گنجور

حاشیه‌ها

اکبر khayat۱۴۹۳@gmail.comا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۵:

با عرض سلام خدمت دوستان گرامی، در مورد پیشنهاد جناب عباسی از فسا برای جایگزینی کلمه چوپان بجای شبان در مصرع "ای موسی جان شبان شده ای"، بنده نمی دانم کلمه چوپان از چه زمانی وارد ادبیات شعری ما شده؟ آیا در اشعار مولانا از کلمه چوپان در جایی استفاده شده یا خیر؟ در مورد این موضوع باید اساتید فن نظر بدهند ولی می دانیم از کلمه شبان در شعر معروف "موسی و شبان" استفاده شده،" دید موسی یک شبانی را براه" ضمناً اگر در مصرع مذکور "شبان" بدون تشدید و کمی باسرعت بیان شود بنظر بنده مشکلی ایجاد نمی شود لطفاً یکبار "شبان" را بدون تشدید و کمی با سرعت تکرار کنید" ای موسی جان شبان شده ای" اساتید راهنمایی کنند.

 

حکیم ابیانه در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۱۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۹ - در مرثیهٔ خواجه ناصر الدین ابراهیم عارف گنجه‌ای:

در بیت دوم طیقت صحیح است یا بنظر صحیح می آید.
در وجد و حال بین چو کبوتر زنند چرخ
بازان کز آشیان طریقت پریده اند
دوم آنکه چرا در برخی از اشعار بزرگان گروه زیادی از دانایان حواشی می نگارند و گرچه در برخی اوقات دایره ادب می شکند ولی آثار حواشی آنان به درک بهتر ابیات کمک شایان میکند ولی در آثار دیگر شاعران رغبتی به اظهار نظر و نقد مشاهده نمیشود. حیف است.

 

Hamed Salehi در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۵۰ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۰ - سحر می گفت بلبل باغبان را:

به نظر من بجای( نگیرد ) نروید صحیح است
سحر میگفت بلبل باغبان را 
در این باغ جز نهال غم نروید 
به پیری میرسد خار بیابان 
ولی گل چون جوان گردد بمیرد 

 

شیرازی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:

با سلام
این سه بیت در حافظ قدیمی آمده است
چون لاله کج نهاد کلاه طرب ز کبر
هر داغ دل که باده چون ارغوان گرفت
می ده بجام جم که صباح صبوحیان
چون پادشه بتیغ زرافشان جهان گرفت
فرصت نگر که فتنه چو در عالم اوفتاد
عارف بجام می زد و از غم کران گرفت

 

رضا ساقی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

گُلعِذاری زگلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بس
گُلعِذار : زیباروی،گل رو،خوش سیما
"سروِ روان" کنایه از معشوق ِ خوش قدوبالاست.
چمن: باغ، کنایه ازدنیاست.
معنی بیت: (مازیاده خواه نیستیم) ازگلستان جهان تنها یک گلرُخ ِ دلستان برای مادل عاشق پیشه ی کفایت می کند ازمیان این همه نعمت وازاین باغ باصفای دنیا، همین که سایه ی آن سروقامت برسرماباشد برای ماکافیست.
تابوکه یابم آگهی ازسایه ی سروسَهی
گلبانگ عشق ازهرطرف بر خوش خرامی می زنم
من و همصحبتیِ اهل ریا دورم باد
ازگرانان جهان رَطل گران مارا بس
اغلب ابیات این غزل که بامضامین بکروبدیع وحافظانه خَلق شده اند بیانگرمیزان مناعت طبع ،بی نیازی ورهایی ازقیدوبند دینی ودنیوی شاعراست که حتّادرسخت ترین شرایط، هرگزسرپرغرورش به دُنیی وعُقبی فرونیامد وتاپایان عمر آزادانه اندیشید وآزادانه زندگی کرد.
رَطل: پیمانه ی بزرگ وسنگین
ازگرانان: ازمجموعه ی گران ها، وزین ها وسنگین ها . دراینجا کنایه اززاهدان وریاکاران نیزهست فریبکارانی که به وجهِ عبوس می نشینند و تصوّرمی کننددارای شخصیّتی ارزشمند و وزین وسنگین هستند. حافظ درمصرع اوّل، رندانه خودراازصف ریاکاران جدامی سازد ودرادامه، بابکارگیری مناسب "گرانان" ریاکاران رانیز به مجموعه ی گرانان اضافه می کند وهمه را دریک جا ودرکناره می نشاند تا به راحتی بتواند ازمجموع آنها اعلام برائت کند.
معنی بیت: من هرگزباریاکارانِ خودبین وحُقّه باز نشست و برخاست نمی کنم وهم صحبت نمی شوم برای من همین مایه ی سعادت است اگرتوفیقی داشته باشم با پیمانه ی سنگینِ شراب هم نشین وهمنفس گردم. این همنشینی بسی ارزشمندتراز همدمی با ریاکارانِ خودپسنداست.
نیکنامی خواهی ای دل با بدان صحبت مکن
خودپسندی جان من بُرهان نادانی بُوَد
قصرفردوس به پاداش عمل می‌بخشند
ما که رندیم و گدا دیرمُغان ما را بس
قصر فردوس : کاخ بهشت
دیر: عبادتگاه ،صومعه ، محل عبادت راهبان مسیحی،خراب آباد کنایه از: دنیا، جهان مادی .
مُغان: درلغت‌نامه ی دهخدا می خوانیم:
مغان در اصل قبیله ای از قوم ماد بودند که مقام روحانیت منحصراً به آنان تعلق داشت . آنگاه که آیین زرتشت بر نواحی غرب و جنوب ایران یعنی ماد و پارس مستولی شد مغان پیشوایان دیانت جدید شدند. در کتاب اوستا نام طبقه ٔ روحانی را به همان عنوان قدیمی که داشته اند یعنی آترون می بینیم اما در عهد اشکانیان و ساسانیان معمولاً این طایفه رامغان می خوانده اند.
دیرمُغان: معبد زردشتیان ، دراینجا کنایه ازخرابات ومیخانه
معنی بیت: بهشت ونعمتهای آن را به عنوان پاداش به آنهایی می بخشند که دارای اعمال ورفتارهای نیک هستند ما که لااُبالی وگناهکاروفقیر هستیم (البته اززاویه ی دید زاهدان) همین کُنج میخانه وگوشه ی خرابات کافیست.
ای گدای خانقه بَرجَه که دردیرمغان
می دهندآبیّ ودلها راتوانگرمی کنند
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
براستی که برای مشاهده ی سرعت گذرعمرآدمی،آئینه ای شفّاف ترازحرکت آب در جویباران نیست. دراین آئینه ی عبرت انگیز به روشنی می توان دریافت که این قافله ی عمر چگونه به سرعت وبی وقفه درگذراست.
معنی بیت: (به کجاچنین شتابان؟) اندکی درنگ کن وبرلب جویباری بنشین وببین که قافله ی عمر،چسان بی درنگ وشتابان درگذراست. اگرمنصفانه بنگریم ودرمورد این حقیقت تلخ بیاندیشیم عبرت گرفته وبیشترقدرلحظات عمر راخواهیم دانست. اینکه بتوانیم درآئینه ی جویبار، گذرعمر خودراببینیم تلنگریست که برای بیدارشدن ماکافیست وقتی که بیدارمی شویم تازه درمی یابیم که نه تنها آب وعمرآدمی بلکه تمام اجزای هستی درگذراست ولحظه ای توقّف نمی کند.
حافظاچون غم وشادیّ جهان درگذراست
بهترآنست که من خاطرخودخوش دارم
نقدِ بازار جهان بنگر و آزار جهان
گرشما را نه بس این سود و زیان ما را بس
نقد : آن چه که در حال داده شود، خلاف نسیه ،مال یاپول حاضر دراینجانعمت هاوهرآنچه که دنیا به ما ارزانی می دارد.
"بازارجهان" : شاعردراین بیت نسبت به فرآیندزندگانی به چشم تجارت نگاه کرده است. تجارتی که سود آن درقیاس با زیانهایی(دردها ورنجهایی) که داردخیلی کمترو ناچیزاست به عبارت دیگر این تجارت یک معامله ی زیانباراست.
معنی بیت: مال ونعمت هایی را که دنیا به مامی دهد خوب ببین وارزیابی کن رنج هاودردهای خودرانیزدرنظربگیر ببین که چگونه ما تن به یک معامله ی زیانبارداده ایم! اگر به رغم اینکه می دانید دراین تجارت باخته اید همچنان به معامله بادنیا دل بسته اید وعبرت نمی گیرید مااین هشدارراجدی گرفته وبه دنیا پشت کرده ایم.
دراین بازاراگرسودیست بادرویش ِ خرسنداست
خدایامنعم اَم گردان به درویشیّ وخرسندی
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
معنی بیت: درادامه ی بیت قبلی، تنهاخواست وآرزوی ما درکناردوست وومعشوق بودن هست وما به خواست اصلی خویش رسیده ایم وهیچ نیازی به مال ومنال دنیوی ومعامله بادنیا نداریم. هم صحبتی بایار دولتی سعادت بخش است که نصیب ماشده است.
مِی دوساله ومحبوبِ چهارده ساله
همین بس است مراصحبت صغیروکبیر
از در خویش خدا را به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
خطاب به معشوق است. معشوقی که دولت صحبت اوحافظ راکامیاب کرده است.
معنی بیت: ای حبیب، محض رضای خداوند مرا ازدرگاه خویش مران ومحروم مکن حتّا اگرقرارباشد به بهشت فرستاده شوم بازهم خواست وآرزوی قلبی من درگاه توست. ازبهشت وازهرآنچه که درعالم هستی وجود دارد برای من همین که درکوی تو ساکن باشم کافیست.
ذرّه ی خاکم ودرکوی تواَم جای خوشست
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم
حافظ از مَشربِ قسمت گله ناانصافیست
طبع چون آب و غزل‌های روان ما را بس
مَشرَب : آبشخور .
قسمت : تقدیر، سهمی که ازجانب خداوند برای هرکس تعیین شده است.
طبع : قریحه ی شاعری
ای حافظ اظهار گلایه وشکایت ازتقدیر بی انصافیست ازآبشخورقسمت،برای هرکس سهمی مشخّص شده باید رضابه داده بدهیم وازجبین گره بگشائیم. بنابراین گله وشکایت نمی کنم همین قریحه ی لطیف و ذوق شاعری که همانند آب جویباران جاریست ونصیب من شده برای من کافیست.
حافظ اَرسیم وزرت نیست چه شدشاکرباش
چه بِه ازدولتِ لطفِ سخن وطبع سلیم؟

 

محسن ، ۲ در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۶ - حواله کردن مرغ گرفتاری خود را در دام به فعل و مکر و زرق زاهد و جواب زاهد مرغ را:

پوزش
شاید پدرِ داماد فروغی بوده

 

شیرازی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵:

سلام
سه بیت ذیل بترتیب بیت چهارم هفتم هشتم میتواند باشد تا نظر اساتید چه باشد
سر ز فرمان خطم گفت مکش تا نروم
ما سر خویش ز خطش نکشیدیم و برفت
گفت از خود ببرد هر که وصالم طلبد
ما بامید وی از خویش بریدیم و برفت
صورت او بلطافت اثر صنع خداست
ما برویش نظری سیر ندیدیم و برفت
در ضمن بیت پنجم حافظ قدیمی من چنین است
عشوه میداد که از کوی ارادت نروم
دیدی آخر که چسان عشوه خریدیم و برفت

 

مسعود در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:

جناب ساقی چه زیبا نگاشتی
دست مریزاد
براستی که دوستداران حافظ هم بمانند خود او حافظانه مینویسند

 

رحمان در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:

مصرع اول بیت دوم یادآور این نکته است که برای درو محصول قبل از طلوع باید رفت. اما ظاهرا اینجا بخت خواب مونده.

 

محسن ، ۲ در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۶ - حواله کردن مرغ گرفتاری خود را در دام به فعل و مکر و زرق زاهد و جواب زاهد مرغ را:

از جناب دکتر محمد جعفر محجوب شنیدم :
زمانی که رضاشاه بر پدر همسر فروغی خشم گرفت و او را به زندان انداخت ، از زندان به فروغی نامه آمد که کاری بکن ، وساطت فروغی به جایی نرسید به پدر زن نامه نوشت که :
در کف شیر نر خونخواره ای
غیر تسلیم و رضا کو چاره ای.
رضاشاه نامه را قبل از رسیدن به زندان خواند.
روزی بر فروغی نیز خشم گرفت و دستور زندان داد. فروغی سبب پرسید . رضاشاه به کنایه و اشاره گفت :
در کف شیر نر خونخواره ای
غیر تسلیم و رضا کو چاره ای.
انگلیسها به رضاشاه فشارآوردند تا برود. جز فروغی کس دیگری را لایق وساطت ندید ، از زندان به در آوردندش. با احترام،
فروغی با انگلیسی ها صحبت کرد، نتیجه ان شد که رضا شاه برود.
شاه از فروغی جویای احوال شد ، که آیا کاری کردی ؟ فروغی گفت :
در کف شیر نر خونخواره ای
غیر تسلیم و رضا کو چاره ای.
باید بروی

 

بیگانه در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۸:

تو را ای چرخ! بسیار آزمودم
همانی و همانی و همانی...
به به...

 

محسن حسن وند در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

شاید منظور حافظ در بیت زیر
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
اشاره ای باشد به ابیات 4152و4153 در دفتر ششم مثنوی، یعنی
ای از جهل گفته ناحقی ** پر ز سرهای بریده خندقی
خندقی از قعر خندق تا گلو ** پر ز سرهای بریده زین علو

 

محسن ، ۲ در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع:

خشم ابراهیم با بر آفلان
آفل = افول کننده
در خبر است که ابراهیم ماه و خورشید و ستاره ها را خدا پنداشت. و چون افول کردند ، گفت : لا احبّ الآفلین ، من افول کننده ها را دوست نمی دارم

 

محسن ، ۲ در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۵۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۷:

بدن تو چون خیمه می ماند
که روح چو سلطانی درین تن به تخت نشسته
زمانی که روح از بدن جدا شود، خیمه ی تن از پا می افتد { می میرد}
نمی دانم این روح را کجا دیده اند که مدام از آن دم می زنند

 

نوراپور در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع:

خشم ابراهیم با بر آفلان
آفلان یعنی چه؟

 

نادر.. در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۲۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹:

یا هیچ نیم، یا که به جز من دگری نیست..

 

فرشته در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۰ - بیان آنک عمارت در ویرانیست و جمعیت در پراکندگیست و درستی در شکستگیست و مراد در بی‌مرادیست و وجود در عدم است و عَلی هَذا بَقیَّةُ الأَضْدادِ وَ الأَزْواجِ:

دقت در تمام اشعار مولانا هدف و منظور یکسانی را دنبال می کند و در واقع همان در دیده ی من اندرآ وز چشم من بنگر مرا ..یا وز دیده نگر که دیده چون می نگرد...یا تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیده‌ست

 

بهار در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۷:

معنی دقیقش چیست؟

 

شمس در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۶ - حواله کردن مرغ گرفتاری خود را در دام به فعل و مکر و زرق زاهد و جواب زاهد مرغ را:

جز که تسلیم و رضا کو چاره‌ای
در کف شیر نری خون‌خواره‌ای
او ندارد خواب و خور چون آفتاب
روحها را می‌کند بی‌خورد و خواب
که بیا من باش یا هم‌خوی من
تا ببینی در تجلی روی من
حضرت دوست ...

 

صادق در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

غزاله فیلی نزاد هم خیلی خوب اجرا کرده

 

۱
۲۴۵۵
۲۴۵۶
۲۴۵۷
۲۴۵۸
۲۴۵۹
۵۲۰۷