گنجور

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم

 

ای دیو سپید پای در بند

ای گنبد گیتی ای دماوند

از سیم به سر، یکی کله‌خود

ز آهن به میان یکی کمربند

تا چشم بشر نبیندت روی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۹ - به یکی از معاندین

 

ای کسروی ای سفیه نادان

سرگشته تیه بغی و خذلان

بدبخت کسی که چون تو باشد

یک عمر به کار خویش حیران

منفور به نزد پیر و برنا

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

از ما به جز از وفا نیاید

وز یار به جز جفا نیاید

دلبر چه بلا بود که هرگز

نزد من مبتلا نیاید

حرزی است مرا نهان کزان حرز

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۵ - خیرات محمدی

 

در عهد شهنشه خردمند

کز لطف علاج ملک جم کرد

شاهنشه پهلوی کزین ملک

معدوم طریقهٔ ستم کرد.

آن شاه که احترام نامش

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۹ - جای زحمت

 

بی‌زحمت و دردسر چه جاییست

جایی که در آن بشر نباشد

کآنجا که در آن بشر نهد پای

بی‌زحمت و دردسر نباشد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۲ - حسب حال

 

شه شبهه نمود درحق من

بگذار در اشتباه باشد

ای کاش چو من هر آدمی را

توفیق چنین گناه باشد

من دانایی ضعیفم و وی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۵ - در سفر استعلاجی سوییس گفته است

 

تا هست همی خوریم باده

چون‌نیست نمی‌خوربم باده

روزی که بهای می کم آید

آن روزکمی خوریم باده

ما از پی جلب اشتهایی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - قمرالملوک

 

ای نوگل باغ زندگانی

ای برتر و بهتر از جوانی

ای شبنم صبح در لطافت

ای سبزهٔ تازه در نظافت

ای بلبل نغمه‌سنج ایام

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - هدیۀ دوست

 

ای باد صبا ز روی یاری

وز راه وفا و دوستداری

شو نزد رفیق مهربانم

«‌سبحانقلوف‌» آن عزیز جانم

برگوکه رسید از آن دلفروز

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۷ - مطایبه

 

ای از برما به خشم رفته

رخ بی‌سببی زما نهفته

ما را گنهی به جز وفا نیست

بهر چه تو را هوای ما نیست‌؟

آخر نه من و تو یار بودیم

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸ - در سبک عرفان

 

ماییم و دلی ز عشق صد چاک

آشوب سپهر و آفت خاک

چون رای منازعت نماییم

چنبر از چرخ برگشاییم

از پنجهٔ ما جهان‌، جهان نیست

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » کهنه شش هزار ساله

 

ای گلبن زرد نیم مرده

وی باغچهٔ خزان رسیده

ای بلبل داغ دل شمرده

وی لالهٔ زار داغ دیده

ای سبزهٔ چهره زرد کرده

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » ای سعادت

 

ای مایهٔ عزت ای سعادت‌!

از بهر خدا بگو کجایی

ماراست به تو بسی ارادات

چونست که نزد ما نیایی

رسم است ز خستگان عیادت

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » مولودیه

 

امروز خدایگان عالم

بر فرق نهاد تاج لولاک

امروز شنید گوش خاتم

لولاک لما خلقت الافلاک

امروز ز شرق‌، اسم اعظم

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » ترانهٔ ملی

 

دوشینه ز رنج دهر بدخواه

رفتم سوی بوستان نهانی

تا وارهم از خمار جانکاه

در لطف و هوای بوستانی

دیدم گل‌های نغز و دلخواه

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » انتقاد از دولت

 

یاران روش دگر گرفتند

وز ما دل و دیده برگرفتند

از مسلک ما شدند دلگیر

پس مسلک خوبتر گرفتند

در سایهٔ طبع اعتدالی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترجیعات » وقت کا رست

 

ای دل ز جفای دیده یاد آر

زان اشک به ره چکیده یاد آر

این نکتهٔ ناگزیر بشنو

وین قصهٔ ناشنیده یاد آر

زین ملک ستم کشیده‌، یعنی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترجیعات » از زبان محمدعلی شاه مخلوع

 

با بنده فلک چرا به جنگ است

سبحان الله این چه رنگ است

بودم روزی به شهر تبریز

آقا و ولی عهد و با چیز

شه هرمز بود و بنده پرویز

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » چهارپاره‌ها » بنای یادگار

 

در دهر بزرگ یادگاری

کردم ز برای خویش بنیاد

بنیاد بنای پایداری

بی‌یاری دست من شد ایجاد

*

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode