به اختیار دلی برد چشم یار از من
که دور از او ببرد گریه اختیار از من
به روز حشر اگر اختیار با ما بود
بهشت و هر چه در او از شما و یار از من
دگر قرار تو با ما چنین نبود ای دل
که خنجری شوی و بگسلی قرار از من
سیه تر از سر زلف تو روزگار من است
دگر چه خواهد از این بیش روزگار از من
به تلخکامی از آن دلخوشم که میماند
بسی فسانه شیرین به یادگار از من
ترانهها فکند جاودانه در آفاق
چو بر فلک شود این نالههای زار از من
دمد ز تربت من لالهها چو یاد آرند
پیالهنوش حریفان به نوبهار از من
در انتظار تو بنشستم و سرآمد عمر
دگر چه داری از این بیش انتظار از من
شبی که از در مهتابی آمدی یاد آر
چه مایه گوهر اشکی که شد نثار از من
گواه عهد تو آن شب ستارگان بودند
هنوز شاهدکانند شرمسار از من
به اختیار نمیباختم به خالش دل
که برده بود حریف اول اختیار از من
گذشت کار من و یار شهریارا لیک
در این میان غزلی ماند شاهکار از من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر معاصر ایرانی، به بیان احساسات عمیق و پیچیدهای در مورد عشق، دوری و انتظار میپردازد. شاعر به اختیاری که عشقش بر او دارد اشاره میکند و میگوید که دوری از معشوقش باعث گریه و زجر او شده است. او به روز قیامت اشاره میکند و آرزو میکند که اگر اختیار با او بود، بهشت و یار خود را به دست میآورد. همچنین در مورد یادگاریها و خاطرات تلخ و شیرین از معشوق صحبت میکند و از غمزگی روزگارش در کنار زیباییهای معشوق اظهار نارضایتی میکند. در نهایت، او به عشق و وابستگیاش به یارش اشاره کرده و از اثرات عمیق آن بر زندگیاش میگوید، همچنین به غزلی که از این عشق به یادگار مانده، افتخار میکند.
هوش مصنوعی: چشمان معشوق با اختیار خود دلم را به سوی خود کشید و من را از او دور کرد. حالا که از او دورم، نمیتوانم گریهام را کنترل کنم.
هوش مصنوعی: اگر در روز قیامت انتخاب با ما بود، بهشت و هر چیزی که در آن وجود دارد، به شما و همراهانم به من تعلق میگرفت.
هوش مصنوعی: ای دل، دیگر نمیتوانی با من آرام باشی، چرا که مانند خنجری میشوی و از من راحتم را میکنی.
هوش مصنوعی: روزگار من از تاریکی و غم موهای سیاه تو هم تیرهتر است. دیگر چه چیزی میتواند از این وضعیت بدتر برای من پیش آید؟
هوش مصنوعی: از تلخیهایی که در زندگی تجربه کردهام، خوشحال هستم چون خوشیهای زیادی را به یادگار میگذارم.
هوش مصنوعی: آهنگها و سرودها به طور ابدی در جهان پراکنده میشوند، مانند این که وقتی صدای نالههای غمانگیز من به آسمان میرسد.
هوش مصنوعی: اگر از خاک من گلها برویند و خاطرات را زنده کنند، دوستانم در بهار به یاد من جامی خواهند نوشید.
هوش مصنوعی: منتظر تو نشستهام و عمرم به پایان رسیده است. پس دیگر چه انتظاری از من داری؟
هوش مصنوعی: یادت باشد شبی که با نور مهتاب به خانه آمده بودی، چقدر اشک از چشمان من ریخته شد.
هوش مصنوعی: در آن شب، ستارهها گواهی بر وعده تو بودند و هنوز هم این ستارهها به خاطر من شرمندهاند.
هوش مصنوعی: من انتخاب خود را به راحتی از دست نمیدادم، اما دلم در چنگ کسی افتاده بود که نخستین بار اختیار خود را از من گرفته بود.
هوش مصنوعی: این که من و معشوقهام از هم دور افتادهایم، ولی در این میان یک غزل عالی از من باقی مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جفای یار، چنان برده اعتبار از من
که غیر آید و پرسد نشان یار از من
جواب نامه شوقم حدیث نومیدیست
که قاصد آمد و بگذشت شرمسار از من
مرض عشقم و بیماریام چنان صعب است
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.