گنجور

حاشیه‌ها

بهزاد دماوندی در ‫۲۷ روز قبل، چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۵ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۴:

درود دوستان 
خواندن کتاب تراژدی قدرت در شاهنامه ، نوشته مصطفی رحیمی ، مرا بدین جای رهنمون ساخت . 
این متن را به عنوان شاهدی بر ستایش و شیفتگی قدرت در کتاب آورده است . خمول از ریشه کلمه خمل می باشد که در معنایش آمده : خَمَل (به فتح خاء و میم) و خُمول (به ضم خاء) از واژگان نهج البلاغه به معنای خفی شدن و آرام شدن است.

 

حمید در ‫۲۷ روز قبل، چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۵۶ در پاسخ به رضا ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

مرسی آقا رضا ساقی که با توضیحاتت لذت خواندن اشعار حافظ رو چند برابر میکنی

 

عارف سماعی در ‫۲۷ روز قبل، چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۲۳ در پاسخ به همایون دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۲:

کاملا؛ فی المثل هنگامی که مولانا در حلب فقه می‌خوند، به اتفاق شهاب الدین سهروردی عازم کوی شمس تبریزی و استادش محی الدین ابن عربی شد جهت دیداری با شیخ اکبر و اونموقع شناختی از شمس نداشت؛ و اونجا شیخ اکبر ازش پرسید که بنظرت شراب حلال است یا حرام گفت طبق نص صریح قرآن حرامست؛ شیخ اکبر همینو از شمس پرسید و شمس گفت ((تا که خورَد)) و گفت اگر خمره‌ای شراب را به دریا بریزیم تفاوتی نکند و لکن اگر قطره‌ای در حوضی بریزیم چه بسا که ممکن است دگرگون شود!! و مولانا اونموقع قبول نکرد چون متعصب و خام بود نسبت به باورهای حنفیش. لذا سال ها بعد که شمس به قونیه آمد و داستان گفتگوی جلوی مسجد اتفاق افتاد مولانا متحول شد و از مذهب حنفی به مذهب عشاق گرایید. و از فقه جدا و به عرفان و تصوف وصل شد.

 

زهیر در ‫۲۷ روز قبل، چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۳۸ در پاسخ به Mahmood Shams دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:

علیک سلام و عرض ادب

دیدگاهتون دربارۀ بیت اوّل جالبه و دور از ذهن هم نیس. ولی به جا هس که این سؤال مطرح بشه: با ای حساب بیت دوم چطوری معنی میشه؟

 

سفید در ‫۲۷ روز قبل، چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:

 

فَاِنَّ الرِبْحَ و الْخُسرانَ فِی التَّجْر...

 

 

نبی پلویی امیرآبادی در ‫۲۷ روز قبل، چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۴۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۴:

امیر خسرو دهلوی را اگر شاعرش نخوانیم و بیشتر موسیقی دانش بنامیم ایجاز وزنی اشعارش خود یک هارمونی جاودانه دارد با زبان شعرش ... اکثر اوزان انتخاب شده توسط امیر خسرو مطمئن، روی گشاده و کلمات در رقص اند ...در همین شعر ببینید چطور از چینش واژگانی چون کشش،آهوان،ستم ،سنگ،خم ،جنازه،مزار،شعری اینچنین ابرمردانه و فخار به یادگار گذارده این مرد بزرگ و چیره بین و چیره دست

 

عباس جنت در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۵:

چو آدم توبه کن وارو به جنت

چه و زندان آدم را رها کن

آدم گناه کرد از بهشت بیرون شد ولی‌ تو توبه کن برگرد به بهشت

وگر بیدار کردت زلف درهم

خیال و خواب درهم را رها کن

اگر عاشق شدی به دنبال مال دنیا نباش

بگیر ای شیرزاده خوی شیران

سگان نامعلم را رها کن

به قدرت خودت اعتماد داشته باش و دنبال تقلید از آخوند‌ها نرو

حریصان را جگرخون بین و گرگین

گر و ناسور محکم را رها کن

بر آن آرد تو را حرص چو آزر

که ابراهیم ادهم را رها کن

از حریصان نباش و حضرت ابراهیم را در این آتش حرص نینداز

خمش زان نوع کوته کن سخن را

که الله گو اعلم را رها کن

در آخر طبق معمول بخودش یاد آوری می‌کند خامش باش و اسرار الهی را زیاد فاش نکن

 

 

جهن یزداد در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۵۵ - جنگ شاه چین با ایرانیان و شکست چینیان:

 

که سوزنده آتش چنان  تیز نیست
به گیتی چنان شورش انگیز نیست

اگر داد خواهیم دیوی ست زُشت
ز ما هر سواری به زخمی بکشت

 

پرویز شیخی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۲ - فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام:

این ابیات از سعدی نیست

 

سفید در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۳:

 

این سینه را چون غار دان خلوتگه آن یار دان...

.

همچون قدح شو سرنگون و آن گاه دردی خوار شو...

.

خواهی که غواصی کنی دَم دار شو دَم دار شو...

 

 

سفید در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۳:

 

بی‌چون تو را بی‌چون کند...

 

 

رضا از کرمان در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۰ در پاسخ به کژدم دربارهٔ الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ منظومهٔ «حسن منظر» » شمارهٔ ۱:

جز بر تو نمی سزد ستایش الا به تو نیست خویش نیایش

درود برشما

  مرسی یک مثال دیگر از فردوسی

جهان آفریدی به این خرمی

که از آسمان نیست پیدا زمی

 

کژدم در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۲۴ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ منظومهٔ «حسن منظر» » شمارهٔ ۱:

جز بر تو نمی سزد ستایش الا به تو نیست خویش نیایش

درود

زمی همان زمین است. نمونه‌ای از نظامی

اساسی که در آسمان و زمی‌ست

به اندازهٔ فکرت آدمی‌ست

در بیتی هم که شما به آن اشاره کردید سطح زمی، همان سطح زمین است.

 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم:

نیک اگر برَد کَسی ، پِی به طریقِ بندگی

 

داراب لایقی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:

به قول حضرت حافظ

فلک به مردم نادان دهد زمام امور

تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس

 

محمد علی کبیری در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:

گفت موسی های خیره سر شدی

خود مسلمان نا شده کافر شدی

صحیح تر هست

 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۴۲ دربارهٔ شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم:

چون ز جهان برون بوَد ، ساقیِ مجلسِ تقا

 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۳۹ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:

صبر نماند وقت را ، کز همه کَس برآورَد،

 

Mahmood Shams در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۲۴ در پاسخ به زهیر دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:

با درود و احترام

بنده معنی دیگری برداشت کردم که به زبان ساده بیان شده

دولت ( بزرگی و ثروت ) داشتن در این دنیا به این نمی ارزد که به کسی ستم و ظلم کنی و اگر دولت و دنیا را داشته باشی نمی ارزه و ارزشی نداره که به کسی ستم کنی و با ستم به کسی به دولت برسی ، و همچنین لذت و شادی مستی از شراب کاذب و موقتی است و به رنج و عذابش نمی ارزد !

 

بهروز میرزایی در ‫۲۸ روز قبل، سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۰۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۲:

درود و مهر. به باور بنده،  واژه "یک نفس" باید جوری اداء و تلفظ بشود که به مخاطب این مطلب را برساند که در ذهنش اندکی از زمان، لختی، لحظه کوتاهی تجسم شود. بسیاری از دکلمه کنندگان محترم یک نفس را به معنای استمرار و پیوسته ادا نمودند. گویی که فلانی دارد یک نفس می‌دود، یعنی پی‌در‌پی. به گمان بنده منظور شیخ اجل سعدی بزرگ این بوده که همان مقداری از زمان که حاکم ظالم خوابش می‌برد همان یک لحظه هم، خلق از او در امان و آسایش هستند

 

۱
۲۴
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸
۵۰۵۳
sunny dark_mode