گنجور

حاشیه‌ها

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳:

عطّار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳                

کسی کز حقیقت ، خبردار باشد
جهان را ، برِ او ، چه مقدار باشد

جهان ، وزن ، جایی پدیدار آرد
که در دیده ، او را پدیدار باشد

بلی ، دیده‌ای ، کز حقیقت گشاید
جهان ، پیشِ او ذرّه کردار باشد

غلط گفتم ، آن ذرّه‌ای گر بوَد ، هم
چو ، زان چشم بینی ، تو ، بسیار باشد

کَسی را که دو کُون ، یک قطره گردد
ببین ، تا درونَش چه بر کار باشد

اگر سایهٔ باطنِ او نباشد
کجا گردشِ چرخِ دوّار باشد

نباشد خبر ، یک سرِ مویَش از خود
بقایِ ابد را ، سزاوار باشد

کَسی را که ، تیمار داد اش ، بقا شد
فنا گشتن از خود ، چه تیمار باشد

غمِ خود مخور ، تا تو را ، ذرّه ذرّه
به صد وجه ، پیوسته ، غمخوار باشد

به جای تو ، چون اصلِ کار است باقی
اگر تو نباشی ، بسی کار باشد

در این راه ، اگر تا ابد ، فکر بروَد
مپندار سِّری ، که پندار باشد

اگر جانِ عطّار ، این بوی یابَد
یقین دان که آن دم ، نه عطّار باشد

هادی حسینی در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۶ دربارهٔ حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۲۰ - حکایت در تحذیر از انس به زخارف کودک فریب:

ویرایش

دل پخته مغزش رمیدن گرفت.

مهرداد در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۱ - پرسیدن آن وارد از حرم شیخ کی شیخ کجاست کجا جوییم و جواب نافرجام گفتن حرم:

سلام

قلاش همان کلاش (لاابالی حیله گر) است. اباحه گری یعنی مباح دانستن همه چیز از جمله امور نامشروع و غیراخلاقی و غیرعرفی. یعنی وقتی اباحه گری این جماعت بین مردم فاش شد، این باعث شد هر مفسد کلاش به خود اجازه دهند هر کاری بکنند. 

Tommy در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۳۷ در پاسخ به تشنه دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۱ - بیان آنک حق تعالی هرچه داد و آفرید از سماوات و ارضین و اعیان و اعراض همه به استدعاء حاجت آفرید‌؛ خود را محتاج چیزی باید کردن تا بدهد؛ کی ‌«امن یجیب المضطر اذا دعاه»؛ اضطرار‌، گواه استحقاق است:

خب دوست عزیز ، باید اشاره کنم وقتی در زندگی یک درد و رنج و مشکل هست ما به اون توجه میکنیم و انرژی میزاریم روی اون تا آن مشکل را حل کنیم اما این جا اشاره به این داره که باید دلیل اون مشکل را ببینی واقعیت زندگی و دردت رو ببینی تا متوجه بشی باید تشنگی بیشتری رو طلب کنی تا عملی کامل صورت بگیره و مشکل رو در درونت حل کنی نه تنها در بیرون و حتی به کلی حل بشه نه تنها یک غم کوچک را که امکان دوباره بازگشتش نباشه

خانمِ رضایی در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۷:

درود

در مصرعِ نخستِ بیتِ پنجم "تو" اضافی است. 

بنواز چنگِ عشق به نغماتِ لم‌یزل

آن "تو" وزن را به هم می‌ریزد. لطفاً اصلاح کنید.

سپاس‌گزار ام. 

امیرحسین صدری در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۰ در پاسخ به ابراهیم دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:

میلم زیادت میشود هردم یعنی هر لحظه میلم به تو بیشتر میشه

کوروش در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۷ - رجوع کردن به قصهٔ پروردن حق تعالی نمرود را بی‌واسطهٔ مادر و دایه در طفلی:

داده من ایوب را مهر پدر

بهر مهمانی کرمان بی‌ضرر

داده کرمان را برو مهر ولد

بر پدر من اینت قدرت اینت ید

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۶ - کرامات شیخ شیبان راعی قدس الله روحه العزیز:

عاجزی و خیره کن عجز از کجاست

عجز تو تابی از آن روز جزاست

 

یعنی چه ؟

 

محمد مهدی شاه سنایی در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱:

نبینی تا قیامت خواب ویرانی اگر دانی 

چه معماریست در دل ها علی بن ابی طالب

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲:

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲
                 
تا دلِ لایعقل ام ، دیوانه شد
در جهانِ عشقِ تو ، افسانه شد

آشنایی یافت ، با سُودایِ تو
وز همه کارِ جهان ، بیگانه شد

پیشِ شمعِ رویِ چون خورشیدِ تو
صد هزاران جان و دل ، پروانه شد

مرغِ عقل و جان ، اسیرِ دامِ تو
همچو آدم ، از پیِ یک دانه شد

نه ، که مرغِ جان ، ز خانه رفته بود
رَه بیاموُخت و به سوی خانه شد

بود تردامن در اوّل ، چون زنان
وآخر ، اندر کارِ تو ، مردانه شد

مردیَش این بود ، کاندر عشقِ تو
مست پیش ات آمد و دیوانه شد

می‌ندانم تا دلِ عطّار ، هیچ
شد تو را شایسته هرگز یا نشد

محمدرضا رادمهر در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷:

بسیار نباشد دلی از دست بدادن

از جان رمقی دارم و هم برخی جانت

 

به نظر می‌رسد استاد منزوی گوشه چشمی به این بیت داشته اند وقتی می‌فرمایند :

ذره جان من این جرم غبار آلوده 

برخی جان تو خورشید بلند اختر باد

Farrukhan در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سر‌آغاز:

در بیت ۴

گوسپند به جای گوسفند

بهتر نیست؟

پسند

گوسپند

 

 

اقبال کاظمی در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۹ در پاسخ به Neeknaam دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۲:

درست میفرمایید

کوروش در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۶ - کرامات شیخ شیبان راعی قدس الله روحه العزیز:

عجزها داری تو در پیش ای لجوج

وقت شد پنهانیان را نک خروج

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۲۱ روز قبل، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۶ - کرامات شیخ شیبان راعی قدس الله روحه العزیز:

مقریان را منع کن بندی بنه

یا معلم را به مال و سهم ده

 

یعنی چه ؟

 

۱
۲۵
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
۵۶۵۱