گنجور

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳ - غزاله صبا

 

به چشمک این همه مژگان به هم مزن یارا

که این دو فتنه به هم می‌زنند دنیا را

چه شعبده است که در چشمکان آبی تو

نهفته‌اند شب ماهتاب دریا را

تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴ - هفتاد سالگی

 

سنین عمر به هفتاد می‌رسد ما را

خدای من که به فریاد می‌رسد ما را

گرفتم آنکه جهانی به یاد ما بودند

دگر چه فایده از یاد می‌رسد ما را

حدیث قصه سهراب و نوشداروی او

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴ - ساز حبیب

 

صدای سوز دل شهریار و ساز حبیب

چه دولتی است به زندانیان خاک نصیب

به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعر

چو در ولایت غربت دو همزبان غریب

روان دهد به سر انگشت دلنواز به ساز

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴ - سپاه من

 

منم که شعر و تغزل پناهگاه من است

چنانکه قول و غزل نیز در پناه من است

صفای گلشن دل‌ها به ابر و باران نیست

که این وظیفه محول به اشک و آه من است

صلای صبح تو دادم به نالهٔ شبگیر

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵ - چراغ هدایت

 

کنون که فتنه فرا رفت و فرصت است ای دوست

بیا که نوبت انس است و الفت است ای دوست

دلم به حال گل و سرو و لاله می‌سوزد

ز بس که باغ طبیعت پرآفت است ای دوست

مگر تاسفی از رفتگان نخواهی داشت

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷ - چشم انتظار

 

ندار عشقم و با دل سر قمارم نیست

که تاب و طاقت آن مستی و خمارم نیست

دگر قمار محبت نمی‌برد دل من

که دستِ بردی از این بختِ بدبیارم نیست

من اختیار نکردم پس از تو یار دگر

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹ - انتحار تدریجی

 

خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست

به زندگانی من فرصت جوانی نیست

من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار

خدای شکر که این عمر جاودانی نیست

همه به گریه ابر سیه گشودم چشم

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰ - کنج فنا

 

سری به سینه خود تا صفا توانی یافت

خلاف خواهش خود تا خدا توانی یافت

در حقایق و گنجینه ادب قفل است

کلید فتح به کنج فنا توانی یافت

به هوش باش که با عقل و حکمت محدود

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶ - ویلن تاج‌بخش

 

شنیده‌ام که به شاهان عشق بخشی تاج

به تاج عشق تو من مستحقم و محتاج

تو تاج بخشی و من شهریار ملک سخن

به دولت سرت از آفتاب دارم تاج

کمان آرشه زه کن که تیر لشگر غم

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰ - شتاب شباب

 

شباب عمر عجب با شتاب می‌گذرد

بدین شتاب خدایا شباب می‌گذرد

شباب و شاهد و گل مغتنم بود ساقی

شتاب کن که جهان با شتاب می‌گذرد

به چشم خود گذر عمر خویش می‌بینم

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳ - ستاره صبح

 

چو آفتاب به شمشیر شعله برخیزد

سپاه شب به هزیمت چو دود بگریزد

عروس خاوری از پرده برنیامده چرخ

همه جواهر انجم به پای او ریزد

بجز زمرد رخشنده ستاره صبح

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷ - عیدی عشاق

 

صبا به شوق در ایوان شهریار آمد

که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد

ز زلف زرکش خورشید بند سیم سه‌تار

که پرده‌های شب تیره تار و مار آمد

به شهر چند نشینی شکسته‌دل برخیز

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰ - جلوه جلال

 

شب است و چشم من و شمع اشک‌بارانند

مگر به ماتم پروانه سوگوارانند

چه می‌کند بدو چشم شب فراق تو ماه

که این ستاره‌شماران ستاره‌بارانند

مرا ز سبز خط و چشم مستش آید یاد

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶ - هفت خوان عشق

 

سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند

ز جوی آب بقا هم به چابکی بجهند

جلا و جوهر این بوالعجب گدایان بین

که جلوه‌گاه جلال و جمال پادشهند

برون رو از خود و آنگه درون میکده آی

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷ - سینمای خزان

 

شب است و باغ گلستان خزان رؤیاخیز

بیا که طعنه به شیراز می‌زند تبریز

بیا که حلقه‌به‌گوشان آسمان ریزند

سری به پای تو در حلقهٔ غلام و کنیز

به گوشوار دلاویز ماه من نرسد

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸ - جمال کعبه

 

اگر که شبرو عشقی چراغ ماهت بس

ستاره چشم و چراغ شب سیاهت بس

گرت به مردم چشم اهتزار قبله نماست

به ارزیابی صد کعبه یک نگاهت بس

جمال کعبه چمن زار می کند صحرا

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲ - شهید عشق

 

به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک

که من چو لاله به داغ تو خفته ام در خاک

چو لاله در چمن آمد به پرچمی خونین

شهید عشق چرا خود کفن نسازد چاک

سری به خاک فرو برده ام به داغ جگر

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹ - زیان شهرت

 

به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم

به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم

چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان

به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم

به مرگ زنده شدن هم حکایتی‌ست عجیب

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱ - ناله های زار

 

به اختیار دلی برد چشم یار از من

که دور از او ببرد گریه اختیار از من

به روز حشر اگر اختیار با ما بود

بهشت و هر چه در او از شما و یار از من

سیه تر از سر زلف تو روزگار من است

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵ - چشمه ابدیت

 

شکفته‌ام به تماشای چشم شهلایی

که جز به چشم دلش نشکفد تماشایی

جمال پردگی جاودانه ننماید

مگر به آینه پاکان سینه سینایی

رواق چشم که یک انعکاس او آفاق

[...]

شهریار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode