سیدمحمد جهانشاهی در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹:
بلبلی نیست ، که جز حمدِ تو مدحی بسراید
سیدمحمد جهانشاهی در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹:
صلحِ کل ، نزع و صلاح از همَمِ عالیِ خود کن،
Adelkorandi در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۱ در پاسخ به رضا دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۹۱ - یافته شدن گوهر و حلالی خواستن حاجبکان و کنیزکانِ شاهزاده از نصوح:
درود بر شما پاینده و پاک باشی
.فصیحی در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۰ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:
برگبیبرگی عزیز🌹
ممنونم که با شرح دقیق، بهرهی ما از غزلهای حافظ را صدچندان میکنید گویی که در غربت این دنیا نسیم روح بخش از جانب وطن بهجان خسته میوزد
فرهود در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۶ در پاسخ به راد دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۵:
حیوانات معمولا در اشعار معانی سمبلیک متفاوتی دارند. مثلا اگر پیل و مور را با هم بیاورند پیل یعنی قدرت و بزرگی، و مور سمبل ضعیفی است.
باید گفت که سگ نیز به خودی خود معنای بخصوصی ندارد گاهی سمبل وفاداری است و گاهی معانی دیگر. (بعضی از سگها که برای پاس و نگهبانی، در فضاهای باز یا دامها تعلیم داده میشوند خب قاعدتا تهاجمی هستند و اینکار در قدیم بیشتر از امروز رایج بودهاست)
سگی بگذار، ما هم مردمانیم
در اینجا سگی در معنای مقابل «مردمی» بکار رفته است. و مردمی در لغتنامههای پارسی بهاین معانی آمده است: انسانیت، بزرگواری، لطف، مدارا.
و متضاد مردمی میشود: حیوانیت و درندگی، حقارت، دشمنی، قهر.
با توجه به سایر ابیات این غزل، معنای دقیق آن میشود: دشمنی.
بگذار یعنی رها کن، ترک کن.
بگذار ره ستمگری را. (مولانا، غزل شماره ۱۲۹)
آرش قدیری در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۵ در پاسخ به ميلاد دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:
با درود. دقیقاً حق مطلب این غزل با صدای چاوشی بیان میشه و بی نظیر.اما با عرض پوزش بابت یادآوری ، این قطعه مربوط به آلبوم *بی نام است* .🙏🙏🙏
گزنفون در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۵:
سر قدم کردن کنایه از «با شتاب و اشتیاق به سوی چیزی یا کسی شتافتن» است. سعدی میفرماید:
ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان
راه به جایی نبرد آنکه به اَقدام رفت
امروز هم اگر برای رفتن به جایی اشتیاق داشته باشیم میگوییم «با سر میآییم». مولانا میگوید «از فرط شوق بجای پا با سر به سوی جیحون تاختیم». دوستی که این تعبیر را کنایه از غوطه زدن در آب دانسته باید دقت بفرمایند که مولانا میگوید «به سوی» جیحون تاختیم نه «در» جیحون و هنوز کار به غوطه زدن در جیحون نکشیده است.
سیدمحمد جهانشاهی در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۱۰ دربارهٔ حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳:
یافت ، هر شور و نوا در پرده ی عشّاق بود
سیدمحمد جهانشاهی در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۰۹ دربارهٔ حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳:
تا که بُد ذاتِ قِدَم ، در گردش این نُه طاق بود
سیدمحمد جهانشاهی در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳:
حادثِ مطلق ، وجودِ محترم را بازگو،
سیدمحمد جهانشاهی در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶:
صفحه ی رویِ تو ، نیکو مستند می شد به حسن،
Hamid reza Azadbakht در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۵ - نالیدن ستون حنانه چون برای پیغامبر صلی الله علیه و سلم منبر ساختند کی جماعت انبوه شد گفتند «ما روی مبارک ترا به هنگام وعظ نمیبینیم» و شنیدن رسول و صحابه آن ناله را و سؤال و جواب مصطفی صلی الله علیه و سلم با ستون صریح:
سلام
چرا سرکار خانم عندلیب خوانش رو ادامه ندادند؟
Sufi Molana در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۷:
سلام
خیلی مهم تو زندگی تراوش و ارتعاش ما
اینکه ما ۷دا رو ارتعاش میدیم
صلح رو گسترده میکنیم یا خشم و نفرت محصول ماست ، خدا به ما فرمان عشق میده و صبر
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ
اینکه ادمی با ایمان و فضا گشای بتونه عشق رو ترویج بده نه خشم رک
مسعود نژادحاجی فیروزکوهی در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳ - دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر:
حضرت حق از باب رحمت مطلقه چیزی جز خیر برای بندگان خویش که تجلی وجودیش هستند نمی خواهد فلذا رد دعا به سبب مصالحی ست که اکنون از درکش عاجزیم و در آتیه آنرا درمی یابیم.. این داستان مرتبط با آیه ۱۹ سوره نساء است که خداوند خیر کثیر را در عدم استجابت دعا قرار داده « فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَیٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا»
Sara Cht در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۱۰ در پاسخ به سجاد دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
خل و چلن بابا بخدا تو شعر داره خطاب به طرف میگه پسر اینا دارن فشار میارن الکی که نیس
Sara Cht در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۰۷ در پاسخ به فادیا دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
کتاب شاهد بازی دکتر شمیسا رو بخونید ضمن اینکه تو ابیات هم مشخص هست.
Sara Cht در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۷ در پاسخ به آرزو دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
کتاب شاهد بازی دکتر شمیسا رو مطالعه کنید
Sara Cht در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۶ در پاسخ به حبیب حسین تبار دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
این شعر درباره یه مرد گفته شده معشوق کلا مذکر هست. شما چی رو با چی قیاس میکنی برادر!
معین الف در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۴۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۲:
ما کشتهٔ عشقیم و جهان مسلخ ماست
ما در پی یاریم و هدف منزل ماست ...
احمد نقیب زاده در ۳ ماه قبل، شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۲۵ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳: