گنجور

حاشیه‌ها

مجید کاظم زاده در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۵ - در نصیحت فرزند خود محمد گوید:

ببین ای هفت ساله قره‌العین

مقام خویشتن در قاب قوسین

آقا پویای ما هم داره تولد هفت سالگیش میرسه 

رحمت خدا بر نظامی 

 

 

ابوالقاسم افشاری در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۵ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳:

درود و صد درود ، بسیارعالی بود ، فیض بردم از تفسیر دلنشین و دقیق  جنابعالی، وهمچنین لذت  بردم از خوانش جناب  محمد رضا مومن نژاد ودیگر استادان. ان شاء الله همواره سلامت باشید و پاینده،  باسپاس             

.فصیحی در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۲ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

سلام به برگ بی برگی عزیز

همیشه برای خواندن شرح غزل  مستقیما میام سراغ شرح شما ❤🌹

خیلی عالی بود 

سپاسگزارم

.فصیحی در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۰۸ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

برگ‌بی‌برگی عزیز بسیار سپاسگزارم🌹❤

vafa در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۴:

متاسفانه، سایت گنجور تمامی اصلاحاتی که من برای این شعر نوشتم رو بی‌دلیل رد کرد. خواهش می‌کنم اگر شما درحال مطالعه‌ی این بخش هستید، بیت ۲۹ تا ۳۵ رو حذف کنید چون پشتوانه‌ی تاریخی ندارن و کاملاً الحاقی‌ هستن.

vafa در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۰۳ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:

البته که مولانا "چو او دستان من باشد" رو سروده پس شایسته‌ست این تفاسیر رو کنار بذاریم. هرچند که ایهام نقش زیادی در اشعار داره، اما نباید باعث گستردگی تفکرات ذهنی ما و بعد هم تعمیم دادن‌شون به باقی اشعار بشه.

احمدرضا نظری چروده در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۵۷ در پاسخ به فرهاد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴:

یعنی می فرمایید مدح شاهان وامیران وبزرگان عیب محسوب می شود؟ کدام شاعر را دردنیا می توانید معرفی کنید که شعرمدحی نسروده باشد.به زعم شما باید تمام پادشاهان وامیران وحاکمان  فاسد بوده باشند، اما اینگونه نیست.اگرحمایت پادشاهان ازشاعر نمیبود ودفترشعر آنانرا تکثیر نمی کردند، اکنون چیزی ازشاعران گذشته دردسترس نمیبود.رودکی یک میلیون وچهارصدهزاربیت  سروده بود وتنها هزار بیتش باقی مانده است.

ضمن اینکه مدح نیز مثل حماسه و اخلاق و وصف یک نوع ادبی است وشاعران دراین نوع طبع آزمایی می کنند وارتزاق می نمایند. مثل مدح ناصرخسرو ازخلیفه فاطمی مستنصربالله که چشمداشت رتبه ومقام ازخلیفه داشته است. 

حسین خضوعی در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت:

برتر از علمست و بیرون از ...

عیان 

بیان

ر.غ در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۱:

ز من مکابره بر بوده ای بیار دلم

با سلام لطفا درست کنید بربوده‌ای

علی میراحمدی در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۷ در پاسخ به سروش سنگسفیدی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸:

درود بر شما

دقیقا شعر حافظ یک شعر عرفانی است و البته تعابیر عرفانی هم میطلبد.برای درک و فهم شعر حافظ ،علاوه بر دانش ادبی لازم ،شناخت عرفانی و تجربه زیسته عارفانه هم لازم است.

متاسفانه علت این همه شرح های غلط بر شعر و اندیشه بلند حافظ ،نداشتن شناخت عارفانه دقیق و عدم تجربه های روحی و عرفانی توسط شارحان است.

سید مختار رحیمی در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۴:

از طواف کعبه گل باید به طواف کعبه دل رسید

احمد احمدی در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۴:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۲ - بیدار کردن ابلیس معاویه را کی خیز وقت نمازست:

در مصرع "تا بیاید زان نهان گشته نشان" بیابد درست‌تر به نظر می‌رسد: تا نشانی از آن نهان‌گشته بیابد.

سروش سنگسفیدی در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸:

حافظ عارف بوده

سخنان حکیمانه یک عارف تعابیر عارفانه داره

مقصود و مفهوم  عارف در هر کلام،عارفانه باید تعبیر بشه،نه ادبی

درسته ک اشعار عرفانی چون حافظ سرشار از آرایه های ادبیست،اما در قالب عرفان ناب بیان شده

مثلادر بیت اول،دیده دریا کردن در ادبیات به گریه و چشم گریان تعبیر میشه

اما یک عارف ب اشرف مخلوقات بودن انسان آگاه هست و مفهوم از دیده دریا کردن با چشم دل نگاه کردنه.وسیع نگاه کردنه.چشم عارف چشم خداست

چشم عارف خدابین هست

خدا گریه نمیکنه

عارف چشمش وسیع میبیه،عارف پیچش مو میبینه و دیگری مو!

گنه آدم و حوا چی بود؟!

گول شیطان ذهن خوردن و ب شر ایمان آوردن ک عورتشان در نظرشان زشت جلوه کرد و از برگ درختان برای پوشش خود استفاده کردن

و الا تا قبل از گول ذهن(شیطان) بخورن،عورتشان در نظرشان هیییچ مشکلی نداشت

زمانی عورت عریان در نظرشان زشت و بد جلوه گر شد ک گول خوردن.گول ذهن خوردن.

و الا تا قبل از اون همه چیز خوب بود.بهشت بود.زمانی جهنم شد ک درگیر بالا و پایین،کم و زیاد،زشت و خوشگل چپ و راست و...ذهن شدن.درگیر مقایسه شدت تا خودشون برتر از دیگری قرار بدن

بیت اول

با چشم دل ب خواسته خودم توجه میکنم،صبوری میکنم در وسط این بیابان فقر و تهی دست که ذات انسان تهی دستیست و صاحب خداست.(از نظر اهل منطق این کار عرفا دیوانگیست و غیر قابل درک برای اهالی منطق)

 

با توجه به خواسته دور از از دسترسم(رویا پردازی یا همان دیده دریا کردن) دلم(احساسات و وجودم) رو در دریای لطف و رحمت پروردگارم قرار میدم.(خودم را در حال و هوای حضور در لحظه مطلوبم قرار میدم)

بیت دوم

اونقدر که از خواسته ها و عرض موعودم فاصله داشتم دلم تنگ شده.که این دل تنگ حاصل تجزیه و تحلیل های ذهنی خودم هست که مثل آدم و حوا گول شیطان ذهن خوردم و ب حضور دو قدرت ایمان آوردم(خیر و شر)

از نهان این دل تنگ شده و گنهکارم چنان آهی بکشم که هیچ چیزی در وجودم نباشد غیر از خیر و لطف و رحمت خداوند

(حافظ اشاره ای به اکتسابی بودن و انتقالی بودن باور های درونی از اجداد،خانواده،اطرافیان و جامعه به خود هم اشاره ای داشته در مصرع دوم ک میگه آتش اندر گنه آدم و حوا فکنم)

(عارف همیشه خطاب به خودش سخن میگه.دنیای یک عارف درونیست،عارف تماما در درون است.یک جستجوگر درونیات.وادی عارف خودشناسیست.از خود شناسی ب خدا شناسی میرسیم)

بیت سوم

حال خوب دل اونجایی رقم میخوره که آرزو ها و رویا هایی که داره رو زندگی کنه

با چشم بستن ها و  رویا پردازی هایم،خودمو در حال و هوای احساسی زندگی در وسط رویا هایم قرار میدم،هرچند که از نظر اهل منطق و استدلال این کارها خطاست.توهمه.(جهد در این بیت میتونه مفهوم خطا داشته باشه از نظر مردم و اطرافیان ک میگن به فکر نون باش که خربزه آبه،و یا میتونه به مفهوم جهاد اکبر باشه ک مبارزه با نفس هست و عارف فی امان الله زیست میکنه و ایمان داره همه کارها ب لطف خداست و هدایتگر اوست)

نظر خودم اینه که حافظ منظورش از جهد همون جهاد اکبر باشه

 

امان از دل تنگ گنهکار خود ما ک ب هیچ کجا جز خود ما برنمیگرده حاصلش

حافظ ب راحتی داره از جلوه های جان صحبت میکنه دوستان

از ما اشرف های مخلوقات

ک درگیر زمین و جسم شدیم و در حصار جسم گیر افتادیم

با رویا پردازی ها،کائنات در زمین و آسمان برای ما ب کار میفتن

و خیلی سریع رویا های دور از ذهن و دست نیافتنی ها رو برای ما رقم میزنن.فقط کافیه ایمان ب رحمت خدا داشت و رفت ب گوشه خلوت و چشمها رو بست و شروع کرد به ساختن تصاویر مورد علاقه زندگی

 

جرعه جام بر این تخت روان افشانم

قلقل چنگ بر این گنبد مینا فکنم

 

خدا نه بخیله و نه حسود و نه دستو بالش تنگه

اونی که بخیله و حسود و دلش تنگه،منه انسانم که در وسط دریای لطف و رحمت پروردگار چشمم رو بستم به همه لطفا و رحمتهای خداوندم و درگیر رضایل اخلاقی چون رشک و حسادت و ترس و غرور و طمع و... شدم

این دل چطور میخواد تنگ نشه

اما  همین دل تنگ گنه کار ب داد میرسه و نجات میده

دل،جان،جانان،جنسش خداست.از روح خود در ما دمید

وای ب روزی ک بگندد نمک

فقط خداست ک بوده،هست،خواهد بود

و از روح خود در ما دمید.

در وجود همه ماست.

 

 

علی بینا در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:

شاید بشه گفت در مصرع اول، شکافتن شب توسط مهتاب خبر از اومدن مرگه (پیر شدن انسان)

اما خیام در مصرع دوم طبق معمول میگه عیبی نداره بازم راه چاره می خوردنه

در بیت دوم هم میگه به مردن فکر نکن که همه آخرش می میرن

علی بینا در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶:

خیام جدایی جسم فانی از روح رو اشاره میکنه و درواقع خیام که به نقد معتقده اصلا روح رو و بعد مرگ رو انقدر بی اهمیت میبینه که گویی ما و روحمون دو چیز جداییم در واقعیت هم همینه؛ اگر قرار بر می خوردن باشه الان میتونیم می بخوریم نه بعد مرگ. پس ما که قراره بمیریم و فانی هستیم باید از الانمون استفاده کنیم.

 

امیر "گمنام" در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱:

شرح صوتی این غزل را در تلگرام در کانال شرح غزلهای حضرت حافظ، گوش کنید: پیوند به وبگاه بیرونی

امیر "گمنام" در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳:

شرح صوتی این غزل را در تلگرام در کانال شرح غزلهای حضرت حافظ، گوش کنید: پیوند به وبگاه بیرونی

محمدحسین ایراندوست در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:

بنام خدا هرچه داریم از او

#رباعیات

#سعدی

#شعر

🔴 نگاهی به یک رباعی:

بالای قضایِ رفته ، فرمانی نیست

چون دردِ اجل گرفت درمانی نیست

امروز که عهد توست ، نیکویی کن

کاین ده ،همه وقت از آنِ دهقانی نیست

این رباعی درباره غنیمت شمردن زمان جهت نیکی و احسان است   

- قضا : فرمان و حکم

- رفته : مقدرشده، پیش آمده ، رخ داده. پیش آمد

مثلا فردوسی گوید : «دل و جان بدین رفته خرسند کن»  «رفته» در اینجا  یعنی آنچه مقدر شده و انجام گرفته است.   سعدی در بیت نخست می گوید بالاتر از فرمان صادر شده و انجام شده ، فرمانی نیست. و اگرچه هر دردی را می توان درمان کرد ولی وقتی «درد اجل» رسید دیگر درمان ندارد. هر دو مصراع یک محتوا دارد . اینکه زمان تصمیم گیری و عمل نیکو همیشگی نیست. فرصت از دست می رود.   در بیت بعد می گوید: « امروز که عهد توست نیکویی کن » یعنی امروز که دوره توست و فرصت در دست توست . احسان و نیکی کن. چرا که این ده همیشه مال یک دهقان نیست. دوره هر دهقان زود تمام میشود و دهقان بعدی می آید.   توضیح اینکه دهقان: اسم معرب است. اصل آن مأخوذ از دهگان فارسی است.  یعنی ترکیب (ده + گان) است. و «گان» پسوند نسبت است. به معنای منسوب به ده..  موفق باشید.

فردوس برین در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۱ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

بسیار بسیار عالیست درک جنابعالی از ابیات حضرت حافظ بر دل نشست درود بر شما و سپاس از جنابعالی

اهورا در جنگلی آرام در ‫۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲:

این ابیات با ارزش و ستودنی احساسات من به تیان را برای بار دیگر برانگیخت و مسیر زندگی مرا در تنگنا و هجوم احساسات منفی و تاریک برای باری دیگر با یاد تیان و عشق خالصانه در درج این ابیات نیکی و  روشنایی بخشید. 

۱
۱۲۳
۱۲۴
۱۲۵
۱۲۶
۱۲۷
۵۲۶۹