گنجور

حاشیه‌ها

محسن ، ۲ در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۵ - مطالبه کردن موسی علیه‌السلام حضرت را کی خَلَقتَ خَلقاً اَهلَکتَهُم و جواب آمدن:

کنت کنزاً مخفیّاً فخلقت الخلق لکی اعرف
بر این ماناست:
من چون گنجی پنهان بودم خلق را آفریدم تا مرا بشناسند ،یا آشکار شوم

 

رضا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۹:

باید این شعر را با آواز جاودانه استاد شهرام ناظری در آلبوم گل صد برگ شنید. آواز و سه تار بی مانند هستند.

 

shk clickmank در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۵۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۲ - خاطر خشنود:

سپاس از سایت وزین گنجور
لطفا توجه فرمایید
بطعنه >>به طعنه
نمیزادند>>نمی‌زادند
بمخزن>> به مخزن
بشهر>> به شهر
یکتن>>یک تن
بخانه مردم>>به خانه مردم
بمیهمانی>> به میهمانی
بروزی دگران>> به روزی دگران
بلطف بدرماندگان>> به لطف به درماندگان
و...
با احترام شمشاد کشت‌کار

 

رضا ساقی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

خیزودرکاسه ی زَرآب طَربناک انداز
پیشترزان که شود کاسه ی سر خاک انداز
کاسه ی زر: کاسه یاجام زرّین
طَربناک: طرب آفرین، شادی بخش
خاک انداز: وسیله‌ای بیلچه‌مانند از جنس فلز یا پلاستیک برای برداشتن خاک‌روبه، خاکستر و مانندِ آن.
اما درقدیم به مکانی یاچاله ای را که درداخل آن خاکروبه وآشغال می ریختند "خاک انداز" می گفتند چنانکه محل تخلیه بار را"بارانداز" گویند. دراینجامنظورشاعراین است که کاسه ی سرما که اینقدربرایمان عزیز وبااهمیت است سرانجام تبدیل به مکانی برای تخلیه ی خاکروبه خواهدشد وبه درد دیگری نخواهد خورد.
معنی بیت: برخیز ودرجام زریّن باده ی خوشگوارو شادی بخش بریز برخیزباده بیاور قبل ازآنی که درخاک فرو رویم وکاسه ی سرمارا مشتی خاکروبه پرکند.
حافظ دلسوزانه بایادآواری حقایق تلخ زندگانی،دراغلب غزلیّات بی وقفه مارا به شادیخواری وعیش وعشرت دعوت می کند وناپایداری وبی وفایی دنیا،فنا پذیربودن جسم وجان ما وغنیمت شمردن وقت را به بیان وزبانی شیرین وتاثیرگذارگوشزدمی نماید تاغفلت نورزیم وعمرعزیز بیهوده تلف نکنیم.
به می عمارت دل کن که این جهان خراب
برآن سراست که ازخاک مابسازد خشت
عاقبت منزل ما وادیِ خاموشان است
حالیا غلغله در گنبدِ افلاک انداز
وادی خاموشان: سرزمین مردگان، گورستان
غلغله: بانگ شادی، شورونوا
قرارگرفتن "غلغله ی شادی" و"گنبدِ افلاک" درکناریکدیگر،تصویری روشن ازپژواک شادی درزیرقُبّه ای ازخشت وگِل است که به سرانگشت طبع شاعرخَلق شده وبازتاب غریوشادمانی رادر گوش مخاطبین شعرطنین اندازکرده است.
معنی بیت: سرانجام همه ی ما درسرزمین مردگان منزل خواهیم کرد وبرای همیشه خاموش خواهیم شد بنابراین، لحظات گرانقدر زندگی راغنیمت بشمارید بانگ شادی برآرید ودرزیرگنبدِ نیلی رنگ آسمان هلهله به پا کنید تاازبازتاب ارتعاش غلغله ی شادی، همه جاغرق نشاط وسرور گردد.
عشرت کنیم وگرنه به حسرت کشندمان
روزی که رَختِ جان به جهان دگرکنیم
چشم آلوده نظرازرخ جانان دوراست
بر رُخ او نظر از آینه ی پاک انداز
آلوده نظر: ناپاک
آینه ی پاک: کنایه از چشم پاک
معنی بیت: چشمانِ بدبین وآلوده به حرص وطمع وشهوت نمی تواند زیبائیهای رخسارجانان رامشاهده کند. ای عاشقی که شیفته ی دیدارهستی سعی کن با چشمانی بی آلایش به جمال یاربنگری تابتوانی لطایف جمال وظرایف زیبائیهای اورا درک کنی.
اورابه چشم پاک توان دید چون هلال
هردیده جای جلوه ی آن ماهپاره نیست.
به سرسبزتوای سروکه گرخاک شوم
نازازسربنه وسایه بر این خاک انداز
"سرو" کنایه ازمعشوق خوش قد وبالاست.
"ناز" : کِبر وغرور
معنی بیت: به صفا وطراوت سر ِ سبزتو ای محبوبِ خوش قامت سوگند می دهم که حداقل پس ازمرگ من، ناز وافاده وخودپسندی را کناربگذاری ورخصت دهی تالحظه ای سایه ی پربرکت قامت والای توبرمزارمن بیافتد.
به خاک پای توای سرونازپرور من
که روزواقعه پا وا مگیرم ازسرخاک
دل ما را که ز مارسر زلف تو بخست
ازلب خودبه شفاخانه ی تریاک انداز
مارسرزلف: بخش بافته شده ی زلف به مار تشبیه شده است.
بِخَست: مجروح شد ، زخمی شد
تریاک: پادزهریا ضدّ زهری که به منظورتسکین درد بر محل گزش می گذارندتااثرات زهر خنثی گردد. درقدیم که انواع پادزهروجودنداشته اغلب باتریاک ویابادرآمیختن مواد مختلف باموادمخدّر درد را تسکین می بخشیدند. حافظ دراینجا نوش داروی درد خودرا (پادزهردردخودرا) درلب یارمی بیند ورندانه بوسه طلب می کند.
معنی بیت: ای محبوب، مارسر زلف تو،دل مرا زخمی وخونین نموده وآزرده است تونیک می دانی که علاج زخم دل ما درلبان نوشین تونهفته است لطفی کن با بوسه ای مداوا کن.
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
که این مفرّح یاقوت درخزانه ی توست
مِلک این مزرعه دانی که ثباتی ندهد
آتشی از جگر ِ جام در املاک انداز
ملک: آب وخاک وملکیت هر آنچه در تصرّف کسی باشد که مالک گویند.، دراینجاهرآنچه که دنیویست، اسباب دنیایی
مزرعه: کِشتزار، دراینجا کنایه ازدنیا
ثبات: دوام، ماندگاری
جگر جام: شراب درون جام که مثل خون دل وجگر سرخرنگ است.
معنی بیت: این مزرعه ای که ما درآن رشد ونمو می کنیم و به زندگانی مشغول هستیم هیچ ضمانت واعتباری ندارد همه چیزعاریتی وموقّتیست بنابراین بهترآن است که شراره ی آتشی ازشراب آتشناک رابراملاک ودارائی های خود بیاندازی وبسوزانی که هیچ ارزشی ندارند وهمه وهمه فناپذیرهستند.
نه عمرخضربمانَد نه ملک اسکندر
نزاع برسردنیای دون مکن درویش
غسل دراشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شواوّل وپس دیده برآن پاک انداز
غُسل زدم: غسل کردم
غسل: شستن کلّ بدن باترتیب خاصی که درشریعت آمده است. امّا حافظ دراینجا به ترتیبی غسل کرده که درطریقت آمده است. طریقتیان درجویای حقیقت، براین باورند که برای کشف حقیقت لزومی ندارد که حتمن مقیّد به دستورات شرعی باشند آنهابه روشهای خاص خویش، حقیقت رامی جویند وبیشتردرخارج ازگود شریعت به بندگی وستایش خداوند می پردازند. اغلب متشرّعین اعمال آنهارانمی پسندند وآبهایشان به یک جوی نمی رود.
حافظ به دنبال کشف حقیقت ،شایدمدّتی به صوفیگری ومسلکِ طریقت وغیره گرایش پیداکرده بوده لیکن اوهمچون عاشقی بیقرار وبیتاب، هرگزدرچارچوبِ هیچ مذهب ومسلکی (نه شریعت ونه طریقت ) متوقّف ومنتظرنماند اوهمواره درپی یافتن حقیقت تاپایان عمرتلاش کرد و اندیشه های ناب خودرادرعرصه ی انسانیت ومهرورزی به کمال رساند.
"طریقت" دوّمین منزل ازمنازل سه گانه ی سیروسلوک است. (شریعت، طریقت،حقیقت)
معنی بیت: به رسم طریقتیان که عقیده دارند باید ابتدا چشمان خودراازآلودگی ها پاک کردتا آن محبوب پاک نهاد را مشاهده نمود من نیزبه منظورانجام همین توصیه، بااشک چشمانم آلودگیهارا شستشونمودم. (گریه ی صادقانه بهترین زداینده ی ناپاکیها وآلودگیهای درونیست)
خیره آن دیده که آبش نَبَردگریه ی عشق
تیره آن دل که دراوشمع محبت نبُوَد
یارب آن زاهدخودبین که به جزعیب ندید
دود آهیش در آیینه ی ادراک انداز
ادراک: قوّه ی شعورو فهم
آیینه ادراک: ادراک به آیینه تشبیه شده است
دود آهیش درآیینه ادراک انداز: دود آهی درآئینه ی ادراکش بیانداز. ضمیر"ش" مربوط به ادارک است.
معنی بیت: خداوندا آن زاهدِ خودپسندرا که جزعیبِ دیگران چیزی نمی بیند مجازاتش کن آنسان که آتش آه درنهاد اوشعله ورگردد به این امید که ازدودحاصل از آتش آه، آیینه ی ادراکش تیره وتارشود ودیگرنتواند بیش ازاین عیبجویی کند.
کمال سرّمحبّت ببین نه نقص گناه
که هرکه بی هنرافتد نظربه عیب کند
چون گل از نَکهتِ او جامه قبا کن حافظ
وین قبا در رهِ آن قامتِ چالاک انداز
نَکهت یا نُکهت: بوی خوش،رایحه وعطر
جامه قبا کن: ازشوق جامه را پاره کردن، چنانکه دراویش وقتی به سماع درمی آمدند به درجه ای ازوجد وشادمانی می رسیدند که لباس وخرقه ی خودرا ازشوق وهیجان پاره پاره کرده وبه سمت همراهان خود می کردند.
چالاک:زرنگ، خوش رفتار وخوش حرکات
معنی بیت:
ای حافظ ، همانند گل جامه را ازاشتیاق بوی معطّراوپاره کن وآن جامه ازروی شوروشعف، به زیرپاهای آن محبوب خوش حرکات بیانداز.
سروبالای من آنگه که درآید به سماع
چه محل جامه ی جان را که قبانتوان کرد؟

 

علی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

باسلام
در مکتب حافظ ، سنگهای اصلی کاخ وصال در فراسوی مرزهای خوب و بد بنا شده ، در فضایی مقدس مثل آزادی ...
در این سو و در این اسارتی که ما نامش رو زندگی گذاشتیم ، قریب اتفاق شناگران قابلی هستیم اگر آب باشد !
مردم خودشون همه کار میکنن اما پیش دیگران جانماز آب میکشن و دوست دارن از خوبی ها و رفتارهای حسنه ی خودشون بگن تا معایب و بدی های خودشون ، لذا حضرت حافظ می‌فرماید بسیار نکته غیر حسن بباید تا کسی
مقبول مردم «صاحب نظر» شود
این سرکشی که کنگره کاخ وصال را ست
سرها بر آستانش همه خاک در شود
یعنی اونایی که مدعی برائت از بدی ها دارند
به وقتش در برابر این سرکشی و عصیان ، همگی وا میدن ، سست میشن ، زانو میزنن ، چه میدونم بهش سجده هم میکنن ،
حافظ می‌فرماید اگر نافه سر زلفش به دست توست
دم درکش ارنه باد صبا را خبر شود
یعنی در این سو اگر در جایی مثل خلوت دنج شبانه که غیر از من و یار و خدا هیچکس نیست ، بی درنگ وصل بشم لبی تر کنم دمی بگیرم از عطر گیسوی طرف ، اگر نه این فرصت نادر از دستم خواهد رفت ، چیزی مثل روشنایی صبح موضوع رو آشکار خواهد کرد (بر خرمگس معرکه لعنت ) سر و کله نامحرم پیدا خواهد شد و به محض مشاهده مثل باد صبا خبر را به این سو و آن سو منتشر خواهد کرد

 

سردار وایقان نژاد در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » باب آدابهم فی الصّحبة » بخش ۱ - باب آدابهم فی الصّحبة:

سطر اول از بند دوم: صورت نیست به صورت بست اصلاح گردد. کسی را صورت بست یعنی کسی تصور کرد

 

طا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۵ - مطالبه کردن موسی علیه‌السلام حضرت را کی خَلَقتَ خَلقاً اَهلَکتَهُم و جواب آمدن:

آیا عاقبت مفهوم کنت کنزا کنت مخفیا رو می فهمم؟

 

شهلا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۹:

در بیت هشتم: تو زبیگانه چه لنگی؟ زشب تیره چه ترسی؟

 

شکر در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۷:

بیت 5 :
وابستگی به داشته های زمینی که گنج هستند ولی از نوع گنج مادون و پست می باشند و برای حفظ این گنج دایم در فکر و اندیشه و سیاست برای حفظ و نگهداری آن هستیم مانند لنگر بر پای سالک اورا به قعر تاریکی می کشاند .
ترس از دست دادن آنها و چسبیدگی افراطی به این علایق .
قارون یعنی دست آورده های زمینی ماست که شامل همه داشته ها از مال و فرزند و شعل و هویت های اجتماعی است .
این باور ها لنگری بر پای انسان بوده و پرواز به سوی رهایی و معرفت را سلب میکند .

 

حمید ناچیز در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

دوستان با سلام و وقت بخیر، مشخصا نظرات شما عزیزان محترم است اما لزوما کامل و صحیح نیست. در رابطه با بیت یازدهم بعضی از دوستان
نظری نادرست و به عبارتی مغرضانه داشتند که به احتمال قوی از عدم اطلاع آنھا در رابطه باعرفان و مراحل چهارگانه عرفانی است. مراحل چهارگانه عرفانی عبارتند از: شریعت ، طریقت ، معرفت ، و حقیقت
به هر حال دوستانی که مایلند در رابطه با این غزل عمیق و شگفت انگیز
حضرت عطار بیشتر بشنوند و بدانند، میتوانند به کانالی با عنوان:
( گوش به فرمان بزرگان جهان هستی ) مراجعه کنند. لینک این کانال عبارت است از : پیوند به وبگاه بیرونی
معمولا روی این کانال نسخه ای کتبی از اشعار مختلف آمده است و به دنبال این نسخه کتبی یک کلیپ صوتی با تفسیرو توضیح کامل آمده است.
امیدوارم که این توضیحات به همه عزیزانی که میخواهند در رابطه با عالم
عظیم عرفانی و روحانی بیشتر بدانند کمک کند تا بعد از این با اطلاعات محدودشان به ارزیابی سخنان بزرگان جهان هستی نپردازند
با آرزوی تندرستی و دلشادی برای همه شما عزیزان
پیروز و سر بلند باشید

 

شکر در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۸:

پرسش من کی هستم پایه شروع سفر اشراق است .
پرسش چه کسم من ؟ من کی هستم ؟ در راستای فرمان خودت را بشناس اتفاق می افتد.
انواع من ها و خود های آلوده به نفس انسان را احاطه کرده و زیر بنای تمام رنج انسان در این هستی است .
رهایی از من های کاذب و مجازی که بوسیله جامعه و خود انسان تعریف میگردد.
بخش خاکی ما مملو از من ها و شخصیت های اعتباری است که هر خصوصیت به تناسب شرایط پیرامون بروز میکند و چند شخصیتی و گم گشتگی در میان من های گوناگون وبال گردن انسان میشود .
با دریافت عرفا انسان از دو بخش خاکی و آسمانی و به عبارتی جسم و جان ساخته شده است .
بخش جسم دایم آلوده به نفس و به عبارتی من های متعدد است .
بخش آسمانی یا جان مبرا از هر فساد و جاودانی است .
عارف با پرسش چه کس ام من به دنبال درک بخش جان خویش است .
حال :
بیت نخست .پ:
من چه کسی هستم که دایم دچار وسوسه بوده و هر لحظه ای در زحمت کشیده شدن به این سو و آن سو بوده و آرامش ندارم
بیت دو :
از بس من های من تحت فشار و کشش دنیای خاکی است مانند کمان در دست فشار کمان کش فرم خمیده و در تنش دارم . که اگر تشت آبرو ی شخصیت کاذب من در خطر افتادن از بام است .
بیت سه :
گویی همچون ستارگان که گرفتار سعد ( سعودیش ) و نحس ( نحوسیش )هستند من های ذهنی ام دستخوش حوادث اند و به آرامش نمیرسم .
خلاصه اینکه :
تا گرفتار نفس و من های ذهنی و مجازی هستم دایم در کشاکش دهر تحت فشار بوده و باران عشق بر من نمیبارد .

در پایان عارف برای نجات ازین عم و اندوه طلب باده جان میکند که درین باده معانی و معارف و شعور و خرد الهی است و چاکر که شامل همه انسان هاست ارزش این را دارند که از آن باده بنوشند و به خرد ناب برسند .

 

رامین در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ عطار » بلبل نامه » بخش ۲ - رفتن مرغان بحضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیه السلام و شکایت نمودن از بلبل:

لطفا در بیت اول شنید ستم به شنیدستم تصحیح شود.

 

طاها در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:

من کاری به تعابیر مختلف از این شعر ندارم و اصلا شاعری پخته تر است که تعابیر زیادی بتوان بر آن گفت اما مطلبی که بنده می خواهم بگویم این است که متأسفانه در مطالبی که عزیزان نوشته اند عدم مطالعه ی تاریخ داد می زند مثلا دوستی نوشته اند که ایرانیان همیشه یکتا پرست بوده و اعراب همیشه بت پرست.
باید بگم که دوست عزیز وطن پرستی شما را می ستایم اما انصاف را باید رعایت کرد و حقیقت را گفت ما در تاربخ ایران باستان داریم زمانی را که ایرانیان بمانند هندوها خدایان گوناگونی را می پرستیده اند و اعراب هم همیشه بت پرست نبوده اند اما در کل شاید بتوان گفت ایرانیان در دوره های خیلی بیشتری یکتا پرست بوده اند.

 

محمدامین در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۵ - در سوخت و کشتن اهل خلاف درویشی را بجهة ذکر حدیث الولایة افضل من النبوة:

سلام و درود
مرحبا به این شاعر حق‌مدار و عاشق.
با این شعر زیبا و پرمعنای عطار ترجمه و تفسیر سوره شعرا را به پایان بردم (21 مرداد 97).

 

غزال در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷:

با سلام
بیت ششم "گم کردم"صحیح است

 

بهار در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۷۴:

من این رباعی رو از خیام سراغ دارم...

 

رضا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۱ - آگاهی خسرو از مرگ پدر:

چو خر تازنده باشی بار می‌کش
که باشد گوش خر در زندگی خوش (کنایه از بی خیالی)

 

رضا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۱۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۱ - آگاهی خسرو از مرگ پدر:

تو آن گندم نمای جو فروشی
که در گندم جو پوسیده پوشی

 

رضا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۱ - آگاهی خسرو از مرگ پدر:

چو باید شد بدان گلگونه محتاج
که گردد بر در گرمابه تاراج
چه احتیاج به مواد آرایشی است که در گرمابه به قیمت گزاف بخرد

 

رضا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۰۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۱ - آگاهی خسرو از مرگ پدر:

علف خواری کنی و خر سواری
پس آنگه نزل عیسی چشم داری (طعام بهشتی که به عیسی نازل می شده، برکت)

 

۱
۲۴۵۷
۲۴۵۸
۲۴۵۹
۲۴۶۰
۲۴۶۱
۵۲۰۷