چو چشمت ترک مستی در کمینم
چه سود ار بگذرد اختر زکینم
نهان زین چشم طوفان زا به مردم
چه منت ها که دارد آستینم
یکم فولاد بازو پنجه بر تافت
دلی باید از این پس آهنینم
من و اندیشه لعلت که خوشتر
زصد ملک سلیمان این نگینم
نه طرف از کفر بستم نی زاسلام
هم از آن توبه باید هم ز اینم
در آن میدان که از هر سوست زنهار
کسی نشنیده غیر از آفرینم
شدم در رهگذر تو سنت خاک
نکوشد کآسمان زد بر زمینم
زهی دولت اگر هندوی زلفت
کشد داغ غلامی بر جبینم
گزاف از من نیاید کفر زلفش
اگر این است یغما وای دینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مباد از بخت فرّخ آفرینم
اگر گیتی نه بر روی تو بینم
سر کوه بلند چندان نشینم
که لاله سر بر آره مو بچینم
الاله بیوفا بی بیوفا بی
نگار بیوفا چون مو گزینم
کنون کآن چشمه را با گُل نبینم
چو خار آن به که بر آتش نشینم
که تامن نیز هر یک را ببینم
ز جمله آنک خواهم بر گزینم
من از عالم تو را تنها گزینم
روا داری که من غمگین نشینم؟!
دل من چون قلم اندر کف توست
ز توست ار شادمان و گر حزینم
به جز آنچه تو خواهی من چه باشم؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.