تا کی روم ز کوی تو غمگین و دردناک
در دیده آب گشته و بر رخ نشسته خاک
از خون غنچه ی دل احباب کن حذر
ای دامنت چو برگ گل نوشکفته پاک
پیش نسیم بسکه گریبان گشاده یی
دارم دلی ز دست تو چون غنچه چاک چاک
پیوند ما چو با سر زلف تو محکمست
سر رشته ی حیاتم اگر بگسلد چه باک
صید حرم که ساخت خدا قتل او حرام
می خواهد از خدا که بتیغت شود هلاک
در تنگنای هجر فغانی گشاد دل
از ناله ی حزین طلب و آه دردناک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به غم و اندوهی که از دوری محبوبش دارد اشاره میکند. او در درد و رنج فراق، چهرهاش را غبارآلود و چشمانش را پر از اشک مییابد. شاعر با استعارههایی همچون "غنچه دل" و "دامن گل"، به حساسیت و زیبایی عشق اشاره میکند و میگوید که پیوند آنها بسیار محکم است. او با نالههای حزین و فریاد از درد جدایی، خواهان نزدیکی دوباره به عشقش است و نمیتواند در برابر حسرت و دوری بیاحساس باشد. این شعر حاوی عواطف عمیق و غمگینی ناشی از فراق است.
هوش مصنوعی: تا کی باید از قربانیت دور باشم و با دلشکستگی و غم به راهها بیفتم، در حالی که چشمانم اشکآلود و چهرهام غبارآلود است؟
هوش مصنوعی: از خون دل و ناراحتی های دوستانت دوری کن، ای دامن تو چون گل تازه شکفته، پاک و بی آزار است.
هوش مصنوعی: نسیم به قدری دلپذیر و آرامشبخش است که من نیز از خودم آغوش باز کردهام. دلم به خاطر تو چنان حالت شکفته و آسیبپذیری دارد که مانند غنچهای چاکچاک شده است.
هوش مصنوعی: پیوند ما به اندازهی محکم بودن گیسوان تو است و اگر این پیوند قطع شود، برای من اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: خداوند در حرم خود شکار را حرام کرده است و کسی که در این مکان مقدس به قتل برسد، قطعاً نیاز به این دارد که با تیغ تو از بین برود.
هوش مصنوعی: در شرایط سخت جدایی، با سر دادن فریادی از دل، از درد و غم خود میگویم و از عمق دل نالهای میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شمس دین و دولت ، ای صدر شرق و غرب
ای از همه خصال بدی گوهر تو پاک
احباب را ز مایدهٔ جود تو حیات
حساد را ز صاعقهٔ سهم تو هلاک
از عزم نافذ تو ربوده نفاذ باد
[...]
دردا! که شد سلاله خاتون به زیر خاک
در حضرت خدای جهان برد جان پاک
بر ما گر اعتراض کند مدّعی چه باک
بر آستانِ دوست مقیمیم هم چو خاک
عین الیقین معاینه می بین و دور باش
هم چون من از وساوسِ تشبیه و اشتکاک
چنگال در مزن به گریبانِ ما گریز
[...]
رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه چاک
با دولت غم تو ز فکر جهان چه باک؟
بی باک می رود دل ما در ره فنا
چون شوق غالبست، چه اندیشه از هلاک؟
جان مست حیرتست، که حسنیست دلفریب
[...]
دل خون و جان فگار و جگرریش و سینه چاک
هم خود بگوی چون نکشم آه دردناک
بیمار پرسیی بکن ای یار مهربان
کافتاده ام ز هجر تو در بستر هلاک
آلوده کرد دامنم از خون دل سرشک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.