گنجور

حاشیه‌ها

منصورمهدی دولتخواه در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:

البته به این شکل هم میشه گفت: مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان / که مرد پیر بداند بها و قدر جوانی

 

حسین،۱ در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱:

گمانم در مصرع :
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
به این صورت درست تر است:
کار خود گر به کرم بازگزاری حافظ
در اینجا ”کار“ چون نه مادُیست و نه قابل انتقال ، بهتر است گزار با ” ز “ نوشته شود.
با احترام

 

منصور قربانی در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۱ دربارهٔ اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۸ - حکایت درین معنی که مسئلهٔ نفی خودی از مخترعات اقوام مغلوبهٔ بنی نوع انسان است که به این طریق مخفی اخلاق اقوام غالبه را ضعیف میسازند:

این شعر بنوعی افکار اومانیستی موحدانه مرحوم اقبال را بیان میکند . اینکه اثرات نفی و فراموشی خود و خودی چه مصیبتهائی را ایجاد میکند.
درواقع تصوف منفی عزلت گیرانه را نفی میکند . دراینجا میش و گوسفند زرنگ همان تصوف نافی خود و خودیت است که مبلغ انزوا و گوشه گیری است وشیر مظهر انسان دارای قدرت و قوای مختلف.واینکه چگونه با حیله های مختلف این تصوف منفی انسان و خودیت انسان را سلب میکند

 

منصورمهدی دولتخواه در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:

در بیت "مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان / که پیر داند مقدار روزگار جوانی " وزنش درست نیست
به نظرم به این شکل مناسب تر است: مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان / که پیر قدر بداند بهای روز جوانی

 

بهار در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۷:

این غزل رو استاد شهرام‌ناظری به زیبایی اجرا کردن.جالبه که بسیاری از غزلهای مولانا رو استاد ناظری پیشتر خوندن ولی در گنجور اسمی از ایشون برده نمی شه

 

سید عباس جلادتی در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۲۰ - و له ایضا:

دکتر موید شیرازی کتابی در ترجمه اشعار عربی سعدی منتشر کرده است. تاریخ انتشارش را نمی دانم ولی من حدود بیست سال قبل دیدم

 

محسن در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱:

خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
مفهومش اینه که زمانی به فیض و لذت میرسی که از سوالات هدف آفرینش و قیل و قالی که آن ایجاد میکند رها شوی در بیت بعدی هم در تایید بیت قبل میگه کار دنیا رو به کرم و آنچه مقدر شده رها کن تا به عیش بسیار دست یابی

 

ندا در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۲:

بیت دوم مصرع دوم: باز مرو را به تو دهند نشانی

 

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:

شرح سودی بر حافظ:
میر من خوش میروی کاندر سرا پا میرمتترک من خوش میخرامی پیش بالا میرمت‌میر من-منادا و حرف ندایش محذوف.
خوش میروی-یعنی راه رفتنت زیباست،یا طرز راه رفتنت خوب است ومتناسب.
کاندر-که حرف بیان،«خوش میروی»را بیان میکند.و اندر بمعنای باصله است.سراپا،یعنی از سر تا بپا.
میرمت-فعل مضارع متکلم وحده و«ضمیر»تا از جهت معنا مقید بسرا پامیباشد.ترک،منادا و حرف ندایش محذوف.ترک من اضافه لامیه.
خوش میخرامی-فعل مضارع مخاطب و یا حرف خطاب،یعنی زیبا و مقبول‌راه میروی.
محصول بیت-ای سرور من خوب راه میروی از سر تا پایت بمیرم یعنی قربان‌قامتت گردم،بلکه قربان جمیع اعضایت شوم،ای ترک من،یعنی ای محبوب من‌خوش میخرامی،پیش قامتت بمیرم،یعنی قربان قامتت گردم.
گفته بودی که بمیری پیش من تعجیل چیستخوش تقاضا میکنی پیش تقاضا میرمت‌ خواجه خطاب بجانانش میفرماید:ای جانان گفته بودی که یعنی چه موقع‌میمیری،فعل مضارع مخاطب:کی زندگی را بدرود خواهی گفت.
پیش من-در برابر من.خواجه میفرماید عجله برای چیست.
خوش-اینجا بمعنای خوب است چنانکه سابقا هم گفتیم.
محصول بیت-ای جانان گفته بودی که کی در برابر من میمیری ای جان‌من تعجیل چیست.یعنی عجله برای چیست.عجب تقاضا میکنی پیش تقاضایت بمیرم‌یعنی قربان تقاضایت گردم.
عاشق مهجور و مخمورم بت ساقی کجاستگو خرامان شو که پیش قد رعنا میرمت‌ عاشق مهجور-اضافهء بیانیه و گو،خطاب عام است.
محصول بیت-عاشق مهجورم،یعنی عاشق مبتلا بهجرانم و مخمورم،بت ساقی‌کجاست.بگو خرامان شو.یعنی به بت ساقی بگو بیا که در برابر قد رعنایت بمیرم.
حاصل اینکه،ببت ساقی بگو بیا که فدای قامت خرامانت گردم.
آنکه عمری رفت که تا بیمارم از هجران اوگو نگاهی کن که پیش چشم شهلا میرمت‌ آنکه-در اصل آنکس که بوده،بضرورت وزن کس را حذف نموده است.
که-حرف رابط صفت.
عمری-یا وحدت،یعنی زمانی است.
در بعض نسخ بجای از هجران او،«از مژگان او»واقع شده گو،خطاب عام است‌نگاهی-یا برای بیان وحدت است.که،حرف تعلیل بمعنای حتی.چشم‌شهلا،اضافهء بیانی است.شهلا،چشم میشی را گویند،یعنی چشمی که برنگ چشم‌گوسفند باشد.
محصول بیت-بآنکسی که مدتیست از هجران او یا از مژگان او بیمارم،بگوکه یک نگاهم کند:بگو ای جانان یک نگاهم کن که پیش چشم شهلایت بمیرم،یعنی‌آن جانان که هجرانش و یا مژگانش مرا بیمار کرده است،بگویش که بمن التفاتی‌بکند که فدای چشم شهلایش شوم.
گفتهء لعل لبم هم درد بخشد هم دواگاه پیش درد و گه پیش مداوا میرمت‌ مداوا-مصدر از باب مفاعله است،عجم این مصدر را بدون تا استعمال میکند.
محصول بیت-خطاب بجانان میفرماید:ای جانان گفته‌ای که لب قرمزچون لعلم هم درد میبخشد و هم دوا میدهد،گاه پیش دردت و گاه پیش مداوایت بمیرم،یعنی فدای لبت گردم که هم درد و هم درمان در آن است.
خوش خرامان میروی چشم بد از روی تو دوردارم اندر سر خیال آن که در پا میرمت‌ خرامان-صفت مشبهه است بمعنای با ناز و تأنی راه رفتن،اما اینجا حال است.
چشم بد از روی تو دور-جملهء معترضه است که در علم بدیع حشو ملیح گویند.
یعنی از نظر بد محفوظ بمانی.
خیال آن-اضافهء لامیه است.که،حرف بیانی لفظ آن را بیان میکند.
میرمت-تا این کلمه از جهت معنا مقید به(پا)میباشد،بتقدیر پایت.
محصول بیت-باز هم بجانان خطاب میکند:که خرامان خرامان خوش میروی‌چشم بد از تو دور باد.در سرم خیالی است که پیش پایت بمیرم،یعنی در سرم سودائی‌است:که پایمالت گردم.
گر چه جای حافظ اندر خلوت وصل تو نیستای همه جای تو خوش پیش همه جا میرمت‌ جای حافظ-اضافهء لامیه.خلوت وصل،هکذا.
ای-حرف ندا منادا محذوف،بتقدیر کلام ای جانان.
میرمت-تا از جهت معنا مقید بجا میباشد،بتقدیر جایت‌محصول بیت-ای جانان اگر چه در خلوت وصل تو برای حافظ جا نیست،اما میدانم که همه جایت خوش و لطیف است پیش همه جایت بمیرم،یعنی همه جای‌بدنت مقبول و مطبوع است،پس بهمه جایت فدا شوم و له ایضا

 

مهدی کاظمی در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۶ - تفسیر ما شاء الله کان:

اما بر عکس رایحه خوشی که از پیرهن یوسف به مشام یعقوب رسید و شفابخش درد دوری بود بوی بد دیده رو تیره و تار میکنه مولانا درینجا میفرماید اگر مانند یوسف بوی شفا بخش نداری لااقل مانند یعقوب در طلب و گریه و زاری باش ...( بوی خوش بویی هست که به دلدار رهنمون کنه و بر عکس بوی بد از دنیا و خواسته های دنیوی ساطع میشه و از پرداختن به عشق ممانعت میکنه)
بوی بد مر دیده را تاری کند
بوی یوسف دیده را یاری کند
تو که یوسف نیستی یعقوب باش
همچو او با گریه و آشوب باش
در ادامه مولانا پندی از حکیم غزنوی به میان میاره که میفرماید کسیکه ناز میکنه باید روی زیبایی مثل گل داشته باشه وگرنه ناز برای روی نازیبا زشت بنظر میاد ..... در برابر یوسف اظهار خوبی نکن و مثل یعقوب باش و آه و زاری کن ...(پس در حضور اهل کمال و اصحاب جلال که یوسفان کوی حقیقت و معرفت هستند کمالات خود رو عرضه نکن ...بلکه اظهار نیاز و طلب کن تا به وصالشان رسی)
بشنو این پند از حکیم غزنوی
تا بیابی در تن کهنه نوی
ناز را رویی بباید همچو ورد
چون نداری گرد بدخویی مگرد
زشت باشد روی نازیبا و ناز
سخت باشد چشم نابینا و درد
پیش یوسف نازش و خوبی مکن
جز نیاز و آه یعقوبی مکن
معنی حرکت طوطی که در قفس افتاد و مرد در حقیقت همین نیاز به خوبرویان بود توام مثل اون طوطی در نیاز و فقر خودت رو مرده ساز تا دم مسیحایی دستگیرت بشه و تورو مثل خودش فرخنده و زنده کنه ..... مولانا بزیبایی در بیان مقام خاکساری و فقر و میفرماید هیچ سنگی در فصل بهار با وجود بارش و فراوانی نعمات الهی سرسبز نمیشه پس خاک باش تا در تو بروید گیاهان رنگارنگ ...سالها تو سنگ دلخراشی بودی و اظهار فضل و برتری کردی یه مدتی هم برای آزمایش خاکسار و اصطلاحا فقیر باش و از هرچه فضائل داری بمیر...
معنی مردن ز طوطی بد نیاز
در نیاز و فقر خود را مرده ساز
تا دم عیسی ترا زنده کند
همچو خویشت خوب و فرخنده کند
از بهاران کی شود سرسبز سنگ
خاک شو تا گل نمایی رنگ رنگ
سالها تو سنگ بودی دل‌خراش
آزمون را یک زمانی خاک باش

 

حامد کهن دل در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۱ - در بیان آنک موسی و فرعون هر دو مسخر مشیت‌اند چنانک زهر و پازهر و ظلمات و نور و مناجات کردن فرعون بخلوت تا ناموس نشکند:

نعلهای بازگونه‌ست ای سلیم
نفرت فرعون می‌دان از کلیم
"بازگونه‌" بایستی "باژگونه‌" باشد.
لطفا اصلاح بفرمایید.

 

حسین در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۰ - تسلیم کردن مرد خود را به آنچ التماس زن بود از طلب معیشت و آن اعتراضِ زن را اشارات حق دانستن. به نزد عقلِ هر داننده ای هست، که با گردنده گرداننده ای هست:

حیف عمر که صرف چنین لاطائلات می شود

 

حامد کهن دل در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۰ - تسلیم کردن مرد خود را به آنچ التماس زن بود از طلب معیشت و آن اعتراضِ زن را اشارات حق دانستن. به نزد عقلِ هر داننده ای هست، که با گردنده گرداننده ای هست:

مرد زان گفتن پیشمان شد چنان
کز عوانی ساعت مردن عوان
یعنی مرد مانند زورگویی که در هنگام مرگ از زورگفتن پشیمان می شود، آن چنان از گفتن پشیمان شد.

 

حامد کهن دل در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۰ - تسلیم کردن مرد خود را به آنچ التماس زن بود از طلب معیشت و آن اعتراضِ زن را اشارات حق دانستن. به نزد عقلِ هر داننده ای هست، که با گردنده گرداننده ای هست:

من گنه‌کار توم رحمی بکن
بر مکن یکبارگیم از بیخ و بن
"توم" بهتر است به صورت "توام" نوشته شود.
لطفا اصلاح بفرمایید.

 

حامد کهن دل در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۰ - تسلیم کردن مرد خود را به آنچ التماس زن بود از طلب معیشت و آن اعتراضِ زن را اشارات حق دانستن. به نزد عقلِ هر داننده ای هست، که با گردنده گرداننده ای هست:

جناب محمد بینش
گرجه شاید اینجا محل مناسبی برای اینگونه مباحث نباشد، اما لازم دانستم مطالبی را به عرض برسانم.
طبق آیات قرآن، فرعون در هنگام غرق شدن پیش از آنکه بمیرد می گوید که ایمان آوردم و تسلیم شدم. و خدا به او می گوید: الان؟! (چه فایده؟!) در حالی که پیش از این عصیان کردی و از مفسدان بودی...
(ولی به پاس همین ایمان و تسلیم لفظی) بدن تو را حفظ می کنیم (مومیایی فرعون هنوز هم در موزه نگهداری می شود) تا نشانه و عبرتی برای دیگران باشد.
آیات مربوطه: سوره یونس، آیات 90:92
وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْیًا وَعَدْوًا حَتَّی إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿90﴾
و فرزندان اسرائیل را از دریا گذراندیم پس فرعون و سپاهیانش از روی ستم و تجاوز آنان را دنبال کردند تا وقتی که در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت: "ایمان آوردم که هیچ معبودی جز آنکه فرزندان اسرائیل به او گرویده‏ اند نیست و من از تسلیم ‏شدگانم" (90)
آلْآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَکُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ ﴿91﴾
اکنون؟! در حالی که پیش از این نافرمانی میکردی و از تباهکاران بودی (91)
فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ ﴿92﴾
پس امروز تو را با زره [زرین] خودت به بلندی [ساحل] می‏ افکنیم تا برای کسانی که از پی تو می ‏آیند عبرتی باشد و بی‏ گمان بسیاری از مردم از نشانه‏ های ما غافلند (92)
**********
همچنین در جای دیگری قرآن می گوید که توبه برای کسانی که بدی می کنند و وقتی مرگ فرا می رسد می گویند الان توبه کردم، نیست.
آیات مربوطه: سوره نساء، آیات 17:18
إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولَئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ﴿17﴾
توبه نزد خداوند تنها برای کسانی است که از روی نادانی مرتکب گناه می ‏شوند سپس به زودی توبه می کنند اینانند که خدا توبه‏ شان را می ‏پذیرد و خداوند دانای حکیم است (17)
وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُولَئِکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا ﴿18﴾
و توبه کسانی که گناه می کنند تا وقتی که مرگ یکی از ایشان دررسد می‏ گوید اکنون توبه کردم پذیرفته نیست و [نیز توبه] کسانی که در حال کفر می‏ میرند پذیرفته نخواهد بود آنانند که برایشان عذابی دردناک آماده کرده‏ ایم (18)

 

سعید سلطانی در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴:

مصرع دوم بیت یکی مونده به آخر ، باران صحیح هستش ، به جای یاران.

 

حمید مهدوی فر در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۳ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۸۰ - ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز:

با سلام بر مراجعین. زیبایهای ادبی این منظومه از جهات مختلف جای بحث دارد. باید اشارتا گفت: آهنگ روان و شورانگیز، واژه های دلنشین، محتوای عالی، سبک منحصر و قالب شعر، قرار دادن خواننده در واقعیت های فابل احساس، به کار گیری پدیده های طیعی در صناعات و آرایه های به کار رفته و موارد دیگر همه تایید
گر توانایی ادبی شاعر مربوط می باشد.

 

نادر.. در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۱:

انبه شده قالب‌ها، تا پرده جان گشته..

 

جویان در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:

درود دوستان گرامی
با اندکی تامل دراندیشه های عرفای بزرگ خواهیم دید که نوع نگرش آنها برخلاف تفکردینی درخیلی ازمسائل با علم امروزی همخوانی دارد مانند عدم که تقریبا هم معنی همان هیچ کوانتومی هست
یا همین شعر حافظ که در لمعه یکم عراقی به نثر آمده است به نوعی تعریفی شبیه مهبانگ یا همان بیگ بنگ رادارد اما با نگاهی عاشقانه .
به این واژه ها دقت کنید: ازل ،پرتو، تجلی ،آتش همه این کلمات درتعاریف بیگ بنگ نیز وجود دارد وبه نوعی یاد آورهمان تعریف علمی از شروع جهان هستی میباشد

 

سیدمحمد در ‫۶ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » از خود رمیده:

وزن شعر درست است اگر درست خوانده شود.
که اینجا باید بصورت "مردمی است" خوانده شود نه "مردمیست"
"باشد" که هم از نظر معنی و هم از نظر وزن غلط است.

 

۱
۲۶۰۸
۲۶۰۹
۲۶۱۰
۲۶۱۱
۲۶۱۲
۵۰۴۸
sunny dark_mode