ایا شهی که گشاده ست چرخ پیروزه
در آستان تو درهای فتح و پیروزی
دلی که آتش قهرت بسوخت تا به ابد
نیایدش پس از آن از زمانه دلسوزی
به موضعی که طریق صواب گم گردد
اشارت تو کند عقل را قلاووزی
دهد معلم رایت چو کودکان هر روز
به دست چرخ کهن تخته نوآموزی
برای نسخه تعدیل روز و شب خورشید
کند ملازمت عدل تو شبانروزی
کنون نه از پی آن شد سوی حمل که زند
به پیش طلعت تو لاف عالم افروزی
چو آفتاب غلامی زیان ندارد اگر
به خدمتت بره ای آورد به نوروزی
وجوه روزی خلق از عطا و بخشش توست
کنون به عدل نگه دار قسمت روزی
گدایی است درین پرده من بگفتم و رفت
تو دانی ار دری این پرده را وگر دوزی
به نام نیک بمان تا به حشر و شاد بزی
که به زنام نکو در جهان نیندوزی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که مدت سی سال شعر باطل گفت
خدای بر همه کامیش داد پیروزی
کنون که روی نهد جمله در حقیقت شرع
چه اعتقاد کنی باز گیردش روزی
برو که عاقل از این اختیار آن بیند
[...]
تو آدمی شوی و نام نیک اندوزی
اگر ز خواجه آزادگان در آموزی
مسلم آمد یار مرا دل افروزی
چه عشق داد مرا فضل حق زهی روزی
اگر سرم برود گو برو مرا سر اوست
رهیدم از کله و از سر و کله دوزی
دهان به گوش من آورد و گفت در گوشم
[...]
بهار آمد و گویی که باد نوروزی
فشانده مشک بر اطراف باغ پیروزی
کنار جوی چو شد سبز در میان چمن
بیا بگو که چه خواهم من از تو نوروزی
ز وصل شاهد گل گشت ناله بلبل
[...]
معطّرست جهانی ز باد نوروزی
چه باشد ار شب وصلت مرا شود روزی
دلم به دولت وصلت رسید و می خواهم
که آن سعادت و بختم شود به نو، روزی
منم که سوخته بر آتش شب هجران
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.