او
گرفتم آنکه دیگ شد گشادهسر
کجاست شرم گربه و حیای او
کسی که در دلش به جز هوای زر
نیافریده بویهای خدای او
رفاه و ایمنی طمع مدار هان
ز کشوری که گشت مبتلای او
و در انتها به دنبال روزگار صلح وایمنی میگردد که متاسفانه تا روزگار ما هنوز هم پدید نیامده است!
کجاست روزگار صلح و ایمنی
شکفته مرز و باغ دلگشای او
کجاست عهد راستی و مردمی
فروغ عشق و تابش ضیای او
نور قهرمانی در ۱۸ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۶ دربارهٔ صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۳۳ - مسمط غرا در شرح حدیث کساء:
آن لحظه به سکان سما ولوله افتاد
جستند ز ایزد سوی این پنج تن ارشاد
از مصدر عزت ملک العرش ندا داد
کاین فاطمه است و پدر و شوی و دو اولاد
این پنج نبودند اگرت باعث ایجاد
نی بود فلک نی ملک و عالم و آدم
علی میراحمدی در ۱۸ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:
«سیاهی نیکبخت است آن که دایم
بُوَد همراز و هم زانوی فَرُّخ»
ازین بیت میتوان دریافت که «فرخ»غلامی در میان غلامان بوده است و اینکه میگوید: خوشا به حال آن غلام سیاهی که دائم همنشین فرخ است این نکته را تا حدی تایید میکند.
اما اینها باعث نمیشود که ما نتوانیم ازین ابیات برداشت عرفانی داشته باشیم.
هنر حافظ اینست که میتواند شعری چند پهلو بیافریند و دست سخن را گرفته و بر آسمان بَرَد!
اگر کسی از شعر حافظ برداشت ظاهری صرف داشته باشد هیچ از حافظ درنیافته است.
محسن عبدی در ۱۸ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت سلطان محمود و خارکن:
سه حکایتی که در اینجا ذکر شده، در پاسخ به عذر مرغ اول است که از هدهد پرسید چرا تو بر ما برتری یافتی و هدهد هم گفت چون سلیمان به من نظر کرده. سپس این سه داستان را در توجیه پاسخ خود ارائه می کند.
همیرضا در ۱۸ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۱۷:
مرحوم نفیسی مینویسد: «پور فریدون از شاعران اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم و از کردان فارس بوده و برخی دوبیتیها به زبان پهلوی فارس از او به ما رسیده».
این پور فریدون گویا پدر ناصر بجهای شیرازی شاعر اواخر قرن هفت و اوایل قرن هشتم است (منبع).
گویا برخی دوبیتیهای او به بابا طاهر نسبت داده شده است.
حمیدحائری در ۱۸ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۹ در پاسخ به محمد دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:
نه هر "زیری" "زبر" دارد
زیر: پایین، پست
زِبر: بالا، برتری
نه هرآنکه زیری(فروتنی و خاکساری) میکند و میبینیم
او زبری(بزرگی و اوستادی و مردانگی و حشمت) دارد
یعنی به هر فروتنی اعتماد نشاید
محسن عبدی در ۱۸ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت سلطان محمود و خارکن:
از این بیت عذر مرغ دیگری به هدهد بیان می شود. به نظر ترتیب ذکر داستان ها از این جا به هم ریخته.
محسن عبدی در ۱۸ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » عزم راه کردن مرغان » تحیر بایزید:
هر یکی را هست
فاصله گذاشته شود.
سلمان رضانیا در ۱۸ روز قبل، جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۶:
با سلام
منظور از شب میشنود چیست ؟ توضیح بدید لطفا اساتید معظم
رسول لطف الهی در ۱۷ روز قبل، شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹: