مسلم آمد یار مرا دل افروزی
چه عشق داد مرا فضل حق زهی روزی
اگر سرم برود گو برو مرا سر اوست
رهیدم از کله و از سر و کله دوزی
دهان به گوش من آورد و گفت در گوشم
یکی حدیث بیاموزمت بیاموزی
چو آهوی ختنی خون تو شود همه مشک
اگر دمی بچری تو ز ما به خوش پوزی
چو جان جان شدهای ننگ جان و تن چه کشی
چو کان زر شدهای حبهای چه اندوزی
به سوی مجلس خوبان بکش حریفان را
به خضر و چشمه حیوان بکن قلاوزی
شراب لعل رسیدهست نیست انگوری
شکر نثار شد و نیست این شکر خوزی
هوا و حرص یکی آتشیست تو بازی
بپر گزاف پر و بال را چه میسوزی
خمش که خلق ندانند بانگ را ز صدا
توی که دانی پیروزه را ز پیروزی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و معنویت پرداخته و از دگرگونیهای روحی و جسمی ناشی از عشق سخن میگوید. شاعر از آمدن یاری اشاره میکند که حس دلافروزی و شگفتی را به او هدیه داده است. او در این شعر به دگرگونیای اشاره دارد که عشق و فضل الهی در او ایجاد کرده و به نوعی از تعلقات دنیوی رهایی یافته است.
شاعر به نکات عمیقتری اشاره میکند، از جمله اینکه اگر کسی به حقیقت عشق دست یابد، دیگر نباید نگران جسم و جان خود باشد. او همچنین به زیباییهای زندگی، لذتهای معنوی، و پرهیز از حرص و طمع اشاره میکند و در نهایت تأکید میکند که درخشش روح عشق از ظواهر دنیایی بسیار فراتر است.
هوش مصنوعی: دوستی که به من نور و شادی بخشید، با عشق و محبتش نعمت بزرگی به من عطا کرد، چه روز خوشی بود!
هوش مصنوعی: اگر سرم هم برود، اشکالی ندارد، چون من به عشق او وابستهام. از نگرانیهای بیخودی و دغدغههای بیمعنی رها شدهام.
هوش مصنوعی: او به من نزدیک شد و در گوشم گفت که میخواهم یک داستان یا حکایت جالب به تو یاد بدهم.
هوش مصنوعی: اگر آهوئی که به دام افتاده، خون تو شود، همه خوشبو میشود؛ اگر لحظهای از ما دور شوی، تو به خاطر زیباییات، دچار بیتابی خواهی شد.
هوش مصنوعی: وقتی روح تو به اوج و کمال رسیده و جاندار شده، چرا به کم ارزشی چون بدن و زندگی مادی اهمیت میدهی؟ وقتی به ارزش والای خود دست یافتهای، چرا به یک دانه کمارزش قناعت میکنی؟
هوش مصنوعی: به سمت محفل نیکوکاران برو و رقیبان را به سویی ببر که مانند خضر و چشمه حیات باشند و از زندگی نوینی بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف شرابی میپردازد که به رنگ قرمز متمایل به لعل رسیده و از انگور نیست. شاعر به زیبایی به نکتهای اشاره میکند که این شراب نه تنها خوشطعم است، بلکه شیرینیاش نیز از شکر خاصی نیست. در واقع، شاعر قصد دارد کیفیت و تفاوت این شراب را با دیگر نوشیدنیها بیان کند.
هوش مصنوعی: هوا و حرص مانند آتش هستند و تو با این بازی بیفایده، بال و پر خود را چه بیجهت میسوزانی؟
هوش مصنوعی: سکوت کن که مردم از صدای تو آگاه نیستند، تو تنها کسی هستی که میدانی پیروزی واقعی چیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که مدت سی سال شعر باطل گفت
خدای بر همه کامیش داد پیروزی
کنون که روی نهد جمله در حقیقت شرع
چه اعتقاد کنی باز گیردش روزی
برو که عاقل از این اختیار آن بیند
[...]
تو آدمی شوی و نام نیک اندوزی
اگر ز خواجه آزادگان در آموزی
ایا شهی که گشاده ست چرخ پیروزه
در آستان تو درهای فتح و پیروزی
دلی که آتش قهرت بسوخت تا به ابد
نیایدش پس از آن از زمانه دلسوزی
به موضعی که طریق صواب گم گردد
[...]
بهار آمد و گویی که باد نوروزی
فشانده مشک بر اطراف باغ پیروزی
کنار جوی چو شد سبز در میان چمن
بیا بگو که چه خواهم من از تو نوروزی
ز وصل شاهد گل گشت ناله بلبل
[...]
معطّرست جهانی ز باد نوروزی
چه باشد ار شب وصلت مرا شود روزی
دلم به دولت وصلت رسید و می خواهم
که آن سعادت و بختم شود به نو، روزی
منم که سوخته بر آتش شب هجران
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.