گنجور

 
یغمای جندقی

سوی غیری چو خدنگش ز کمان می‌گذرد

ناوک غیرتم از جوشن جان می‌گذرد

کس ز زحمت نبرد بهره که از غایت ناز

تا تو شمشیر برآری ز میان می‌گذرد

یار در بزم و نمی‌آرمش از بیم نگاه

فصل گل بین که بهارم به خزان می‌گذرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode