کام دلم ز وصل تو حاصل نمیشود
گیرم که شد، دگر دل من دل نمیشود
دیوانهای که مزه دیوانگی چشید
با صد هزار سلسله عاقل نمیشود
اجرا نشد میان بشر گر مرام ما
آجل شود اگرچه به عاجل نمیشود
حق گر خورد شکست ز یک دسته بیشرف
حق است و حق به مغلطه باطل نمیشود
زور و فشار و سختی و تهدید و گیر و دار
با این رویه حل مسائل نمیشود
تکفیر و ارتجاع و خرافات و های هوی
از این طریق طی مراحل نمیشود
مجلس مقام مردم ناپاک دل مخواه
کاین جای پاک جای اراذل نمیشود
یک ملک بیعقیده و یک شهر چاپلوس
یارب بلا برای چه نازل نمیشود
نازم به عزم ثابت چون کوه فرخی
کز باد سهمگین متزلزل نمیشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل رفت و آرزوی تو از دل نمیشود
دل پاره گشت و درد تو زائل نمیشود
مه میشود مقابل روی تو هر شبی
یک روز با رخ تو مقابل نمیشود
رویم زر است و بر در تو خاک میکنم
[...]
یک لحظه درد عشق تو از دل نمیشود
وز دیده نقش روی تو زایل نمیشود
گویند پند ده دل شیدای خویش را
بسیار پند دادم و عاقل نمیشود
در ورطهایست کشتی صبرم به بحر عشق
[...]
تا دیده با رخ تو مقابل نمی شود
کام دل از جمال تتو حاصل نمی شود
هر دل بجعد سلسله مویی قرار یافت
دیوانه ی منست که عاقل نمی شود
دست تهی اگر همه تعویذ دوستیست
[...]
هر رهروی دچار به منزل نمیشود
این راه قطع بیکشش دل نمیشود
زنجیر موج مانع شور محیط نیست
مجنون ما به سلسله عاقل نمیشود
گلگونه خجالت روح است روز حشر
[...]
ای دل مخواه کام که حاصل نمیشود
حق از برای کام تو باطل نمیشود
لذتشناس نیست که از دوست غافلست
لذت کسی شناخت که غافل نمیشود
تا جا گرفته عشق تو در سینه یک نفس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.