گنجور

 
یغمای جندقی

مهر تو دل سوزتر یا آه آتشبار من

لعل تو سیراب تر یا جزع دریاسار من

موی لاغرتر همی یا جسم من یا آن میان

کوه سنگین تر همی یا آن سرین یا بار من

آن لبان جان بخش تر یا گفت من یا آب خضر

آن دهان بی اصل تر یا هیچ یا پندار من

آسمان ...تر یا بخت من یا خوی تو

زلف تو آشیفته تر یا روز دل یا کار من

چشم من خونریزتر یا خنجر مژگان تو

زخم دل ناسورتر یا خاطر افگار من

سنگ خارا سخت تر یا جان من یا خشم تو

عهد تو بر باد تر یا صبر ناستوار من

نظم پروین را بها یا رسته دندان تو

عقد لولو را خطر یا گوهرین گفتار من

ابروان ... تر یا چرخ یا چاچی کمان

تیر تو دلدوزتر یا ناله های زار من

معجز عیسی فزون یا خنده جان خیز تو

غمزه جادو بازتر یا خامه سحار من

خون من بی قدرتر یا خاک ره یا آب جو

قدر ذره بیش یا رحم تو یا مقدار من

مهر را رخشندگی یا رای من یا روی تو

طره را...گی یا این شبان تار من

رزم گردون سخت یا در ایروان ناورد روس

جنگ مژگان صعب یا در خاوران پیکار من

با سپاهی چالش افزون یا به یک عالم مصاف

پور دستان مردتر یا پهلوان سردار من