گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
یغمای جندقی

هر جا حدیث عشق تو بیدادگر کنم

اول ز ناله گوش نیوشنده کر کنم

خود را میان خلق سگ او سمر کنم

شاید بدین وسیله خودی معتبر کنم

خو کرده‌ام به حسرت رویت به زیر تیغ

چندان امان مده که به رویت نظر کنم

تا بعد مرگ نیز کشم رنج انتظار

گوید پس از وفات به خاکت گذر کنم

باری ز لطف بر سر خاکم گذر بترس

زآن روز داوری که سر از خاک بر کنم

بر من شب فراق ترا حق زندگی است

کآن فرصتم نداد که شامی سحر کنم

چون نیست دست آنکه نهم سر به‌پای تو

هر جا که خاک پای تو یابم به سر کنم

آن ترک لشکری نشود رام ز اشک روی

سیم ار به کیل ریزم و زر در سپر کنم

گاهی به لب اشاره کند گه به ابرو‌ان

هر دم به حق خویش گمان دگر کنم

من کینِ می‌فروش نجویم به مهر شیخ

کی با علی مخاصمه بهر عمر کنم

یغما ز پیر میکده گو نز امام شهر

با صحبت مسیح چرا ذکر خر کنم