فخر دین ، اعتقاد من دانی
که همیشه هوای تو جویم
دورم از مجلست و لیک مقیم
در مجالس دعای تو گویم
سال و مه ورد مدح تو خوانم
روز و شب راه مهر تو پویم
در فراق رکاب فرخ تو
چهره از خون دل همی شویم
لعل شد بی لقای تو اشکم
زرد شد بی جمال تو رویم
تا تو من بنده را نمی جویی
آب حشمت نمانده در جویم
در نوایب ز ناله چون نالم
در مصایب ز مویه چون مویم
پیش چوگان حادثات فلک
باز سر گشته مانده چون گویم
بوی صدر تو گر بمن برسد
دیدهٔ بینا شود بد آن بویم
از تو تشریف نامه دارم چشم
که چنین کرد لطف تو خویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای جوانی تو را کجا جویم
با که گویم غم تو گر گویم
یاسمین تو تا سمن گشته ست
سمن و یاسمین نمی بویم
نزد خوبان سیاه روی شوم
[...]
من به منزل درم چه ره جویم
نیستم من جُنُب چه سر شویم
غرض آن به که از تو میجویم
سخن آن به که با تو میگویم
بعد ازین رخ به خون همی شویم
زار می گریم و همی گویم:
گر رویم از درت و گر نرویم
از تو گوییم و هم ز تو شنویم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.