بهار آمد و گویی که باد نوروزی
فشانده مشک بر اطراف باغ پیروزی
کنار جوی چو شد سبز در میان چمن
بیا بگو که چه خواهم من از تو نوروزی
ز وصل شاهد گل گشت ناله بلبل
چو در فراق تو اشعار من بدلسوزی
چه باشد ار تو بدان طلعت جهان افروز
چراغ دولت بیچاره یی برافروزی
بلای عشق تو تا زنده ام نصیب منست
باقتضای اجل منقطع شود روزی
چو هست در حق من اقتضای رای تو بد
مگر که بخت منت می کند بدآموزی
مخواه هیچ به جز عشق سیف فرغانی
که عشق دوست ترا به ز هر چه اندوزی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به استقبال بهار و نوروز میرود و زیباییهای طبیعت را توصیف میکند. او در کناری از جوی، به دنبال وصال محبوبش است و از عشق و فراق مینالد. او به این نکته اشاره میکند که عشق محبوبش تا زمانی که زنده است، با او خواهد بود و این عشق را بالای هر چیز دیگری میداند. در نهایت، شاعر تنها چیزی که میخواهد را عشق به محبوبش معرفی میکند و آن را بالاتر از هر دارایی دیگری میداند.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و به نظر میرسد که باد نوروزی عطری خوشبو مانند مشک را در اطراف باغ پیروزی پاشیده است.
هوش مصنوعی: زمانی که کنار جوی سبز شد و در دل چمن شکوفایی آغاز شد، بیا و به من بگو که در این لحظه نوروزی چه خواستهای از تو دارم.
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر وصال گل نالهای سر میدهد، چون اشعار من از دوری تو پر از درد و اندوه است.
هوش مصنوعی: اگر تو با چهره زیبا و درخشان خود نور و روشنی را در این جهان به ارمغان آوری، چه اهمیتی دارد که برای کسی که در تنگنا و در بدبختی به سر میبرد، روشنی و امیدی را فراهم کنی؟
هوش مصنوعی: عشق تو تا زمانی که زندهام بر من مسلط است و روزی طبق تقدیر و سرنوشتم، این رابطه پایان خواهد یافت.
هوش مصنوعی: اگر نظر تو درباره من منفی باشد، این به خاطر خوششانسی من است که باعث میشود از بدآموزیها دور بمانم.
هوش مصنوعی: عشق سیف فرغانی را خواهان نباش، زیرا عشق به دوست تو برتر و ارزشمندتر از هر چیزی است که بتوانی جمع آوری کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که مدت سی سال شعر باطل گفت
خدای بر همه کامیش داد پیروزی
کنون که روی نهد جمله در حقیقت شرع
چه اعتقاد کنی باز گیردش روزی
برو که عاقل از این اختیار آن بیند
[...]
تو آدمی شوی و نام نیک اندوزی
اگر ز خواجه آزادگان در آموزی
ایا شهی که گشاده ست چرخ پیروزه
در آستان تو درهای فتح و پیروزی
دلی که آتش قهرت بسوخت تا به ابد
نیایدش پس از آن از زمانه دلسوزی
به موضعی که طریق صواب گم گردد
[...]
مسلم آمد یار مرا دل افروزی
چه عشق داد مرا فضل حق زهی روزی
اگر سرم برود گو برو مرا سر اوست
رهیدم از کله و از سر و کله دوزی
دهان به گوش من آورد و گفت در گوشم
[...]
معطّرست جهانی ز باد نوروزی
چه باشد ار شب وصلت مرا شود روزی
دلم به دولت وصلت رسید و می خواهم
که آن سعادت و بختم شود به نو، روزی
منم که سوخته بر آتش شب هجران
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.