هر جا حدیث عشق تو بیدادگر کنم
اول ز ناله گوش نیوشنده کر کنم
خود را میان خلق سگ او سمر کنم
شاید بدین وسیله خودی معتبر کنم
خو کردهام به حسرت رویت به زیر تیغ
چندان امان مده که به رویت نظر کنم
تا بعد مرگ نیز کشم رنج انتظار
گوید پس از وفات به خاکت گذر کنم
باری ز لطف بر سر خاکم گذر بترس
زآن روز داوری که سر از خاک بر کنم
بر من شب فراق ترا حق زندگی است
کآن فرصتم نداد که شامی سحر کنم
چون نیست دست آنکه نهم سر بهپای تو
هر جا که خاک پای تو یابم به سر کنم
آن ترک لشکری نشود رام ز اشک روی
سیم ار به کیل ریزم و زر در سپر کنم
گاهی به لب اشاره کند گه به ابروان
هر دم به حق خویش گمان دگر کنم
من کینِ میفروش نجویم به مهر شیخ
کی با علی مخاصمه بهر عمر کنم
یغما ز پیر میکده گو نز امام شهر
با صحبت مسیح چرا ذکر خر کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و دلتنگی شاعر میپردازد. شاعر در این اشعار از عشق معشوقش میگوید و حسرت دیدار او را بر دل دارد. او بیان میکند که حتی در میان مردم به یاد او است و میخواهد با درد فراقش زندگی کند. منتظر روزی است که پس از مرگش بر خاک او بگذرد و از او طلب بخشش کند. همچنین، شاعر به عجز و ناتوانی خود در ابراز عشق اشاره میکند و میگوید که با وجود رنج و حسرت، او نمیتواند از عشق خود دست بکشد و همیشه به یاد معشوق خواهد بود. در نهایت، او بر این باور است که عشق و فراق از معشوق برای او به نوعی زندگی است.
هوش مصنوعی: هر جا که صحبت از عشق تو شود، من آنجا با شدت و قوت صحبت میکنم و ابتدا با ناله و گریهای، گوش شنونده را ناتوان و بیصدا میسازم.
هوش مصنوعی: من خودم را در میان مردم چون سگی نرم و humble میآورم، شاید به این وسیله ارزش و جایگاه خود را بالا ببرم.
هوش مصنوعی: به تماشای چهرهات عادت کردهام و بر اثر حسرتی که در دلم دارم، نگذار مدت زیادی زیر فشار و در انتظار بمانم که فقط بتوانم به چهرهات نگاه کنم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندهام، رنج انتظار را به دوش میکشم و بعد از مرگم نیز، به یاد تو به خاکت سر میزنم.
هوش مصنوعی: به لطف و مرحمت تو، بر سر قبر من بیا، از روزی بترس که من از خاک برمیخیزم و داوری میشود.
هوش مصنوعی: شب جدایی تو برای من حقی است که بر من واجب است، زیرا زمان کافی برای برگزاری یک وعده شام در سحرگاه نداشتم.
هوش مصنوعی: از آنجا که کسی نیست که بتواند سرش را به پای تو بگذارد، هر جا که خاک پای تو را بیابم، به احترام آن، سر خود را به زمین میزنم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم دل را به دست آورم و او را تسلیم کنم، حتی اگر اشک بر چهرهاش بریزم و طلا را در سپرم قرار بدهم، هیچ تاثیری ندارد.
هوش مصنوعی: گاهی با یک نگاه یا حرکت لب و ابرو، به من پیامی میدهد و من هم هر بار بر اساس آن، فکر جدیدی دربارهاش میکنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق به میفروش با شیخ و علی درگیر نمیشوم و برای زندگیام به مشاجره نمیپردازم.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به رفتار و سخنانی که از دیگران میشنود اشاره میکند. او به جای پیروی از نظرات معمول و متداول، به دنبال تجربیات و بینشهای عمیقتری است. به عبارتی، او ترجیح میدهد از فضایی خاص و معنوی بهرهبرداری کند و از دنیای سطحی و عادی دوری کند. این استدلال نشاندهنده تلاش او برای درک بهتر زندگی و ارزشهای واقعی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزی من آخر این دل و جان را خطر کنم
گستاخوار بر سر کویش گذر کنم
لبیک عاشقی بزنم در میان کوه
وز حال خویش عالمیان را خبر کنم
جامه بدرم از وی و دعوی خون کنم
[...]
تاذکر همتت به جهان در سمر کنم
گوش فلک ز مدحت تو پر گهر کنم
نی پای آن که از سر کویت سفر کنم
نی دست آنکه دست به زلف تو در کنم
چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش
ممکن نشد که لوح صبوری ز بر کنم
ماهی متاع صبر کنم جمع و ز آب چشم
[...]
روزی کزین سراچه سفلی گذر کنم
وانگه به سوی عالم علوی سفر کنم
کرّوبیان عرش و مقیمان قدس را
از درد خویش و حسن تو یک یک خبر کنم
از گریه فرش را همه در موج خون کشم
[...]
گفتم که یک شبی سوی جانان گذر کنم
دزدیده در جمال رخ او نظر کنم
دلبر اگرچه از من بیچاره غافلست
او را ز حال زار دل خود خبر کنم
باشد که پای بوس زنم افتد اتّفاق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.