کدام باده ز مینای دهر شد به گلویم
که خون نگشت و زمژگان فرو نریخت برویم
ز میر میکده تا کی کنم تحمل خواری
نماند نیروی طاقت مگر ز آهن و رویم
بگشت شیمه و خوی مصاحبان موافق
مخالفت مشمر گر بگشت شیمه و خویم
کسی که سوی ویم بود روی، پشت به من کرد
کسی که بود مرا پشت ایستاد برویم
کنون که پیر مغانم به چهره در نگشاید
چه غم کسی در مسجد نبسته است به رویم
به خاک خانقه از تن غبار کفر بریزم
به آب صومعه از چهره گرد شرک بشویم
امام شهر کزین پیش بر به حکم شریعت
ز ننگ دامن تر راه می نداد به کویم
کنون نشانده به پهلو ز مهر و می بفشاند
غبار میکده با آستین خرقه ز رویم
یکی درد به تن آلوده خرقه و آن دگر از مهر
کند به سوزن پرهیز چاک جامه رفویم
بگردن این فکند طوق سبحه وان بگشاید
صلیب خدمت شیرین بتان سلسله مویم
به ذکر حلقه اسلامیان و من سر تشویر
چو گبر تازه مسلمان به خویش رفته فرویم
ز جوی ساغرم آب طرب برفت و بیامد
ز چشمه سار ورع باز آب رفته به جویم
یکی به گوش همی خواندم اذان و اقامت
امام جمعه سراید ز راه و رسم وضویم
به صوت وعظ فرو رفت گوش نغمه نیوشم
به ذکر سبحه بر آمد زبان زمزمه گویم
به خانقاه بیا عزتم نگر که تو گوئی
که اوست مصطبه من بنده صدر مجلس اویم
کهن لباس فکندم وگر خدای بخواهد
مبارک است مبارک طراز خلعت نویم
گرفت حلقه مسجد کف پیاله ستانم
به سوی کعبه گرائید پای بتکده پویم
شدم ز میکده گشتم مرید صومعه یغما
بگو ز میزر و مصحف مگو زجام و سبویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نمایش حالات درونی شاعر و تضادهایی که در زندگی خود تجربه کرده است میپردازد. شاعر از درد و رنجی که از بادهنوشی و معاشرت با دوستان ناخوشایند به او رسیده میگوید. او از فضای میخانه و صومعه، و احساس تنهایی و دوری از محبوبان صحبت میکند. در عین حال، به جستجوی راهی برای رهایی از گناهان و برقراری ارتباط با خداوند اشاره دارد. شاعر تلاش میکند تا با رها کردن لباسهای کهنه و پذیرش خلعت نو، زندگی جدیدی را آغاز کند و بین زندگی دینی و دنیوی خود تعادل برقرار کند. در نهایت، او تمایل به بازگشت به میکده و ارتباط دوباره با آن فضا را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: کدام نوشیدنی زندگی باعث شد به گلویم برود که نه خوندم و نه اشک از فروافتاد؟
هوش مصنوعی: از میخانه تا چه زمانی باید تحمیل ذلت را بپذیرم؟ دیگر نیرویی برای تاب آوردن ندارم، جز اینکه از آهن و استقامت خود استفاده کنم.
هوش مصنوعی: اگر ویژگیها و رفتار دوستانت تغییر کرد، نباید آنها را مخالف خودت تلقی کنی، حتی اگر اوضاع به هم ریخته به نظر برسد.
هوش مصنوعی: کسی که به من توجه میکرد و به من نزدیک بود، به ناگاه پشت به من کرد و آن کس که همیشه همراه من بود، حالا از من دور شده و به سوی دیگر رفته است.
هوش مصنوعی: اکنون که پیر مغان (راهنمایان روحانی) دیگر به روی من نمینگرد، نگران نباشم زیرا کسی در مسجد در انتظار من نیست.
هوش مصنوعی: میخواهم با انداخته شدن از بدنم به خاک خانقاه، غبار کفر را برطرف کنم و با آب صومعه، چهرهام را از آلودگی شرک پاک کنم.
هوش مصنوعی: امام شهر که به خاطر رعایت قوانین شریعت، از ننگ و آبروریزی دوری میکرد، به من اجازه نمیداد که به کوی او بروم.
هوش مصنوعی: اکنون در کنارم، به خاطر عشق و شراب، غبار میکده را با آستین لباس عبا از روی خود میزنم.
هوش مصنوعی: یک نفر با لباس پاره و درد به تن گوشهنشینی کرده و دیگری با عشق و محبت، از راه پرهیز و احتیاط، سعی در ترمیم و رفو کردن جامهاش دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی توصیف میکند که چگونه انسان در عشق و خدمت به معشوق، خود را متحول میکند. در نخستین بخش، اشاره به گوهری دارد که به گردن آویخته شده و نماد زیبایی و عشق است. در بخش دوم، اشاره به آزادی از بندهای سخت و دشوار دارد که در نتیجه خدمت به محبوب به دست میآید. این تصویر به شکلی شاعرانه از ارتباط عمیق انسان با محبت و زیبایی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: من با یادآوری جمع مسلمانان، در حالتی شبیه به فردی تازه مسلمان، به خودم فرو میروم.
هوش مصنوعی: آب خوشی که از جوی ساغر میریزد، رفته و به چشمه سار بازگشته، و حالا من در تلاش هستم که آب رفته را دوباره پیدا کنم.
هوش مصنوعی: یکی در گوشم اذان میخواند و امام جمعه به خاطر آداب و رسوم وضو میسازد.
هوش مصنوعی: گوشم به شنیدن سخنهای پندآموز مشغول است و زبانم در حال ذکر و بیان نیکوئیها و یاد خداوند است.
هوش مصنوعی: به محفل اهل سیر و سلوک بیاید و به مقام و منزلت من توجه کند. تو میگویی که او (خدا) در بالاترین مرتبه است، اما من در جمع او مانند بندهای هستم که در صدر مجلس نشسته است.
هوش مصنوعی: من لباس قدیمی خود را کنار گذاشتم و اگر خدا بخواهد، لباس جدیدم مبارک و خوشیمن خواهد بود.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر اشاره میکند که او حلقهای که به گردن دارد را بر سر پیالهای میگذارد و با این کار، به سمت کعبه حرکت میکند، در حالی که در جستجوی بتکدهای است تا پا بر آن بگذارد. به نوعی این جمله نشاندهنده یک سفر معنوی و جستجوی حقیقت است.
هوش مصنوعی: من از میکده دور شدم و به مریدی صومعه یغما درآمدم. دیگر از می و مصحف صحبت نکن، از جام و سبو هم سخن نگو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دردِ عشق شدم مبتلا دوا ز که جویم
به هیچ کس نتوانم که این حدیث گویم
ز بهرِآن که نیارم به دوست گفت و به دشمن
خوش است سرزنشِ دوست و دشمن از همه سویم
زبان دراز کنم هم چو شمع سر ببریدم
[...]
دلم ز دست تو خون شد، ندانم این به که گویم؟
علاج خود ز که سازم، دوای دل ز که جویم؟
بریخت اشک من آن را که پاره گشت دروغم
برفت آب من آن را که رخنه گشت سبویم
از این دو دیده پر آب من که ریخته بادا
[...]
نریخت ساقی چشم تو ساغری به گلویم
جز آنکه خون شد و از جام دیده ریخت به رویم
تو شاد از آنکه به جورم زپافکندی و من خوش
بدین که قوت رفتن نماند از آن سر کویم
رقیب گفت سگت گفته تا برنجم و من خوش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.