من از عالم تو را تنها گزینم
روا داری که من غمگین نشینم؟!
دل من چون قلم اندر کف توست
ز توست ار شادمان و گر حزینم
به جز آنچه تو خواهی من چه باشم؟
به جز آنچه نمایی من چه بینم؟
گه از من خار رویانی گهی گل
گهی گل بویم و گه خار چینم
مرا تو چون چنان داری چنانم
مرا تو چون چنین خواهی چنینم
در آن خمّی که دل را رنگ بخشی
چه باشم من، چه باشد مهر و کینم؟
تو بودی اوّل و آخر تو باشی
تو به کن آخرم از اولینم
چو تو پنهان شوی، از اهل کفرم
چو تو پیدا شوی، از اهل دینم
به جز چیزی که دادی من چه دارم؟
چه می جویی ز جیب و آستینم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف رابطه عمیق و وابستگی خود به معشوق میپردازد. او بیان میکند که تمام احساسات و حالاتش بستگی به خواستهها و رفتار معشوق دارد و بدون او هیچچیز نیست. شاعر نشان میدهد که در این وابستگی، هم میتواند شاد باشد و هم غمگین. او به نوعی در چنگال معشوق است و با هر تغییر در وضعیت او، احساساتش تغییر میکند. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که همه چیز از معشوق آغاز میشود و به او ختم میشود و او جز آنچه معشوق به او داده، چیزی ندارد.
هوش مصنوعی: من از میان تمام دنیا فقط تو را انتخاب کردهام، آیا قبول میکنی که من به خاطر تو غمگین بمانم؟
هوش مصنوعی: دل من مانند یک قلم است که در دست تو قرار دارد؛ اگر شاد باشم یا غمگین، هر دو حالت از تو ناشی میشود.
هوش مصنوعی: من جز آنچه تو بخواهی چه ارزشی دارم؟ جز آنچه تو نشان میدهی، چه چیزی را میتوانم ببینم؟
هوش مصنوعی: گاهی از من بوتههای خار میروید، گاهی هم گل و عطر گل را حس میکنم و گاهی هم خارها را میچینم.
هوش مصنوعی: تو مرا به هر شکل و حالتی که بخواهی میسازی و من هم به همان شکل در میآیم.
هوش مصنوعی: در آنجا که دل را به زیبایی و رنگ میدهند، من چه جایگاهی دارم و احساسات محبت و دشمنی من چه ارزشی دارند؟
هوش مصنوعی: تو آغاز و پایان همهٔ چیزها هستی، پس تو را میخواهم که به من در پایان بیافزایی، زیرا تو آغاز من نیز هستی.
هوش مصنوعی: هرگاه تو در خفا باشی، من مانند کافران میشوم و زمانی که تو نمایان شوی، از اهل ایمان و دین میشوم.
هوش مصنوعی: من چیزی جز آنچه که تو به من دادهای ندارم. چه چیزی را از جیب و آستین من میخواهی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مباد از بخت فرّخ آفرینم
اگر گیتی نه بر روی تو بینم
سر کوه بلند چندان نشینم
که لاله سر بر آره مو بچینم
الاله بیوفا بی بیوفا بی
نگار بیوفا چون مو گزینم
کنون کآن چشمه را با گُل نبینم
چو خار آن به که بر آتش نشینم
که تامن نیز هر یک را ببینم
ز جمله آنک خواهم بر گزینم
چو شاه انگشت ساید بر نگینم
شناسد قیمت انگشترینم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.