مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳
ای مطرب دل برای یاری را
در پرده زیر گوی زاری را
رو در چمن و به روی گل بنگر
همدم شو بلبل بهاری را
دانی چه حیاتها و مستیهاست
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۵
دل با دل دوست در حنین باشد
گویای خموش همچنین باشد
گویم سخن و زبان نجنبانم
چون گوش حسود در کمین باشد
دانم که زبان و گوش غمازند
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۶
ای مطرب جان چو دف به دست آمد
این پرده بزن که یار مست آمد
چون چهره نمود آن بت زیبا
ماه از سوی چرخ بت پرست آمد
ذرات جهان به عشق آن خورشید
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۷
کی باشد کاین قفس چمن گردد
و اندرخور گام و کام من گردد
این زهر کشنده انگبین بخشد
وین خار خلنده یاسمن گردد
آن ماه دو هفته در کنار آید
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸
روی تو به رنگریز کان ماند
زلف تو به نقش بند جان ماند
گر سایه برگ گل فتد بر تو
بر عارض نازکت نشان ماند
روزی گذرد ز هجر تو سالی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۶
رفتم تصدیع از جهان بردم
بیرون شدم از زحیر و جان بردم
کردم بدرود همنشینان را
جان را به جهان بینشان بردم
زین خانه شش دری برون رفتم
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۷
من با تو حدیث بیزبان گویم
وز جمله حاضران نهان گویم
جز گوش تو نشنود حدیث من
هر چند میان مردمان گویم
در خواب سخن نه بیزبان گویند
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۳
دیدی که چه کرد یار ما؟ دیدی؟
منصوبهٔ یار باوفا دیدی!
زین نوع که مات کرد دلها را
آن چشمه زندگی، کجا دیدی؟
در صورت مات برد میبخشد
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۴
روز ار دو هزار بار میآیی
هر بار چو جان به کار میآیی
از بهر حیات و زنده کردن تو
در عالم چون بهار میآیی
عشاق همه شدند حلوایی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۵
مندیش از آن بت مسیحایی
تا دل نشود سقیم و سودایی
لاحول کن و ره سلامت گیر
مندیش از آن جمال و زیبایی
فرصت ز کجا که تا کنی لاحول
[...]
مولانا » فیه ما فیه » فصل چهل و سوم - هر کسی چون عزم جایی و سفری میکند
دادیم بدست تو عنان دل خویش
تا هرچ تو گویی پخت من گویم سوخت
مولانا » فیه ما فیه » فصل پنجاه و چهارم - گفت قاضی عزّالدّین سلام میرساند
هرکه از ما کند به نیکی یاد
یادش اندر جهان به نیکی باد
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات
«هر که از ما کند به نیکی یاد
یادش اندر جهان به نیکی باد»