بت پرستی را شعار خود کنم تا یار من
از خدای خود نترسد چون کند آزار من
سر ز تقوی پا ز مسجد دست از طاعت کشم
تا شود آن نامسلمان راضی از اطوار من
کوشم اندر معصیت چندان که گردم کشتنی
تا بود در کشتن من بیگنه دلدار من
دوستان را حضم خود سازم که بعد از کشتنم
خون من قطعا نخواهند از بت خونخوار من
دشمنان را دوست دارم تا پس از قتلم نهد
این گنه بر گردن ایشان مه پرکار من
گو سیه شو رویم از ترک عبادت تا مرا
بندهٔ یک رنگ خود داند پری رخسار من
محتشم خواهد به خاک تیره یکسان خویش را
تا مرا دیگر به کام خویش بیند یار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و تناقضات آن است. شاعر از عشق خود صحبت میکند و اینکه برای به دست آوردن محبت معشوق، حتی حاضر است به بتپرستی رو آورد. او نگران این است که خدای خود از آزارش ناراحت شود و تصمیم دارد از تقوا و عبادت فاصله بگیرد تا محبوبش راضی شود. شاعر به شدت و به طعنه به معصیت میپردازد و با بیان اینکه حتی اگر باعث مرگش شود، همچنان به عشق خود ادامه میدهد، نشان میدهد که عشق او بسیار فراتر از هرگونه محدودیت دینی و اخلاقی است. او همچنین به دوستی با دشمنان فکر میکند تا مسئولیت گناهانش بر دوش آنها بیفتد. در نهایت، او ابراز میکند که مرگ او ممکن است تنها راهی باشد تا معشوقش دوباره او را ببیند. این اثر نمایانگر دلدادگی و جانفشانی عاشقانه است.
هوش مصنوعی: من بت پرستی را سرلوحه خود قرار میدهم تا محبوب من از خدایش نترسد، هرگاه که به من آسیب برساند.
هوش مصنوعی: من از تقوی و از عبادت دست میکشم تا اینکه آن کافر از رفتار من راضی شود.
هوش مصنوعی: در تلاش هستم که به گناه بیفتم آنقدر که در نهایت به مرگ کشانده شوم، زیرا در این مرگ بیگناه، محبوب من حضور دارد.
هوش مصنوعی: دوستانم را به خود میکشم تا بعد از مرگم، خون من را از بت خونی خود نمیگیرند.
هوش مصنوعی: من دشمنانم را دوست دارم، چون وقتی که مرا بکشند، این گناه را به گردن آنها میاندازند و من بیگناه میمانم.
هوش مصنوعی: اگر من به خاطر ترک عبادت سیاه شوم، دست کم همانی که زیبایی رخسار مرا میبیند، مرا به عنوان بندهای وفادار و یکدست بشناسد.
هوش مصنوعی: محتشم به زودی تمام دارایی و وجود خود را به زمین تیره و خاکی میسپارد تا آنکه یار من، باز مرا در آغوش خود بگیرد و به خواستهاش برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مجلس سامیّ مجد الدّینی ای کان هنر
چونی از رنج و صداع و زحمت بسیار من
چون ز من هرگز ندید آزار طبع نازکت
بی سبب شاید که جوید طبع تو ازار من؟
تو به دفع کار من مشغول و من فارغ که خود
[...]
هر چه آن سرخوش کند بویی بود از یار من
هر چه دل واله کند آن پرتو دلدار من
خاک را و خاکیان را این همه جوشش ز چیست
ریخت بر روی زمین یک جرعه از خمار من
هر که را افسرده دیدی عاشق کار خود است
[...]
چون مرا غمناک بیند شاد گردد یار من
زان سبب شادی نمیگردد به گرد کار من
اشک چشمم سر دل یک یک به رخها بر نبشت
گوییا با اشک بیرون میرود اسرار من
رخت ازین شهرم به صحرا برد میباید که شب
[...]
در ملک بودی اگر یک ذره عشق یار من
در فلک آتش افکندی آه آتش بار من
در تن زارم جگر صدچاک و دل صد پاره شد
بوالعجب گلها شکفت از عشق در گلزار من
چون کند پامالم آن سرو از پی پابوس او
[...]
چون زند موج حلاوت کلک شکر بار من
پسته خندان شود لب بسته از گفتار من
دامن فکر من است از دامن گل پاکتر
چشم شبنم می پرد در حسرت گلزار من
چون صدف دریادلان را باز می ماند دهن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.