گنجور

حاشیه‌ها

نیما در ‫۱۶ روز قبل، شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۴۲ در پاسخ به ahmad aramnejad دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:

سلام؛ ضمیر "او" در عبارت "در بند او" برمیگرده به زلف یا موهای معشوق.

 

معنی مصرع: دل‌های زیادی گرفتار زلف معشوقند، به طوری که به هر تار مویی از زلف‌ معشوق، پریشان و عاشقی دچار هست.

لیلا سجودی در ‫۱۶ روز قبل، شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۸ در پاسخ به لیلا سجودی دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:

ای شهنشاه اولوم قوربانا .اینم یه اصطلاح ترکی هست

لیلا سجودی در ‫۱۶ روز قبل، شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۵ در پاسخ به علیرضا اصفهانی دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:

سلام این یه فوش ترکی هست . جای دیگه از شعر هم الفاظ ترکی استفاده شده من بیشتر احتمال میدم خود شاعر باشه 

دکتر صحافیان در ‫۱۶ روز قبل، شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱:

خدایا این گل تازه شکفته خوشبو را که به من هدیه داده‌ای از چشم چمن حسود به تو می‌سپارم(خانلری: آن نوگل)
۲-گرچه معشوق از کوی وفاداری بسیار دور است اما آرزو میکنم جان و تنش از بلاهای زمانه دور باشد!
۳- ای باد صبا! آنگاه که به منزل معشوقم رسیدی چشم انتظارم سلامم را به او برسانی(سلمی: مجازا معشوق)
۴- همچنین آنگاه که در میان موهای خوشبویش می‌وزی، با احترام بوی چون مشک را بپراکن و آن زلف‌ها را که در میانش دل‌های عزیزان است، آشقته‌ نکن!
۵- همچنین به او بگو که دلم با خط و خال چهره زیبایت حق وفاداری دارد، پس در آن زلفان خوشبو که گویا عنبر می‌شکند محترمم دارد!
۶- در آن وادی و مرحله که تنها با یاد او شراب می‌نوشند بیچاره و فرومایه مستی که از خود بیخود نشود!(ایهام: می نوشند یا فعل با پسوند می)
۷- آری از در میخانه عشق شهرت و مال نمی‌توان به دست آورد، هر که این آب آتشین بخورد به مقام فنا و بیخودی رسیده گویا رخت(تمام دستاوردهای مادی و معنوی)خویش به دریا انداخته است.
۸- هر که از ملال و بی‌قراری عشق بترسد، اندوه عشق بر وی حرام است ما سر در پای یار می‌اندازیم و البته لب بر لبش می‌نهیم(یا وصال و یا کشته شدن)
۹-شعر حافظ جملگی بیت برگزیده عرفان و دریافت شوق الهی است آفرین بر نفس دلپذیر و سخن شیرینش!
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

علی میراحمدی در ‫۱۶ روز قبل، شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳:

متاسفانه موسیقی شعر در خوانش غزلیات حافظ نابود شده است!

دوستان ما همه غزلیات را یک جور میخوانند.

این غزل ریتم بسیار شاد و شنگولی دارد که در خوانش خوانندگان کاملا از میان رفته است.

 

 

HB۲۱ در ‫۱۶ روز قبل، شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۱۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴:

آیا 

هزار بار، نه یک بار می کشد

درست تر نیست نسبت به ؟

هزار بار نه، یکبار می کشد

 

برمک در ‫۱۶ روز قبل، شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۹:

این شعر میتواند از حافظ باشد زبانش زبان قطعه هست .حافظ جای دیگر هم درباره شاه هرمز گفته

 

شاه هرموزم ندید و بی سخن صد لطف کرد

شاه یزدم دید و مدحش کردم و هیچم نداد

علی میراحمدی در ‫۱۶ روز قبل، شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:

غزلی کاملا عرفانی 

دوست در ردیف این غزل همان پادشاه عالم هستی است؛ نه شاه شجاع و نه ابواسحاق و نه آن دیگری.

رسول لطف الهی در ‫۱۶ روز قبل، جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

یواش یواش گنجور هم داره به بیراهه میرود

علی میراحمدی در ‫۱۶ روز قبل، جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸:

«که هر که بی‌هنر اُفتَد، نظر به عیب کُنَد»

بدبینی و سیاه انگاری همچون پرده ای در برابر چشم آدمی قرار میگیرد و انسان را از دیدن زیبایی‌های زندگی و امید جاری در آن محروم کرده و کار او را به افسردگی و ملال میکشاند.

براستی بی هنری فراوانی میخواهد که آدمی این همه زیبایی و شگفتی و شکوه را که اشارتی است به لطف و رحمت خداوندی نادیده گرفته و مدام سر بر زانوی غم گذاشته و زبان به گلایه بگشاید.

پیش چشمت داشتی شیشه کبود

زان سبب عالم کبودت مینمود

مولانا

بردیا بلند در ‫۱۶ روز قبل، جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۰ در پاسخ به کامران دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۴ - گفتار اَندر آفرینشِ مَردُم:

به نظرم ابیات سوم تا پنجم بدین معنی هستند:

انسان پذیرنده و جایگاه خرد است و از این رو حیوانات مختلف فرمانبر او هستند. اگر تنها یک بار با اندکی خردمندی به معنای انسان فکر کنی، جز همین که انسان جایگاه عقل و هوش است، نشانهٔ دیگری از انسان بودن پیدا نخواهی کرد؛ مگر این که جایگاه خرد بودن را نشانهٔ انسان بودن نشمری و با این کار، انسان را یاوه و بیهوده(خیره) بدانی.

بنابراین در مصراع دوم بیت پنجم منظور از «این» پذیرندگی هوش و رای و خرد است که در بیت سوم آمده.

علی میراحمدی در ‫۱۶ روز قبل، جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:

مرو به صومعه کانجا سیاه کارانند

گویا در صومعه و دیر آتش می افروخته و در و دیوار این اماکن همواره سیاه و پر از دوده بوده است و سیاه کاری درین بیت علاوه بر نکته اخلاقی اشاره ای هم به این موضوع دارد.

علی میراحمدی در ‫۱۶ روز قبل، جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰:

گویا ابیات اول و دوم مخاطب هدهد صباست و از بیت سوم ،خطاب با معشوق است.

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱۶ روز قبل، جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸:

در غزل‌های خواجه و به صنعت تشخیص، باد صبا رابط میان عاشق و معشوق است و‌ پیام‌آور و پیام‌بر است. این شخصیت (باد صبا) از ستون‌های اساسی غزل خواجه است و در بیشتر غزل‌ها حضوری مستقیم یا غیر مستقیم دارد. حتا در غزل "سحر بلبل حکایت با صبا کرد"چاره‌گشای عاشق(بلبل) می‌شود و او را به وصل گل می‌رساند.

در این غزل نیز صبا شخصیت اصلی‌ست و خواجه همه‌چیز را از او می‌خواهد. کل غزل مابین دو درخواست از صبا سروده شده و غزل در انتها دوباره به نقطه‌ی آغاز می‌رسد.

درباره‌ی ترکیب" اکسیر مراد" نیز باید گفت خواجه رسیدن به مراد را چون اکسیر ناشدنی و صعب می‌پندارد و پس این ترکیب را به‌کار می‌گیرد؛ خصوص که به ناکامی پیر شده است.

علی میراحمدی در ‫۱۶ روز قبل، جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۵۹ در پاسخ به .فصیحی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

اگر حافظ آنست که اینان می پندارند امروز  از هر کوی و برزن هزار حافظ بیرون توان کشید!

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱۶ روز قبل، جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳:

مفهوم ترکیبی «مر هم» در مصرع نخست بیت شماره 5 از «مر» و «هم» تشکیل شده و به معنی «همانا» می‌باشد.

شادروان دهخدا در مورد حرف «مَر» گفته است که معنی آن نیاز به کار پژوهشی دارد. گفتنی است که این حرف در بسیاری از گویش‌های ایرانی، مخفف حرف «مگر» است.

در لغتنامۀ دهخدا (ستون اول، صفحه 21417، چاپ 1377) برای حرف «مگر» معنی «همانا» را نیز می‌بینیم.

.فصیحی در ‫۱۶ روز قبل، جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

بیت میان او که خدا آفریده‌است از هیچ

و آیه
هَلْ أَتَیٰ عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا
ﺁﻳﺎ ﺑﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﮔﺬﺷﺖ ﻛﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﺫﻛﺮ ﻧﺒﻮﺩ ؟

 

البته کسانی که قران را کتابی غیر از حقیقت هستی بدانند بین این دو ارتباطی پیدا نمی‌کند

قران کتاب یک فرقه‌ی خاص نیست کتاب انسان کامل است یک عده میخوان حافظ را فراتر از دین وعقیده‌ی خاصی معرفی کنند ولی بیشتر از همه در حصار تاریخ و شاه‌شجاع وچه وچه در بند می‌کنند

حافظی که هم شراب میخورده هم نمیخورده هم نماز میخوانده هم نمیخوانده هم عاشق خدا بوده هم غلام‌بچه داشته هم چشم هرزه داشته هم چشم حقیقت بین داشته هم لب ولوچه یار زمینی رو میدیده هم ملائک که گل آدم می‌سرشتند اگر اینطور باشه در این زمانه حافظ زیاد داریم!!!

بیچاره حافظ!

 

 

بهرام چگینی در ‫۱۶ روز قبل، جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۲۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:

شاهکار

رسول لطف الهی در ‫۱۶ روز قبل، جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

عزیزان اگر از تاریخ شیراز خبر بگیرند باغی در شیراز بود بنام باغ خلار که دراوایل انقلاب تخریب شد و درانجا خمره های بسیار بزرگ شراب تا سر زیر گل بود و مقصود خواجه همچنین جایی بوده

۱
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
۵۶۵۱